و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--اسلام و پیامبر آن

اگرچه اسلام خواهر ديني مسيحيت و يهوديت است اما مسيحيان عموماً از اين بابت بي توجه هستند و درباره سرچشمه ها و باورهاي آن به نحوي تحقيرآميز نگاه مي کنند. بايستي دانست که مسلمانان تعليم و يادگيري را مورد توجه قرار مي دهند. مانند ديانت يهودي، اسلام مؤمنان را براي يادگيري خواندن تحريک مي کند و آموزگاران به طور مرسوم در سرزمينهاي اسلامي سخن خود را با لفظ بسم الله شروع مي کنند و اين گونه اي دعاست که در ابتداي نوشته ها نيز مي آيد

مکه در سال 570 ميلادي

الف: مکه يک مرکز کشاورزي در محيط اعراب بود. مکه تحت حاکميت رهبران خاندانهاي بزرگ جمعيت شهر بود

ب: مکه مرکز عبادت بدوي بود. مردم بيابانگرد داخل عربستان اجسامي که تجسم فيزيکي خدايانشان بود مي آوردند تا در ساختماني در مرکز مکه به نام کعبه قرار داده شود تا مورد محافظت قرار گيرد. افراد براي زيارت (حج) و تمامي خاندانها براي عبادت جمعي در طي ايام آتش بس مقدس رمضان به آنجا مي رفتند. بنابراين مکه مرکز تمامي عربستان بود و ثروت قابل توجهي از بابت زائرانش بدست مي آورد

ج: مکه همچنين يک مرکز کارواني عمده بود. جنگهاي ايران و بيزانس راههاي زميني ابريشم و ادويه را به هند و چين مسدود کرده بود و دزدان دريايي و راهزنان درياي سرخ را نيز براي تجارت معمول مسدود کرده بودند. کالاها از طريق دريا از هند مي آمد و در عدن (در يمن) تخليه مي شد و در آنجا همراه با کالاهاي بازرگاني از داخل آفريقا جمع آوري مي شدند. سپس از طريق کاروانها در امتداد ساحل غربي عربستان _از طريق مکه و مدينه_به پترا در فلسطين حمل مي شد. در اينجا راهها از هم جدا مي شد. شاخه شمالي به دمشق مي رشيد و شاخه جنوبي به اسکندريه منتهي مي شد

ساکنان مکه اگرچه جامعه اي عمدتاً متشکل از قبايل چندخدايي را تشکيل مي دادند اما در يکي از بين المللي ترين شهرهاي زمان خود مي زيستند و در معرض دامنه وسيعي از تفکرات گوناگون بودند. فرهنگ آنان شفاهي اما غني بود

محمد (570-632

محمد در شاخه اي فقير از خاندان بزرگ قريش متولد شده و در سالهاي ابتدايي زندگي يتيم شده بود. او با حمايت عمويش که برايش شغلي در يک تشکيلات کارواني فراهم کرده بود بزرگ شده بود. وي نهايتاً با خديجه صاحب تشکيلات کارواني ازدواج کرد و به بررسي و انديشه و شاعري اشتغال يافت اگرچه وي قادر به خواندن نبود. او شروع به انديشيدن درباره مذهب کرد و به غاري خارج از مکه کناره گيري کرد تا درباره احوال جهان به مراقبه بپردازد. تجسمي از فرشته جبرئيل بر او ظاهر شد و به او گفت که او از سوي خداوند مأموريتي دارد. خداوند در سرآغاز زمان کتابي به اسم قرآن نوشته بود که محتوي تمامي حکمت بود. جبرئيل در فاصله هاي زماني بخشهايي از آن کتاب را به او مي گفت و محمد آن را براي مردم افشا مي کرد. اولين پيام اين بود که خدايي جز خداوند نيست و محمد پيامبر خداست

محمد بتدريج گروهي از پيروان را جمع کرد. يکي از اساتيدم يک بار گفت قانع کننده ترين شاهدي که مي توان براي حمايت از اين ادعا که محمد از ناحيه خداوند الهام مي گرفت اقامه کرد اين حقيقت است که او همسرش خديجه را قانع کرد که او پيامبر مقدس و آخرين پيامبر خداست. فعاليتهاي محمد خشم رهبران مکه را برانگيخت زيرا او اصرار داشت تنها يک خدا وجود دارد ولي آنها به طور قابل توجهي از ناحيه زائراني که براي پرستش بتهاي متعدد خود به مکه مي آمدند سود مي بردند. او به مرگ تهديد شد و خاندان خود او توافق کرد که از او محافظت نخواهد کرد و در صورت کشته شدنش در صدد قصاص برنخواهد آمد

در چنين شرايطي مکه جاي خطرناکي بود. در سال 622 او و پيروانش به سمت شمال به شهر کارواني مدينه گريختند. او به عنوان رهبر و قاضي براي واسطه گري بين يهوديان، مسيحيان و بت پرستاني که در مدينه زندگي مي کردند به آن شهر دعوت شده بود. فرار آنان از مکه هجرت ناميده شد و از سوي مسلمانان به عنوان آغاز اسلام و اولين سال تقويم مسلمانان در نظر گرفته شد

محمد به زودي رهبر مدينه شد. بخشي به خاطر اين که عده اي از اهالي شهر را مسلمان کرد و بخشي به خاطر اخراج اهالي که وحي او را نپذيرفته بودند. وي سپس برعليه اهالي مکه جنگ کرد. از جايي که مکه عموماً از جانب اعراب به عنوان مرکز مذهبي سرزمين در نظر گرفته مي شد محمد مي دانست تا زماني که نتواند از اماکن مقدس مکه تبليغ کند، تعاليم او هيچ وقت به طور وسيعي مورد پذيرش قرار نخواهد گرفت. پس از درگيريهاي طولاني اهالي مکه سرانجام تسليم شدند و اسلام را پذيرفتند. محمد سپس تمامي بتهايي را که در آنجا نگهداري مي شدند تخريب کرد و شهر را به عنوان مرکز ايمان معرفي کرد. او سپس واجبات اسلام را مطرح کرد: ستونهاي ايمان. اينها عبارت بودند از: 1) اعلام اين عبارت عمومي که تنها يک خدا وجود دارد و اين که محمد پيامبر اوست، 2) نماز روزانه، 3) اجبار اين که به بيوه ها، يتيمان، فقيران و نيازمندان صدقه داده شود، 4) تلاش براي زيارت مکه حداقل يک بار در طول زندگي فرد، و 5) روزه گرفتن در ماه رمضان. سه وظيفه ديگر نيز وجود دارند: 1) تلاش در راه مقدس (جهاد) برعليه آنان که مؤمنان را مورد آزار قرار مي دهند، 2) مراعات کردن برخي محدوديتهاي غذايي مانند نخوردن گوشت خوک و نياشاميدن زياده از حد مشروبات الکلي ( که اغلب مسلمانان آن را تبديل به منع کامل کرده اند)، و 3) تلاش براي خواندن قرآن با زبان عربي که محمد خود با آن زبان آن را مي خواند و پيروان با آن زبان آن کلمات را نوشته بودند

زماني که محمد در سال 632 درگذشت بسياري از پيروانش دچار اضطراب شدند هرچند او آنان را براي چنين اتفاقي از قبل در آخرين موعظه اش آماده کرده بود. با اين حال افراد اصلي نزديک به او نظم را برگرداندند و با گذشت زمان يک مذهب تشکيلاتي بوجود آوردند. اين تشکيلات فاقد طبقه روحاني متشکل و رابطه اي سامان يافته بين تشکيلات مذهبي و دولتي بود. گفته مي شود که وقتي محمد درگذشت، ابوبکر رهبر پيروانش از پنجره اتاقي که پيکر محمد در آن قرار داشت براي جمعيتي که اطراف خانه جمع شده بودند سخنراني کرد. او به طور کلي چنين سخناني ايراد کرد: آنان که محمد را مي پرستيدند بدانند که محمد درگذشته است. آنان که خداوند را مي پرستند بدانند خداوند ابدي است

يکي از مشخصات پايه اي اين تشکيلات مذهبي مربوط به نگارش در آوردن قرآن بود. ما توجه کرديم که محمد خود بيسواد بود اما برخي از پيروان نزديکش چنين نبودند. وقتي محمد يک الهام را تکرار مي کرد معمولاً کسي در آن اطراف وجود داشت که کلمات او را بنويسد. وقتي زمان آن رسيد که تمامي اين قطعات نوشته ها جمع آوري شود هيچ کس نبود که ادعاي حق ويرايشگري را که براي منظم کردن اين دست نوشته ها به ترتيب زماني يا موضوعي لازم بود، بکند. در عوض آنان به سادگي و بدون روش ثابتي عبارات را با توجه به طول آنها مرتب کردند به نحوي که کوتاهترين عبارات در ابتدا مي آمد. بدين ترتيب قرآن متشکل از تعدادي از الهامهاست که در اصل بوسيله محمد گفته شده اند و سوره خوانده مي شوند. همچنين تعدادي از سنتها (حديث) وجود دارند که برخي مسلمانان علاقه مندند آنها را تقريباً با اهميت معادل قرآن تلقي کنند. باور بر اين است که حديث الهامهايي است که از سوي محمد ارائه شده است اما نوشته نشده اند و از طريق انتقال بيان شفاهي از فردي که آن را شنيده است منتقل شده است. از جايي که مسلمانان معتقدند قرآن محتوي همه دانشي که براي سعادت ضروري است مي باشد، قانون اسلامي برمبناي سوره ها به اضافه حديثهايي که به نظر معتبر بوده و براي موقعيت فعلي متناسب به نظر مي رسند نوشته شده است

گسترش اسلام: تا سال 732 اسلام از اسپانيا تا سوماترا گسترش يافته بود و کشتيهاي مسلمانان بر هر دوي درياي مديترانه و اقيانوس هند مسلط بودند. دلايل اين گسترش سريع متعدد بودند

الف: امپراطوريهاي ايران و بيزانس خسته شده بودند و نمي توانستند در برابر حملات مسلمانان مقاومت کنند
ب: بسياري مردم در سرزمينهاي هر دوي امپراطوريهاي ايران و بيزانس به يکتاپرستي علاقه مند بودند و سه گانگي بيزانسي و دوگانگي ايراني را خوش نمي داشتند. اسلام بيشتر مورد علاقه شان بود و آنها نه تنها به اسلام گرويدند بلکه به گسترش آن کمک کردند
ج: مسلمانان سنگيني بار ماليات و تشکيلات سنگين دولتي را در سرزمينهايي که آنان را مي پذيرفتند برطرف مي کردند
د: اسلام براي فهم آسان بود و آداب آن روشن و بدون ابهام بود. اسلام به رياضت دعوت نمي کرد و هر افراطي را در هر زمينه اي محکوم مي کرد
ه: اسلام آوردن موضوعي ساده و در دسترس بود
و: مسلمانان لااقل تا حدي تحمل مذهبي اعمال مي کردند و اصول اجتماعي و اقتصادي اسلام نسبت به آلترناتيوهاي خود در بين ساير مردم در زمان خود بسيار انساني تر بود. اسلام يک نيروي آزاد بود. تحمل مذهبي در اسلام متشکل از به رسميت شناختن الهام خداوند به يهوديان که مسلمانان آنان را "اهل قانون" مي خواندند و به مسيحيان که مسلمانان آنان را "اهل کتاب" مي خواندند، بود. مسلمانان، پيامبران يهوديان و مسيح را از اين بابت که از سوي خداوند به ايشان الهام مي شد به رسميت مي شناختند اما بالاترين موقعيت را متعلق به محمد دانسته، او را برترين انبيا مي دانستند که خداوند آخرين و کاملترين پيام خود را به او الهام کرده است. با اين حال بايد توجه داشت که قرآن اين موضوع را مطرح نمي کند که آنان را که بت مي پرستند بايستي مورد تحمل و مراعات قرار گيرند. در واقع قرآن مي گويد آنان يا بايستي به اسلام بگروند يا با جنگ مواجه شوند
ز: عربي به مردم اسلام يک زبان مشترک مي داد و قرآن به آنان يک مجموعه يکسان از قوانين و ارزشها مي داد

