و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۶

خاطرات پزشکی 7

اين روزهاي آخر بخش اورژانس حوصله ام داره سر مي ره و با خستگي گذر سنگين روزها رو مي شمارم. بيشتر از گذشته نقاط ضعف و موقعيتهاي آزاردهنده اورژانس امام برام جلب توجه مي کنه. طي دو روز اخير از طرف سه نفر از رزيدنتهاي اورژانس مورد مؤاخذه قرار گرفته ام. انترن تو اورژانس تبديل به کسي شده که هيچ حق و اختياري از جانب خودش نداره و تنها بايد مطيع کامل دستورات رزيدنتهاي مختلف باشه. هر کدومشون از يک طرف يک دستوري مي ده و انتظار دارند فوراً انترن خواسته شون رو عملي کنه و پاسخگو باشه. گويا خبر ندارند انترن بيچاره به طور همزمان از طرف چند رزيدنت مورد امر واقع شده يا براساس وظايف از پيش تعيين شده چندين مشغله ديگه هم داره که بايد بهشون رسيدگي کنه. درست در زماني که در حال اجراي دستورات پزشکي يک مريض هستي، يک رزيدنت اورژانس دستوري درباره بيمار ديگه اي صادر مي کنه که بايد فوراً اجرا بشه و در همون لحظه بيمار جديدي وارد اورژانس شده که بايد اونو هم ويزيت کني. اين وسط ممکنه رزيدنت نورورسرجري يا جراحي هم بي توجه به کاري که قبلاً در حال انجامش بودي، دستوري درباره مريض ديگه اي ابلاغ کنه و انتظار داشته باشه بيدرنگ اجرا بشه. علاوه بر رزيدنتهاي اورژانس در هفته هاي قبل هم در چند مورد از طرف رزيدنتهاي جراحي مورد بازخواست قرار گرفتم. اصطکاک بين طب اورژانس و جراحي در سطح رزيدنتي هم به شدت در جريانه و خود رزيدنتهاي اين دو رشته با هم درباره نحوه و روال برخورد با بيماران به توافق نرسيده اند و هر کدوم از طرفين در تلاش هستند شرايط مورد نظر خودشون رو به طرف مقابل تحميل کنند. وسط اين دعوا وضعيت انترنها که در رده پايينتر آموزشي و درماني قرار دارند مشخصه

مشکل جالب ديگه اي که تا به حال مسؤول چند مورد دلخوري رزيدنتها از من بوده در دسترس نبودن وسائل پزشکي ساده اي مثل ژل ليدوکائين و تب سنج و سرنگ انسولين بوده. وقتي چنين وسائلي تو اورژانس در دسترس نيست بايد نسخه بشوند تا همراه بيمار از داروخانه تهيه کنه. زماني که صرف کامل شدن اين روند براي تأمين وسائل لازم مي شه اغلب اوقات براي رنجش رزيدنتها کفايت مي کنه. اونها به سادگي تقصير اين تأخير رو به گردن انترنها مي اندازند و اغلب اوقات به تندي باهاشون رفتار مي کنند. موضوع جالب اينجاست که ايراد توضيح در اين باره اغلب اوقات براي رزيدنتها فايده اي نداره و به قول معروف طبق نظر اونها هيچ عذري از جانب انترنها درباره تأخير در عملي شدن دستوراتشون پذيرفته نيست. گفتگو و منطق و هم انديشي هيچ وزني در حل اين گونه مشکلات نداره. انترن هميشه و بي هيچ گفتگويي محکومه. اين ضعف منطقي و سرپوش گذاشتن بر اشکالات اساسي تر سيستم و نسبت دادن اون به کم کاري انترنها يکي از راههاي بي دردسر برخورد با کاستيهاي و مشکلات موجود در اورژانسه

اين وسط انتظارات عجيب بعضي رزيدنتهاي اورژانس هم اين آش رو شورتر مي کنه. امروز يکي از رزيدنتهاي سال اول اورژانس شاکي شده بود که چرا هر مريض جديدي که ويزيت مي شه يا هر دستوري که درباره مريض اجرا مي شه بهش اطلاع داده نمي شه. اين رزيدنت محترم در واقع تقصير کم کاري و کندي خودش رو به اين شکل به گردن انترنهاي زيردست خودش مينداخت و از اين که در ويزيت بيماران و اطلاع از سير اقدامات انجام شده براي بيماران از انترنها عقب افتاده بود ناراحت شده بود. کسي نبود از آقاي دکتر بپرسه اگر وقت و انرژي انترنها بايد صرف اطلاع دادن ورود بيمار جديد به اورژانس يا اطلاع دادن محتويات پرونده بيماران به رزيدنت مافوقشون بشه پس چقدر وقت براشون باقي مي مونه تا به کار بيماران رسيدگي کنند. رزيدنت ديگه اي با به هم ريختن روال ويزيت بيماران از سوي انترن و با بهانه جويي هاي بني اسرائيلي درباره نحوه اخذ شرح حال و با بي اعتنايي به تجربه و ظن باليني انترن، انترن بدبخت زيردست خودشو در عمل به قرباني اعمال فشارهاي کاري و رواني خودش تبديل مي کنه. انگار با پيدا کردن گوش مفت به خودش حق مي ده از انواع و اقسام توصيه هاي آب دوغ خياري و تهديد مبني بر تجديد دوره صحبت کنه

از کادر پزشکي که بگذريم وضع کادر پرستاري و نگهباني اورژانس هم بهتر از اون نيست. کندي و اهمال کاري و مسؤوليت ناپذيري کادر پرستاري، بيمار و همراهانش و انترنها رو اغلب به نحو يکساني آزار مي ده. پرستاران اغلب اوقات به جاي رسيدگي به موقع به کارهاي بيماران، علاقه بيشتري براي ادامه گفتگوهاي پايان ناپذير خودشون درباره موضوعات مختلف دارند. گاهي اوقات هم از همون ابتداي ورود به اورژانس خسته و بي علاقه و کند هستند. به قول يکي از اعضاي همين کادر پرستاري، تجربه در اين حرفه شريف بيشتر اوقات به معناي کارکشتگي در مفت خوري و از زير کار در رفتن و کسب مواجب و مزاياي بيشتره. اين وضعيت گاهي اونقدر حاد مي شه که به صراحت در برابر دستور انترن با بي اعتنايي برخورد مي کنند. يکي از وظايف اصولي کادر نگهباني اورژانس محدود کردن رفت و آمد همراهان بيماران به داخل اورژانسه تا پزشک و پرستار با آرامش و تمرکز بهتري بتونند به کار بيماران برسند. به نحو اصولي هر بيمار نبايستي بيشتر از يک همراه يا حداکثر يک همراه مرد و يک همراه زن داشته باشه. اين در حاليه که در اين سه هفته اي که در اورژانس بوده ام بارها بيماراني رو ديده ام که بين هفت تا پانزده نفر همراهيشون مي کنند و دور تا دور تخت رو اشغال کرده اند يا در قسمتهاي مختلف سالن اورژانس پراکنده شده اند. جالب اينجاست که اين همراهان گاهي در برابر درخواست پزشکان يا پرستاران براي ترک اورژانس مدعي و طلبکار هم مي شوند. براي اين موضوع ساده علاوه بر بحثها و اصطکاکهاي متعدد گاهي اوقات درگيريهاي جدي بين همراهان و رزيدنتها هم رخ مي ده. وقتي سيستم مديريت اورژانس به اندازه کافي قدرت و عرضه نداره با چند راهکار ساده فيزيکي و انتظامي آمد و شد همراهان بيماران رو کنترل و مديريت کنه ديگه نمي دونم چطور بايد ازش انتظار داشت اهداف پيچيده تر مربوط به افزايش هماهنگي و کارآمدي کادر درماني و ارتقاي مديريت پزشکي مشکلات بيماران رو عملي کنه

هیچ نظری موجود نیست: