و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۶

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ پايان گفتار

اين مجموعه از نوشته ها درباره اين که چگونه طي تاريخ اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايبري، دو پادشاهي پرتغال و اسپانيا که منابع و انگيزه لازم را براي پيشگامي اکتشافات اقيانوسي اوليه جهان داشتند بوجود آمدند. بعد از حدود هفت قرن جنگ برعليه مسلمانان در ايبري، مردم پرتغال و اسپانيا يک روحيه جنگي قوي پيدا کرده بودند و سنتي مبني بر توسعه سرزميني براساس فتح جنگي بوجود آمده بود. پرتغال کشوري با جمعيت يک و نيم ميليون نفر به طور نسبي فقير بود و گزينه چنداني به جز دنبال کردن سياست توسعه دريايي نداشت. هزينه دنبال کردن چنين سياستي اقتضا مي کرد سفرهاي اکتشافي از نظر اقتصادي خوداتکا باشند. به اين ترتيب سفرهاي اوليه در مقياسهاي کوچک انجام مي شدند و بوسيله افرادي تأمين مالي مي شدند که در صدد به دست آوردن منفعتي فوري از طريق استعمار و بهره برداري از جزاير اقيانوس اطلس يا برقراري مسير تجارت با غرب آفريقا بودند. اين سياحانِ قرن پانزدهم بر تحرکات اکتشافي اصرار داشتند زيرا از اين طريق قادر بودند اطلاعات (اغلب اغراق آميز) بيشتري درباره ثروت سودان غربي و طلا، عاج و بردگان ساحل گينه جمع آوري کنند. آنان همچنين در ايجاد سکونتگاه و پايگاه اقتصادي در منطقه جنوبي اقيانوس اطلس توفيق داشتند. در بخش پاياني اين قرن، با هدف يافتن منبع تجارت ادويه، مسيري دريايي به سوي هند اولويت اول پادشاهي پرتغال قرار گرفت

جستجوي منفعت انگيزه اوليه اکتشاف دريايي بود اما علاقه به گسترش دانش اروپا درباره جهان نيز بخشي از اين انگيزه ها بود. کلومبوس نمونه خوبي از اين بود که چگونه سياحان از طريق ملوانان تجربي خصوصيات بادهاي اقيانوس اطلس را فرا گرفتند و به اندازه کافي جسور بودند تا براي اثبات صحت انديشه هاي خود همه چيز خود را به خطر بيندازند. يک انگيزه اساسي ديگر در روزهاي ابتدايي اکتشافات مسيحي کردن بقيه اقوام بود. پرتغاليها و اسپانياييها هنوز روحيه جنگي را حفظ کرده بودند که از درگيريهاي طولاني مدت در فتح مجدد اسپانيا به دست آورده بودند. اين ميراث فتح مجدد، پادشاهان مسيحي را بر آن داشت تا نه تنها در جستجوي هر متحدي برعليه اسلام باشند بلکه جمعيتهاي بزرگي را براي وارد کردن به مذهب مسيحيت بيابند

پس از اين که منافع اقتصادي توسعه دريايي از طريق لشکرکشيهاي خصوصي اثبات شد، پادشاهيهاي پرتغال و اسپانيا علاقه بيشتري براي اکتشاف پيدا کردند و لشکرکشيهايي با منابع مالي خود انجام دادند. اين سفرهاي مورد حمايت شاه، هدفي متفاوت از صرف به دست آوردن منفعت فوري دنبال مي کردند. در عوض مقصود آنان توسعه نفوذ پادشاهي خود از طريق تثبيت حضور خويش در سرزمينهاي جديد بود. به اين ترتيب شاه مانوئل اکتشاف مسير دريايي به هند توسط واسکو داگاما را مورد حمايت مالي قرار داد. پرتغال سپس مهياي بهره برداري از ثروت تجارت ادويه هند از طريق ايجاد انحصار تجارت در آسيا شد. اسپانياييها گامي فراتر از غلبه اقتصادي برداشتند و در صدد کامل کردن تسلط سياسي خود بر آن بخش از سرزمينهاي دنياي جديد بودند که مورد اکتشاف و فتح اسپانياييها قرار گرفته بود. هر دوي اين استراتژيها موفقيت آميز بودند و منابع مالي کافي در اختيار پرتغال و اسپانيا قرار دادند تا آرزوهاي مختلف امپراطوري خود را برآوردند

تا پايان قرن شانزدهم منابع نسبتاً اندکي در اختيار پرتغال قرار مي گرفت و اين پادشاهي تحت فشارهاي مختلف براي فعال نگه داشتن يک امپراطوري جهاني دچار ناتواني شده بود. و سپس در سال 1578 فاجعه روي نمود و شاه سباستين جوان از پرتغال طي درگيري صليبي خود در پرتغال کشته شد. اين اتفاق تخت سلطنتي پرتغال را خالي گذاشت و اين فرصتي مقاومت ناپذير براي عموي سباستين، شاه فيليپ دوم از اسپانيا بود. فيليپ دوم پرتغال را در سال 1580 ضميمه کرد. اين اتفاق اتحاديه اي ايجاد کرد که يک ناوگان دريايي جديد در اقيانوس اطلس در اختيار فيليپ قرار داد. ناوگاني که براي حفظ کردن يک امپراطوري دوم از آفريقا تا برزيل و از کلکته تا ملوکا کمک کننده بود. پرتغال تا سال 1640 به عنوان ايالتي از امپراطوري اسپانيا باقي ماند. پرتغال حتي پس از به دست آوردن مجدد استقلال، تسلط خود را بر تجارت شرقي به نفع انگليسيها و هلنديها در سال 1600 از دست داده بود. روزهاي امپراطوري به روشني براي پرتغال به پايان رسيده بود و اين پاياني ناگوار براي پادشاهي بود که از نظر جغرافيايي و رواني، درها را به سوي بقيه جهان براي اروپا گشوده بود. پايان قرن شانزدهم شاهد آغاز جهاني سازي سياسي، اقتصادي و اجتماعي براي دنيا بود و اين روندي بود که تا به امروز ادامه يافته است

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: