و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۸۴

از چی می ترسیم؟

از خيلي وقت پيش قصد داشتم درباره بلايي که به نظر مي رسه سانسور سرمون مياره بنويسم ولي يا وقت نشد يا ساير موضوعات جلو افتادند. حالا که فرصتي دست داده به خصوص بعد از مصوبه کذايي هيئت دولت درباره ممنوعيت محصولات فرهنگي که به نوعي ليبراليسم ماترياليسم سکولاريسم رو تبليغ مي کنند تصمیم گرفتم کمي درباره اش بنويسم
اول اين که مشخصه که سانسور هم براي عموم و هم براي نخبه ها باعث مي شه آلترناتيوهاي شناختي، فکري و فرهنگي حذف بشن يا کم رنگ بشن و در هر حال جدي گرفته نشن. اين نتيجه اش دير يا زود به زندگي و مولفه هاي فرهنگي خودمون برمي گرده. در يک محيط بسته ديگه مفهوم و ارزش داشته هاي خودمون رو هم يادمون مي ره. در واقع اين افکار متفاوت هستند که به همديگه معني مي دهند و زمينه رو براي تحول و تکامل و رشد همديگه آماده مي کنند. به اين ترتيب غير از نتيجه روشن و مشخص سانسور که ناآشنايي با مولفه هاي فکري و شناختي غربيه عملاً مولفه هاي فکري و شناختي خودي هم پشت حصارهايي که بوسيله سانسور کشيده مي شوند و مانع از تعامل با عناصر غيرخودي مي شوند نحيف ناکارا پوک بي معني تجملاتي و عقب مونده مي شوند
دوم اين که باز هم مشخصه که فعلاً و حالا حالاها در حيطه هاي فلسفي و فکري خيلي عقبتر از تمدن پيشتاز غربي هستيم. در حيطه هاي شناختي و رسانه اي هم خيلي ابتدايي تر و کم کارتريم. اگر قبول داريم در هر حال چاره اي از گلوباليسم فکري و فرهنگي نداريم در نتيجه بايد قبول کنيم که سانسور چندان موثر نخواهد بود و دير يا زود تاحدود زيادي بي اثر مي شه. انقلاب ديجيتال بعد از لرزه هاي فعليش، به همين زوديها بساط سانسور دولتي رو بيش از گذشته متشنج خواهد کرد. اما از اين بابت هم نياز چنداني به دستپاچگي و وحشت کردن نداريم. انديشه و شناخت غربي که بوسيله محصولات فلسفي فرهنگيشون معرفي مي شه در عرصه هاي عمده اي مرزهاي مشخصي با دستگاه فرهنگي فکريِ شرقي اسلامي داره. يعني در سيستم عمومي و جهاني فلسفه و فرهنگ بشري حوزه هايي هست که از يک طرف، يکي از اين دو رقيب اصلي فرهنگي نمي تونن اونو پوشش بدهند و از طرف ديگه، همون قسمت حوزه خانگي، اصيل و به خوبي شناخته شده فرهنگ مقابله. همين ناهمپوشاني اجازه همزيستي متناسب و عاقلانه رو مي ده. به اين ترتيب کوچکترين نيازي نمي بينم که متوليان فرهنگي وطني رويکردي متخاصم و تدافعي در قبال کارهاي سيستم غربي از خودشون نشون بدهند
غير از اينه که زيرساختها و سير تحولات تاريخي هر قوم و جمعيتيه که نحوه شناخت و برخورد اونها رو با زندگي تعيين مي کنه؟ غير از اينه که اين محدوديت و تخصص يافتگي تاريخي در هر حال عدول ناپذيره؟ غير از اينه که اصالت و تأثير اين نقش تاريخي طبيعي رو با هيچ ابزار فلسفي و مصنوعي کوتاه مدت ديگه اي نمي شه بازسازي کرد؟ من خودم وقتي تکه هاي اين پازل رو کنار هم مي ذارم به اين نتيجه مي رسم که حتي اگر همين امروز هم غربيهاي زيادي هستند که داشته هاي فکري فرهنگي ما رو روش کار مي کنند و به خودمون معرفي مي کنند باز هم جامعه جهاني همچنان بايد منتظر بمونن تا شرقيها و صاحبان اصيل فرهنگ و فلسفه شرق تلألؤ و برش حقيقي اين دستگاه رو به دستگاه حسي بشر جهاني شده بچشانند. کاش به خودمون، به دستگاه فرهنگيمون، به مردممون و به نخبه هامون بيشتر از اينا اعتماد داشته باشيم و اينطور وحشتزده دست به عمل نزنيم
سوم اين که اين همه به معني مخالفت من با سانسور نيست. به سانسور به نحوي عاقلانه و متناسب بايد برخورد کرد. در هر حال شرايط در همه جوامع گاهي به نحوي اقتضا مي کنه که مسؤولين تا حدودي دست به دامن سانسور بشن. رويکرد همه جانبه و خودآگاه خيلي بهتر از رويکردي کور و دستپاچه به سانسوره. در شرايط مقتضي به نحو مناسبي مي شه از سانسور استفاده کرد نه اين که برعکس با استفاده نادرست از سانسور اونو بر زندگي و فهم و داشته هامون از دنيا مسلط کنيم
===============================
عکسها رو از کلیپهایی که رو هارد داشتم برداشتم و آپلودشون کردم
به ترتیب
Twenty years_Placebo
Smooth_Sanata Feat. Rob Thomas
Du rechst so gut_Rammstein
All the things she said_tATu

هیچ نظری موجود نیست: