و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۴

پزشکی در تمدن اسلامی 3

مقدمه

پزشکي چنان که امروز هست يک شبه بوجود نيامده است. بلکه محصول تلاش ميليونها نفر است که برخي را مي شناسيم و برخي را نمي شناسيم. مشعل تمدن که شامل پزشکي هم مي شده است هزاران سال پيش روشني گرفت. اين مشعل از نسلي به نسل ديگر و از کشوري به کشور ديگر دست به دست مي شده است. بسته به اين که چه کسي مسؤوليت مقدس حمل آن را برعهده داشته، زماني درخشنده تر مي شده و زماني کم فروغتر بوده است. اما هيچ وقت فرو نمرده است که اگر چنين مي شد بسيار مشکل بود دوباره تمامي آن احيا شود. در فاصله زماني بين تمدنهاي باستاني که پرآوازه ترين آنها شامل مصريها، يونانيان، روميها، ايرانيان، هنديها و چينيها مي شود تا عصر رنسانس در اروپا فاصله اي وجود داشت که عموماً "اعصار تاريک" نامگذاري مي شود. در طول اين دوره مشعل در دست غرب نبود و ميهمان فرهنگ و مردمي ديگر بود که اعراب يا مسلمانان خوانده مي شوند. واژه "اعصار تاريک" وضعيت تمدن اروپايي بين قرنهاي هفتم تا سيزدهم را منعکس مي کند اما به هيچ وجه گوياي وضعيت دنياي عرب يا امپراطوري اسلامي در آن زمان نيست که علم به درخشندگي آفتاب نيمروز فروزان بوده است. آن دوره به نحوي نامنصفانه عموماً فراموش مي شود و دور زده مي شود گويا اصلاً اتفاقي در اين دوره رخ نداده است. اين مقاله تلاشي در جهت برجسته ساختن اتفاقات مهم آن دوران و پزشکان مهمي که در آن دوران مي زيسته اند مي باشد

گسترش اسلام

در جهت فهم اين که چگونه پزشکي در قرون ميانه گسترش يافت بايد در تاريخ نگاهي به عقب بيندازيم و اتفاقات مهمي که در قرن هفتم رخ داده است را درک کنيم. در سال 570 پس از ميلاد کودکي در شهري کوچک در شبه جزيره عربستان به نام مکه به دنيا آمد که نامش محمد بود. در سال 610 او دين جديدي را با نام اسلام اعلام کرد. در سال 632 وي پس از اين که قبايل عرب را که براي انتقام و رقابت و جنگهاي داخلي متفرق بودند متحد کرد، درگذشت. با اين مردم اغلب بيسواد و بدوي وي ملتي قدرتمند ساخت که همزمان با دو امپراطوري شناخته شده زمان امپراطوريهاي ايراني و بيزانسي روبرو شدند و فاتحانه کار را پيش بردند. در زماني معادل عمر يک فرد عادي امپراطوري اسلام از اقيانوس آتلانتيک در غرب تا مرزهاي چين در شرق گسترده شد. در سال 711 تنها هشتاد سال پس از مرگ پيامبرشان، اعراب در اسپانيا به اروپا وارد شدند تا بيش از هفتصد سال در آنجا حکومت کنند. در سال 732 پاريس را تهديد کردند و در تورز و پويتر متوقف شدند. در 831 مسلمانان شمال آفريقا سيسيلي را مورد تهاجم قرار دادند و حدود 200 سال بر آن حکومت کردند. در سال 846 آنان بخش جنوبي ايتاليا را تحت کنترل گرفتند و در برابر رم قرار گرفتند. مسلمانان در ايتاليا چنان جاي پاي محکمي داشتند که پاپ ژان هشتم (872-882) عاقلانه ديد براي دو سال خراجگزار آنان باشد. در سال 869 اعراب مالتا را گرفتند. در قرن دهم اعراب از ايتاليا و اسپانيا حملات خود را از طريق گذرگاه آلپ به سوي اروپاي مرکزي گسترش دادند. در آلپ تعدادي قلعه ها و ديوارها وجود دارند که راهنمايان توريستي آنها را مربوط به حملات مسلمانان سيسيلي مي دانند. در بخش جنوبي ايتاليا و سيسيلي تمدن عظيمي برپا شد که از طريق آن و بطور عمده از طريق دانشگاه سالرنو در جنوب ايتاليا، شعاع نور دانش به اروپا منعکس شد. گسترش و پراکندگي مسلمانان در اروپا محدود به فعاليتهاي مسلمانان شمال آفريقا و اسپانيا نبود. مسلمانان تحت امپراطوري عثماني اروپا را از شرق مورد تهاجم قرار دادند. آنان بخش قابل توجهي از اروپاي ميانه را اشغال کردند و وين را دوبار، يک بار طي حکومت سليمان اول (1520-1566) و يک بار طي حکومت محمد چهارم (1648-1687) تحت محاصره گرفتند
...

