tag:blogger.com,1999:blog-14559320.post5108567152566409667..comments2023-03-23T17:04:47.604+03:30Comments on بازگشت به آینده: تکه پاره های رنگارنگ 2الف. قائم پناهhttp://www.blogger.com/profile/04937237711460557310noreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-71660205447910638062008-04-22T12:42:00.000+04:302008-04-22T12:42:00.000+04:30باسلام مجدد به برادرم ابوذر.خدای شما را با ابوذر ب...باسلام مجدد به برادرم ابوذر.<BR/>خدای شما را با ابوذر بزرگ محشور کناد.<BR/>قبول دارم که میان ناسوت و ملکوت مرز مشخص و روشنی وجود ندارد. حتی آنچنان که می گویند بهشت و جهنم نیز چیزی فراتر از آنچه ما خود می آفرینیم نیست. این هم کاملا درست است که اسلام، به ویژه در مقایسه با ادیان پیشین، که عمدتا رویکرد یک جانبه به دنیا ویا آخرت داشتند، حد میانه را برگزیده و دنیا و آخرت را چندان درهم آمیخته است که تفکیک آن دو از یکدیگر، گاهی موجب در غلتیدن به ورطه ی افراط و تفریط در دینداری آدمیان می شود. اگر انسان امروز، به این درک از حیات و ماهیت انسانی خود برسد که به همه ی امکانات معنوی و معیشتی خود از منظر ابزار رسیدن به اهداف متعالی فرادست بنگرد، آنچه شما در باب محصولات تمدن تکنولوژیک می فرمایید کاملا درست است. اما دشواره ی زیستن با تکنولوژی در زمانه ی ما این است که غلبه و سیطره ی فراگیر فراورده های صنعتی این تمدن بر جان و جهان انسان امروز، امکان بازاندیشی نقادانه و تفکر تأویلی مبتنی بر تلطیف روان آسمانی و تمهید زمینه های اوجگیری روح پرستشگر ازلی او را از وی بازستانده است.<BR/>نا برخورداری از قدرت نقد وانتخاب در هجوم فناوری محیرالعقول مدرن، بیش از هر زمان وهر چیزی دیگر، انسان وامانده ی امروز را به ناگزیر در تیه باتلاق های تحیر زمینی در غلتانیده واین سبب شده است انسان مدرن، انسان غفلت زده ی بریده از ریشه ها و خاستگاه های خدایینگی خود، زاده و پرورده شود.<BR/>و سخن آخر این که اخوی اینجانب، علی، به بازسازی "طوبی" دست یاخته است و من نیز به ناگزیر وبرای توجیه گریز از اینترنت، وداع با تکنولوژی را گذاشتم. از شما دعوت می کنم ان نبشته را بخوانید.<BR/>یاعلیAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-64333561816481781042008-04-19T22:04:00.000+04:302008-04-19T22:04:00.000+04:30سلام بر زکریای عزیز..ممنونم از نظر لطف شما. شما نظ...سلام بر زکریای عزیز..ممنونم از نظر لطف شما. شما نظر خودتونو نوشتید و من هم علاقه مند شدم در این باره نظر خودم رو بنویسم. این که اینجا می نویسم اطمینان و اصراری ندارم که نظرم درست باشه. در هر حال هبوط و آغاز جدایی و تکثر بخشی از خواست و برنامه خداوند بوده. این دنیا شامل تمام عوالمی که انسانها برای خودشون بوجود آورده اند نمودی از تکثر در عین وحدتی است که در برنامه خداوندی تدارک دیده شده بود. ملکوت سمت خاصی نیست که بشه ازش روی گرداند. به تعبیر قرآن هر سمت رو کنید خدا هم همون طرفه. ملکوت و ناسوت خط کشی روشنی ندارند و در همه چیز این دنیا در هم آمیخته اند. این بستگی به خود ما داره که به کدوم جنبه اش توجه کنیم و اونو رشد و توسعه بدیم. به همین دلیل من دستاوردهای تمدن مدرن رو الزاماً منفی و غفلت آمیز نمی دونم بلکه می توانند مفید و مثبت هم باشند. به عنوان مثال همین اینترنت برای من موجب و منشأ خیلی آشناییها و تجربیات رنگارنگ بوده که بی گمان می تونه برای زندگی انسان وار زاد و توشه خوبی قلمداد بشه. این ابزارها به خودی خود ذات و ماهیت مشخصی ندارند بلکه مسخر و اسیر خواست و اراده ما هستند. ما هستیم که تصمیم می گیریم چطور به اینها نگاه کنیم و چطور با اونها برخورد کنیم. ولی این که می فرمایید برای آزمون می خواهید این کار رو بکنید کاملاً موافقم. بسیار پسندیده است. نتیجه این آزمون و تجربه هر چه باشه همون درسته و براساس همون رفتار کنید. براتون آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.. ابوذرالف. قائم پناهhttps://www.blogger.com/profile/04937237711460557310noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-28640940457770596482008-04-19T22:00:00.000+04:302008-04-19T22:00:00.000+04:30ناشناس عزیز از توجه و اظهارنظرت ممنونم. راستش هرچی...