tag:blogger.com,1999:blog-14559320.post5295412308897756791..comments2023-03-23T17:04:47.604+03:30Comments on بازگشت به آینده: اسماعیلیانالف. قائم پناهhttp://www.blogger.com/profile/04937237711460557310noreply@blogger.comBlogger3125tag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-88809308106018551572007-05-24T03:22:00.000+03:302007-05-24T03:22:00.000+03:30ميردامادي عزيزخوشحالم که نوشته ام درباره اسماعيليا...ميردامادي عزيز<BR/><BR/>خوشحالم که نوشته ام درباره اسماعيليان مورد توجهتون قرار گرفته. اصليت ما از منطقه قهستانه و سالها بود که منظره قلعه حسين قايني رو بر فراز کوهها از شهرمون مي ديده ام يا طي کوهپيمايي از داخلش يا از اطرافش رد مي شده ام. بعدها به طور پراکنده و اتفاقي در قضاياي عمليات تروريستي القاعده متوجه شدم آمريکاييها سابقه ترور رو در فرهنگ اسلامي به اسماعيليان الموت مي رسونند! و بعد به تکفيريهاي مصر و سلفيهاي عربستان مي رسند و در نهايت دوباره از انقلاب اسلامي در ايران به عنوان حلقه کامل کننده بنيادگرايي اسلامي ياد مي کنند! در نتيجه درصدد براومدم واقعيت رو درباره زندگي و افکار و آرمانهاشون بدونم. هرچند هنوز هم چيز چنداني درباره شون نمي دونم. نکته اي که در اين رابطه الان به ذهنم رسيد اينه که آيا همونقدر که گروههاي سياسي ديني در سنت اسلامي متنوع و فعال بوده اند در سنت مسيحي هم اين طور بوده؟ و روش کار و اقتضائات اينها چه تفاوتهاي باهم داشته؟<BR/><BR/>چند تا عکس از قلعه مزبور:<BR/>http://khafanov.250free.com/2.jpg<BR/>http://khafanov.250free.com/3.jpg<BR/>http://khafanov.250free.com/4.jpg<BR/>البته عکسها قدیمیه و در حال حاضر فعالیتهایی برای بازسازیش در حال انجامهالف. قائم پناهhttps://www.blogger.com/profile/04937237711460557310noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-40631888497675511242007-05-23T14:39:00.000+03:302007-05-23T14:39:00.000+03:30بسم الله الرحمان الرحیم. قائم پناه گرامی. سلام علی...بسم الله الرحمان الرحیم. قائم پناه گرامی. سلام علیکم<BR/><BR/>کدیور تحلیل کرده. طبق قانون اساسی حرف زده. به نظر من نقص مهم شما این است که ظاهراً نه کاری به قانون اساسی داری و نه اطلاع چندانی از آن. قانون اساسی ی 1368 و 1358. قانون اساسی ی مشروطیت. من البته قائل به رهبر نیستم، و رهبر را با رئیس جمهور فرانسه مقایسه نمی کنم. فرانسه و آلمان و اتریش و اسپانیا و پرتغال و انگلیس قرنها پادشاه و ملکه و امپراتور داشتند. انقلاب کردند. انقلاب صنعتی. علمی. سیاسی. قانون اساسی برای مهار کردن قدرت است<BR/><BR/>فرمایش شما: «خوب در صحنه سياسي و در عمل، خميني توفيق يافت و امثال طالقاني به حاشيه رفتند چون در عمل توفيق چنداني نيافته بودند. »<BR/><BR/>حاشیه راندندشان. طالقانی. بازرگان. شریعتمداری. سیدمحمد حسینی ی شیرازی. منتظری. یا خانه نشینشان کردند یا کارهای دیگر. شما برو شرح بازداشت برادر امام موسی صدر در قم را بخوان. این که نگذاشتند به وصیت شریعتمداری عمل شود. خاطرات منتظری را بخوان. ای قائم پناه. علما و مراجع مرحوم خمینی را رله می کردند وگرنه او در 1357 پیروز نمی شد<BR/><BR/>فرمایش شما: «براي خميني شرايط استثنايي در نظر گرفت. بعد از پيروزي انقلاب به نظر شما بايد چه کار مي کردند؟ به نظرم مشخصه اوني که انقلاب رو به پيروزي رسونده به طور طبيعي در شرايط بعد از انقلاب بيشترين تأثيرگذاري رو در شکل دادن به نظام نوپا خواهد داشت. شما به اين موضوع اعتراض داريد؟» <BR/><BR/>اگر من در جایگاه مرحوم خمینی بودم، کاری می کردم مردم رشد کنند. چیزهائی مانند لایتغیر بودن ولایت امر و امامت امت را داخل قانون نمی کردم. رشد مردم به این است که روی تمام اسکناسها و در تمام دانشگاهها و بانکها و مدرسه ها و بیمارستانها و ابتدای تمام کتابهای درسی ی مدرسه ها عکس یا سخن امام خمینی نباشد. رشد مردم به این است که دکتر علی اکبر ولایتی سرپرست تدوین کتاب تاریخ دبیرستانی ها نباشد. شما تصوری از دیکتاتوری نداری. دیکتاتور بودن کاسترو و قذافی و صدام و مانند آنها را ظاهراً متوجه نمی شوی، و متوجه نمی شوی دیکتاتور بودنشان یعنی چه<BR/><BR/>معیار دموکراتیک بودن یا نبودن حکومتها ظاهراً اینها است:<BR/>تغییر دوره ای ی عالی ترین مقام رسمی؛<BR/>احزاب آزاد؛<BR/>رسانه های آزاد.<BR/><BR/>شما می دانی که در شوروی احزاب آزاد و رسانه های آزاد و انتخاب مستقیم مقام اول کشور وجود نداشت. مدتی قبل با فردی مارکسیست صحبت می کردم. در برابر یک یک این چیزها که در شوروی نبوده، دلیل و برهان می آورد. که مثلاً در جامعه ی سوسیالیستی اوصلاً نیازی به حزب نیست<BR/><BR/>فرمایش شما: «اين قضاوت که اين افرادي که شما نام برديد ديکتاتور هستند يا نه چه دردي از ما دوا مي کنه؟ اين قضاوتهاي کلي و سطحي چه فايده داره؟»<BR/><BR/>خب چه کار کنم. شما تصوری قانونی و سیاسی از «دیکتاتور» و «دیکتاتوری» نداری. امیدوارم بودم با ذکر کردن نام کاسترو و قذافی و چند نفر دیگر، و مقایسه ی اوضاع آن مملکتها با اوضاع ما، احیاناً بتوانی به نتیجه ای برسی. قضاوت بنده سطحی و کلی نیست. وقتی شما نه مانند ذوب در ولایتها هستی که حرفهای شعارمانند و توخالی در دفاع از نظریات خود می آورند، و نه تا این لحظه حتا یک کلمه از قانون اساسی ذکر کرده ای، و نه احتمالاً می دانی وظایف و اختیارات قانونی ی رهبر چیست، خب من با شما چه گونه صحبت کنم؟ اتفاقاً به نظرم می رسد شما چون نه ذوب در ولایت هستی و نه قانون اساسی و حقوق اساسی را در حد مورد نیاز در گفت و گوی جناب عالی و بنده می شناسی، و با توجه به این که شاید به دلایل عاطفی یا به پندار خودت اجتماعی یا سیاسی یا دینی یا ... به مفهوم رهبر گرایشی داری، و شاید گرایشت هم از جمله دلایلش این بوده که همواره وضع موجود در ایران را دیده ای و تبلیغات بسیار بسیار قوی ی رسانه های حکومتی (و اسماً ملی) بر شما اثر گذاشته<BR/><BR/>ای برادر. حتماً برو قانون اساسی را بخوان. برو کتاب حقوق اساسی در جمهوری ی اسلامی ی ایران چاپ انتشارات سروش را بخوان. چند جلد است. نگاهی به تاریخ مجاهدتهای دیکتاتورستیزها کن. من شما را آدمی می بینم سالم<BR/><BR/>فرمایش شما: «ما در کشورهاي غربي به چنين شخصيت سياسي بالانشين و غيرانتخابي مثل رهبر نيازي نداريم اما در نظام نوپاي اسلامي ايران چنين چيزي به لحاظ منطقي ضروريه. »<BR/><BR/>باز هم دفاعی احساساتی<BR/><BR/><BR/>فرمایش شما: «اما در نظام اسلامي که به اون ارزشها و روشها و فلسفه هاي غربي اعتماد نداره و علاقه منده راهي جديد رو بيازماد هيچ دستگاه فکري و ايدئولوژيک قدرتمند و فراگير وطني وجود نداره تا دستگاههاي انتخابي سياسي مثل رئيس جمهور و مجلس (که خيلي مورد علاقه شما هستند) در قالب اون جهت گيريهاي کلي حرکت و فعاليت کنند.»<BR/><BR/>بنده علاقه ی خاصی به رئیس جمهور و مجلس ندارم. حاکمیت از آن ملت است. پارلمان نماینده ی ملت است. سه قوه می توانند طبق میثاق «قانون اساسی» فعالیت کنند. الان خود رهبر هم جز قانون اساسی نمی تواند کاری کند. مگر زمان محمدرضا پهلوی، او که اضافه بر سه قوه وجود داشت، بودنش به «جهت گیری» و این جور چیزها کمک می کرد؟ <BR/><BR/>ان شاء الله مقاله ای می نویسم. نقل عین مقاله ای از سیدمحمود کاشانی. اگر قانون اساسی و عادی را بشناسی، متوجه می شوی در این مملکت اکثر چیزها دروغ و فریب است. عنوان مقاله ان شاء الله «خصوصی سازی به معنا و مفهوم و مدل ایرانی» استAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14559320.post-15707205292704039292007-05-23T09:30:00.000+03:302007-05-23T09:30:00.000+03:30مطلب شما در باب اسماعیلیه را خواندم بسیار جالب بود...مطلب شما در باب اسماعیلیه را خواندم بسیار جالب بود. چطور شد که به این موضوع علاقه مند شدید؟Anonymousnoreply@blogger.com