پزشکي پيش از اسلام

براي درک کيفيت مشارکت اعراب در پزشکي بايستي تصويري از شرايط پزشکي پيش از آن که آنان وارد صحنه شوند را در ذهن داشته باشيم. عموماً دو عنصر براي طبابت لازم است: نيروي انساني و بيمارستانها
نيروي انساني پيش از اسلام: مراکز پزشکي در بخشهاي مختلف دنيا وجود داشتند که بعداً يا تحت کنترل اعراب قرار گرفتند يا در تماس با آنان بودند. براي مثال در سوريه پزشکي پيشرفت کرده بود و قوياً تحت تأثير تمدن بيزانسي قرار داشت که همچنين بر دستگاههاي اقتصادي و اداري تأثير گذار بود. از قرن پنجم به بعد يوناني زبان آموزش و يادگيري در سوريه بود. دانش اعراب از تمدن يوناني عمدتاً از طريق دانشمندان سوري که آن را به عربي ترجمه کردند حاصل شد. در مصر اسکندريه مرکز فرهنگي ديگري بود. اعراب از طريق دانشمندان مصري با هر دو تمدن مصري باستان و يوناني در تماس قرار گرفتند. در ايران آموزشگاه پزشکي در شهري به نام جندي شاپور قرار داشت که در آن پزشکي در سطح بالايي توسعه يافته بود. خلفاي عباسي طي قرن هشتم پزشکان ايراني را براي ترجمه منابع پزشکي آن برانگيختند تا مراکز پزشکي در بغداد بوجود آورند و بيمارستان تازه تأسيس را اداره کنند. با گسترش بيشتر به سمت شرق، اعراب از طريق تماس با هند و چين نظريات و روشهايي نه تنها درباره پزشکي که درباره رياضيات شيمي فلسفه و غيره با خود آوردند
بيمارستانها پيش از اسلام: بيمارستانها به شکلي که امروز آنها را مي شناسيم شايد وجود نداشتند. در واقع جاهايي بود که بيماران در آن مقيم مي شدند اما اينها يا معابدي بودند يا ضمايمي از معابدي بودند که بوسيله راهبان اداره مي شدند. باور بر اين بود که خدايان نقشي عمده در هنر درمان ايفا مي کنند. به عنوان مثال الهه توکريس سمبل مصري باروري بود و محافظ زنان حامله و زائو بود. او به صورت اسب آبي ايستاده اي نمايش داده مي شد که هيروگليف را به عنوان سمبلي از حفاظت را در يک پنجه خود و علامت زندگي را در پنجه ديگر نگه داشته بود. اشکال کوچکي از توکريس به عنوان طلسم مرسوم بودند. در آن روزگاران محرابها، نمازگزاران، بي حرکتي و هيپنوتيزم بخشهايي از اقدامات درماني بودند

خصوصيات مشخص کننده بيمارستانها در تمدن اسلامي

طي تمدن اسلامي بيمارستانها گسترش فراواني يافتند و خصوصيات ويژه اي پيدا کردند
الف. سکولار: بيمارستانها در خدمت تمامي مردم از هر رنگ و مذهب و پيش زمينه ديگري بودند. آنها به جاي کليسا، بوسيله دولت اداره مي شدند و مديران آنها عموماً پزشکاني بودند که بوسيله افرادي که هيچ رنگ ديني نداشتند کمک مي شدند. در بيمارستانها پزشکان با عقايد مختلف با يک هدف با يکديگر کار مي کردند: بهبود و سلامت بيماران
ب. بخشهاي مجزا: بيماران از جنسيتهاي متفاوت در بخشهاي جداگانه قرار مي گرفتند. همچنين بيماران با بيماريهاي متفاوت به خصوص آنها که عفوني بودند در بخشهاي متفاوت جا داده مي شدند
ج. پرستاران مجزا: پرستاران مرد عهده دار مراقبت بيماران مرد و پرستاران زنان عهده دار مراقبت بيمارن زن بودند
د. حمامها و منابع آب: نمازهاي پنجگانه ستون مهم اسلام است. بيمار يا سالم يک اجبار اسلامي است. البته عملکرد فيزيکي وابسته به سلامت فرد است و فرد مي تواند حتي در حالي که در رختخواب دراز کشيده است نماز بخواند. پيش از نماز اگر ممکن باشد شستن صورت، سر، دستها و پاها بايد انجام شود. براي وضعيتهاي خاصي حمام گرفتن الزامي است. بنابراين اين بيمارستانها براي بيماران و کارکنان منابع فراوان آب و تجهيزات لازم براي استحمام را فراهم مي کردند
ه. پزشکان: تنها پزشکان آزموده شده از لحاظ قانوني براي طبابت اجازه داشتند. در سال 931 خليفه المقتدر از سلسله عباسي، به رئيس پزشک درباري سينان بن تبت دستور داد 860 پزشک بغداد را بيازمايد و تنها آنها که مورد قبول بودند را براي طبابت اجازه نامه طبابت دهد. همتاي ابن تبت، ابو عثمان مي گويد که به ابن يعقوب دستور رسيد همين کار را در دمشق مکه و مدينه انجام دهد. دو شهر اخير به علت صدها هزار زائري که هر سال به زيارت مي آمدند نياز به چنين اقدامي داشتند. اين اقدام در جهت ممانعت از سودجويي از اين زائران و جلوگيري زا گسترش بيماريها بين آنان انجام شد
و. به عنوان مدارس پزشکي: بيمارستانها تنها جايي براي درمان بيماران نبودند بلکه جايي براي آموزش دانشجويان پزشکي، تبادل اطلاعات پزشکي و گسترش پزشکي به عنوان يک کل بودند. در ضميمه به بيمارستانهاي اصلي، کتابخانه هاي گرانقيمتي وجود داشتند که تازه ترين کتابها، رسالات و گزارشهاي مجامع و سخنرانيها را در خود جاي داده بودند. و در کنار اينها امکانات اقامتي دانشجويان و کارمندان قرار داشتند
ز. ثبت صحيح وضعيت بيماران: براي اولين بار در تاريخ بيمارستانها، گزارش بيماران و مراقبتهاي پزشکي آنان را ثبت و حفظ مي کردند
ح. داروسازي: در طول عصر اسلامي، دانش و حرفه داروسازي به درجه و سطح متمايزي از گسترش و توسعه رسيد. حوزه مواد پزشکي عربي بسيار غني شد و داروها و ترکيبات جديد معرفي شدند زيرا مسلمانان تقريباً با تمامي دنياي شناخته شده زمان خود چه از طريق کنترل مستقيم و چه از طريق تجارت در ارتباط بودند. کشتيهاي آنان به چين و فيليپين مي رفتند و قافله هاي آنان با آفريقاي سياه، اروپا و آسيا به بازرگاني مشغول بود. شيمي به علمي پيشرفته تبديل شد و ابزارهاي لازم و نياز به حرفه اي جديد به نام داروسازي پيدا شد.(زير نويس را ببينيد
بدين ترتيب بيمارستانهاي مرکزي عربي الگوهايي براي ساخته شدن بيمارستانهايي که بعداً در اروپا ساخته شدند بودند. آنها به مثابه مدارس پزشکي بودند که آنان که در جستجوي دانش پيشرفته پزشکي از شرق و غرب بودند در آن حضور مي يافتند

اين نوشته ترجمه بخشي از اين متن است. از اين متن پيش از اين، بخشي را که درباره ابوالقاسم الزهراوي بود قبلاً ترجمه کرده بودم. بخشهاي ديگري از آن را در آينده ترجمه خواهم کرد. در بخش اخير قسمتي از متن را حذف کرده ام
داستانها و برداشتهاي قرون وسطايي اروپاييان را درباره کيمياگري با کارها و دستاوردهاي علمي مسلمانان از قبيل کشف اسيد سولفوريک و الکل و تهيه و کاربرد ترکيبات گوناگون دارويي و غيره مقايسه کنيد. کيمياگري را رد نمي کنم از جهاتي حتماً قابل توجه است. فقط لحظاتي چگونگي برخورد با اين عرصه عمومي تجربي را در دو سوي عالم تجسم کنيم و کنار هم قرار دهيم. گويا همين برخوردهاي ذهني گرايانه و فلسفي مأبانه و داستان پردازانه که امروز در بسياري عرصه ها با آن هم پيمانيم درست برعکس امروز در غرب وجهه عمده توجه عمومي بوده است. و برعکس رويکرد مستند و علمي و تجربه گرا که امروز روش عمده کار غربي شده در قرون وسطي در نزد ما مقبوليت و شيوع بيشتري داشته است

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ممنون از محبتتون. :)
--سوسکی

ناشناس گفت...

سلام
منم شمارو لینکیدم
از مطالب زیباتو لذت میبرم ولی هنوز همه رو نخوندم چون الان صدای پنجمین انفجار در اهواز به گوش رسید و من باید برم عکس بگیرم.بعدآ بیشتر سر میزنم.