ناشناس عزیز از توجه و اظهارنظرت ممنونم. راستش هرچی فکر کردم نتونستم حدس بزنم از کسایی که می شناسم کدوم یکی هستی. اگر هم کسی باشی که قبلاً سابقه برخورد با نوشته ها و نظراتت رو داشته ام طرز نوشتنت عوض شده و برای من غیرقابل تشخیص شدی. خوب بود به طور ناشناس نمی نوشتی. این که می گی تا به حال به گذشته نظر داشته ام و در تار عنکبوت علوم دینی گرفتار شده ام نمی دونم منظورت کدوم قسمت نوشته هامه. خودم چنین تصوری از خودم ندارم. همین قدر می خواستم بنویسم که مطمئن بشی نظرت رو خوندم و بهش فکر کردم. شما هم موفق باشید دوست ناشناسالف. قائم پناهhttps://www.blogger.com/profile/04937237711460557310noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-81096948048523901682008-04-19T08:51:00.000+04:302008-04-19T08:51:00.000+04:30سلام دوست خوبم. امیدوارم در پناه قائم آل محمد به ت...سلام دوست خوبم. امیدوارم در پناه قائم آل محمد به توفیقات فراوان وبزرگ دست پیدا کنی.<BR/><BR/>بازگشت به آینده، بهترین نامی است که تا کنون برای یک وبلاگ دیده ام. برای همین، من که زندگی را در رویکرد به آینده، با برخورداری از پشتوانه ی غنی گذشته و بر بنیاد مبانی اعتقاد تاریخی و موازین نگرش های شیعی به حیات، تاریخ، انسان و خدا قابل تعریف و تعبیر می دانم، بی هیچ تردیدی، وبلاگ شما را به پیوند های وب خودم افزودم. <BR/>اما احساس می کنم اینترنت، بیش از هرچیز دیگری موجبات غفلت من از خویشتن ازلی وجودم را فراهم ساخته است. بدون شک، همه ی تسهیلاتی که فراورده ی تجدید نظر انسان در چگونگی وجود خود در هستی است، به توسعه ی فاصله ای که از لحظه ی هبوط، میان او وخدا ایجاد شد؛ می انجامد. چرا که این تسهیلات، محصول رویگردانی انسان از ملکوت و رویکرد به ناسوت است و به صورت طبیعی، به تولید و توسعه ی غفلت می پردازد.<BR/>غفلت، فرایندی است که از مشغول شدن انسان به غیر خود، یعنی به غیر خدا، حاصل می شود. ونه تنها اینترنت، بل همه ی محصولات مدرن تمدن تکنولوژیک، رسالتی فراتر از اغفال و اغوای آدمیان ندارند. <BR/>پیشتر ازاین نیز مطلبی نوشتم با عنوان وداع با تکنولوژی و در آن تمامی دلایل و عوامل بریدن از این دنیای غفلت زای بیخود کننده را به تفصیل بازگفتم، اما دوستانی چون شما با مخالفت های مکرر خود مانع از گسستن من از اینترنت شدند. اکنون برای یک آزمون هم شده، این کار را باید انجام بدهم.<BR/>یاعلی.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-91277350240530439872008-04-18T06:08:00.000+04:302008-04-18T06:08:00.000+04:30از خواندن اين نوشته ات بنظرم رسيد که کم کم داري از...از خواندن اين نوشته ات بنظرم رسيد که کم کم داري از گذشته کنده و به ضرورت و چرايي و چگونگي در حال مي رسي، اميد است که روزي آينده نگر هم گردي که بي گمان خواهي شد. سير فکريت روي هم رفته مثبت ارزيابي مي کنم. تعلق خاطر بيش از حد به اسلام و ارزشهاي راهنماي فکري که دفالت هستند، از جامعه و يا خانواده گرفته شده و خودمان در آن نقش نداشته ايم، بايد نقادانه بازبنيني کرد، اگر درست دقت کني خدا در درون خود توست، پيامبر و فيلسوف و عارف و عاشق زندگي خودت باش عزيز دلم. به خودت باور کن و اگر به ديني هم باور داري سعي کن چراغ آن باشي نه اينکه در سوسوي چراغي که ديگران در گذشته برافروخته اند، و بدرد همان زمان مي خورده، زندگي و جواني و انرژي هايت را هدر دهي. بهرحال همه چيز را از صافي دين گذراندن متعلق به عصر جاهليت بعد از انقلاب کشاورزيست. هرکس خود بايد پرچم دار دين خود باشد. همانطور که مولا علي راوي قرآن نبود، خودش قرآن سخنگو بود و نهج البلاغه رو از خودش بجا گذاشت. در روش و منشش از پيامبر کوپي برداري نمي کرد، افکار و گفتار و اعمالش از جسم و روح خودش برمي آمد. فقط روحش را به خداي واحد محمد سپرده بود و در ايمانش به يقين رسيده بود، ولي مغز و قلب و دل و ديده و عقل و عمل خودش را داشت. حال شما هم، دوست خلاق و با استعدادم، سعي کن اگر مسلماني، علي وار مسلمان باش، و از تار عنکبوتي که بنام علوم ديني توسط علماي اسلام رشته و تافته و بافته شده، بيرون بيايي. دين و دنياي خودت را خودت بساز، و الا روزي خواهي يافت که غلام زنجيره اي افکار و اوهام بي مبنا و بي حاصل عده اي گمراه و گذشته گرا و زالو صفت بوده اي و نوشته هايت رو به گذشته داشته اند و نه آينده. موفق باشي اي عزيزAnonymousnoreply@blogger.com