خوب است لحظه اي درباره ماهيت گسترش اسلام انديشه کنيم. برخي مردم آن را نکته جالبي تلقي مي کنند که عده اي مردم اندک و بدوي _اگر بتوان در شرايط آن روز چنين صفتي به کار برد_ چنان که اعراب بودند توانستند امپراطوريهاي قدرتمند را شکست داده و چنان سرزمينهاي وسيعي را در چنان زمان کوتاهي در اختيار بگيرند. بايد دقت کرد که ما درباره گسترش اسلام صحبت مي کنيم، نه درباره فتوحات اعراب. گسترش اسلام بسيار بيشتر يک موضوع مربوط به تغيير مذهب بود تا اين که مربوط به فتوحات نظامي باشد

تأثيرات ظهور اسلام

اتحاد فرهنگي حوزه مديترانه که ساخته و اساس امپراطوري روم بود از بين رفت. يک جامعه سامي _به خاطر داشته باشيم بسياري از مردم امپراطوريهاي بيزانس و ايران از سرچشمه هاي سامي بوده و زبان بومي آنان از خانواده سامي بوده است_ و غيرمسيحي جا پاي خود را در منطقه محکم کرده بود. راههاي بازرگاني که شعبه هاي شرقي و غربي مسيحيت را به يکديگر متصل مي کرد با تسلط مسلمانان بر دريا تضعيف شدند. کارولينان از درياي مديترانه فاصله گرفت و اروپاي غربي در يک شرايط نيمه محصور به حيات خود ادامه داد. منطقه از يوغ تأثيرات امپراطوري بيزانس آزاد شد و براي در پيش گرفتن مسير رشد خود رها شد

من اين نکته را از جايي که در اغلب متون ذکر شده است ارائه کردم. اما وضعيت حقيقي به طور قابل ملاحظه اي پيچيده تر بوده و براي تشريح کردن بسيار مشکلتر است. حدود سال 750 ميلادي، غرب تحت حاکميت اولين کارولينانها توجه خود را از اسپانيا، ايتاليا و درياي مديترانه و مرکز قدرت فرهنگي و سياسي خود به سمت شمال فرانسه و آلمان معطوف ساخت. در حدود همان زمان امپراطوري بيزانس توجه سنگين خود را از ناوگانهاي درياي مديترانه به پايه هاي قدرت ارتش زميني خود که تحت حمايت املاک گسترده کشاورزي در آناتولي بود، معطوف ساخت. مسلمانان تحت حاکميت رهبران سلسله اموي در درياي مديترانه فعال بودند و مرکز قدرت سياسي آنان در دمشق (سوريه امروزي) قرار داشت. بعد از يک جنگ داخلي که امويان را از قدرت راند، حاکمان جديد، عباسيان پايگاه قدرت خود را به شهر نوساز بغداد (در عراق امروزي) در سرزمينهاي سابق امپراطوري ايران منتقل ساختند. روشن است که بنا به دلايلي هر سه تمدن به طور همزمان بر سر سياست عدم درگيري به توافق رسيده بودند. اتحاد درياي مديترانه به جز براي مدت کوتاهي بوسيله تهاجمات مسلمانان خدشه دار نشده بود. براي دويست و پنجاه سال بعد، به نظر مي رسد که تمدنهاي منطقه به سادگي راههاي آبي که در پشت دروازه هايشان قرار داشت را ناديده گرفته بودند

در هر حال اين موضوع انسان را به فکر مي اندازد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: