و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴

آمدن اسلام به جنوب آسیا 5

همزيستي

هر چند اسلام در مناطق و اجتماعات خاصي تعداد کثيري تازه ايمان آورده بدست آورد اما بطور اوليه تأثير اندکي بر کليت جمعيت هندو داشت. عليرغم تسلط نظامي و تحميل حاکميت سياسي مسلمانان بر مناطق وسيعي از شبه قاره، به خصوص هندوها از طبقات بالاتر همچنان اصرار داشتند مهاجمان را به عنوان تازه به دوران رسيده هايي که حضورشان آلوده کننده دستگاه کاست هندويي است معرفي کنند. بيروني يکي از تاريخ نگاران بزرگ فتوحات مسلمانان به وضوح از گفتمان غالب اهانت آميز هنديها نسبت به تازه واردان شکايت مي کند

هندوها بر اين باورند که کشوري جز کشور خودشان وجود ندارد، ملتي چون ملت خودشان موجود نيست، هيچ شاهي مانند شاهان آنان نيست، و علمي مانند علم آنان وجود ندارد. آنان مغرور، بيهوده انديش، خود فريب و بي عاطفه اند

بسياري از هندوها علاقه زيادي داشتند مناصب مديريتي در دستگاه اداري سلاطين مسلمان داشته باشند يا به عنوان سرباز در سپاه آنان شرکت داشته باشند و با بازرگانان مسلمان تجارت کنند اما از لحاظ اجتماعي هچنان از فاتحان خود به دور ماندند. در شهرها و مناطق روستايي که اجتماعات مسلمان بوجود آمده بود مناطق مسکوني مجزايي ايجاد شده بود. دوستي صميمي بين اعضاي گروههاي طبقه بالا و مسلمانان نادر بود و روابط نامشروع جنسي بين آنان به شدت محدود بود. در طي قرون ابتدايي جريان يافتن مسلمانان به داخل شبه قاره، هندوها متقاعد شده بودند که مانند بسياري از مردمي که طي هزاره هاي گذشته وارد شبه قاره شده بوده اند، مسلمانان نيز به زودي بوسيله مذهب برتر و فرهنگ پيچيده تر و غني تر هند جذب خواهند شد. بسياري علائم به اين نتيجه اشاره داشتند. هندوها در تشکيلات اداري به کار گرفته مي شدند و بخش قابل اعتنايي از ارتشهاي حاکمان مسلمان را تشکيل مي دادند. علاوه بر اين شاهزادگان مسلمان سبکها و رفتارهاي سلطنتي را که برخاسته از هندوييسم بوده و در تناقض با قرآن بود اخذ کرده بودند. برخي هندوها ادعا داشتند که از نژادي الهي و غيبي برخوردارند و برخي سکه هايي ضرب مي کردند که با نقشهاي هندو از قبيل ناندي، گاوي که ارتباط نزديکي با يک خداي بزرگ هندو به نام شيوا داشت تزئين شده بودند. در سطح وسيعتر اجتماعي جوامع مسلمانان از لحاظ اجتماعي در امتداد خطوط کاستها تقسيم شدند. مسلمانان تازه وارد اغلب در رأس سلسله مراتب قرار مي گرفتند و اين تقسيم بندي با توجه به مليت عربي ترکي يا ايراني افراد انشعاب بيشتري پيدا مي کرد. هندوهاي طبقه بالايي که اسلام مي آوردند در درجه بعد قرار مي گرفتند و پس از آنها گروههاي صنعتگران و بازرگانان که پاک در نظر گرفته مي شدند قرار مي گرفتند. نومسلمانان از طبقات پايين و نجس در پايين سلسله مراتب اجتماعي باقي مي ماندند. اين شايد به خوبي توضيح دهد چرا اسلام آوردن اين گروهها آنچنان که با مدنظر قرار دادن تساوي خواهي اسلام مورد انتظار بود، وسيع نبوده است. مسلمانان همچنين غذاها و سبک لباسهاي هندي را مورد استفاده قرار مي دادند و برگهاي گياهان بخصوصي را مي جويدند. ورود سرزده مسلمانان به هند عواقب ناخواستني براي زنان هم در جوامع مسلمانان و هم در جوامع هندو داشت. مهاجمان به طور فزاينده اي زناني از سنين پايينتر مي گرفتند و ممانعت از ازدواج مجدد با زنان بيوه به خصوص در طبقات بالاي اجتماعي مطرح بود. برخي مسلمانان از کاستهاي بالاي اجتماعي حتي مراسم ساتي که عبارت از قرباني کردن بيوگان همراه با جسد شوهران درگذشته شان بود را به اجرا مي گذاشتند

چالش اسلامي و احياي هندوئيسم

عليرغم درجات قابل توجهي از پذيرش روش زندگي و تشکيلات اجتماعي هندو از طرف مسلمانان، مهاجران مسلمان در شبه قاره به نوبه خود باورهاي مذهبي و مراسم عبادي کاملاً متفاوت خود را حفظ کردند. هندوها دريافتند ناممکن است تا اسلام را جذب کنند و به زودي فهميدند آنان با مذهبي فعال که بخشهاي بزرگي از جمعيت هند را تحت تأثير قرار داده بود مواجهند. به عنوان بخشي از پاسخ به اين چالش هندوها تأکيد بيشتري نسبت به آئينهاي مذهبي عبادي خدايان و الهه هاي خود ابراز کردند. چنين سياستي قبلاً در خنثي کردن چالش بودائيسم و ساير مذاهب بومي رقيب مؤثر افتاده بود. عضويت در اين گروههاي آئين مذهبي که با نام باکتيک شناخته مي شوند براي همه از جمله زنان و افراد نجس آزاد بود. در واقع برخي از ستوده ترين نويسندگان اشعار و سرودهاي مذهبي زناني چون ميرا بائي بودند. افراد مقدسي که ريشه اي از طبقات پايين داشتند از سوي جنگاوران و برهماها و همچنين از سوي دهقانان، بازرگانان و افراد خارج از کاست مورد ستايش قرار مي گرفتند. از جايي که بسياري از ترانه ها و اشعار به زبانهاي محلي مثل بنگالي ماراتي و تاميل سروده مي شدند براي مردم عادي بيشتر در دسترس بودند. اين ترانه ها همچنين محتوي اصطلاحات و عبارات شايعتر هر فرهنگ منطقه اي بودند. افراد مقدس باکتيک و گورو بر اهميت پيوند احساسي قوي بين عبد و خدا يا الهه که منبع ستايش آنان بود تأکيد مي کردند. اشعار، رقصها و در برخي موارد داروهايي براي رسيدن به مستي روحاني که کليد رسيدن به رستگاري فردي بود مورد استفاده قرار مي گرفتند. همين که يک نفر به حالت خلسه که از طريق وابستگي عاطفي شديد به يک خدا يا الهه فراهم مي شد دست مي يافت تمامي گناهان گذشته بخشيده شده و تفاوتهاي کاستي بي مفهوم مي شدند. اهداف غيبي اين گروههاي آئيني نه تنها به نسبت منطقه و گروه اجتماعي متفاوت بودند بلکه بر اساس شخص مقدسي که مورد پيروي قرار مي گرفت تغيير مي کرد. با اين حال بيشترين چيزي که مورد عبادت قرار مي گرفت خداهاي شيوا و ويشنو که اختصاصاً در شکل کريشناي بزچران مورد توجه قرار مي گرفتند و الهه کالي در هر کدام از بروزهايش بود. با افزايش فعاليت جمعيتهاي مردمي در عبادت هندو و غنا بخشيدن و توسعه دادن شکلهاي نيايش و مراسم گوناگون، جنبش باکتيک شايد تأثير زيادي در متوقف کردن جريان گرايش به اسلام به خصوص در طبقات پايين اجتماعي داشت. بار ديگر سنت هندو قابليت انعطاف پذيري و مداراي خود را در اشکال گوناگون عبادت الهي به نمايش گذاشته بود

تلاش براي پل زدن بر تفاوتهاي بين هندوئيسم و اسلام

شباهتهايي بين سبک و پيام مذهبي صوفيان که در صدد گسترش اسلام بين عموم هنديها بودند و گوروها که مبلغ عبادت باکتيک براي خدايان و الهه هاي هندو بودند منجر به تلاشهايي براي يافتن زمينه هاي مشترک بين اين دو اجتماع شد. نمونه اي از چنين تلاشهايي را مي توان در تعاليم ثبت شده در اشعار مذهبي يک صوفي قرن پانزدهم به نام کبير يافت. مردي از طبقات پايين که بوسيله بافندگان مسلمان در بنارس يکي از مقدسترين شهرهاي هندو بزرگ شد. او اهميت اندکي براي تفاوتهاي مراسم هندوئيسم و اسلام قائل بود. او چنين مي گويد

اي خدمتکارم کجا به دنبال من مي گردي؟نگاه کن من در کنار تواممن نه در معابد و نه در مساجد هستممن نه در مراسم و شعائر هستم و نه در يوگا و رياضت

اگرچه او هر دو دين را به عنوان راههاي معتبري براي رسيدن به خدا به رسميت مي شناخت اما او چنين مي آموخت که حقايق نهايي در وراي هندوئيسم و اسلام قرار دارند. او مي گويد که نه عبادتهاي بزرگ، نه نمازها يا قربانيها به رحمت الهي ختم نمي شوند

اگر تو عصاره يک عشق را ننوشيده باشي چه اهميتي دارد خود را از تمامي گناهان پاک کني؟قاضي براي کلمات و عبارات قرآن جستجو مي کند و براي ديگران دستور صادر مي کند اما اگر قلب او در اين عشق آغشته نشده باشد چه سودي خواهد داشت که او معلم انسانها باشد؟ مرد يوگا لباسهايش را به رنگ قرمز در مي اورد ولي اگر او درباره رنگ عشق چيزي نداند چه سودي خواهد داشت که لباسهايش را رنگ آميزي کند؟ من چه در معبد باشم يا در ايوان، در چادر به سر برم يا در باغ گلها يک چيز را حقيقتاً به تو مي گويم و آن اين که در هر لحظه خداوند من در درونم اشتياقي مي آفريند

تلاشهاي مرداني چون کبير براي هر چه کوچکتر جلوه دادن تفاوتهاي باورها و عبادات هندو و اسلام تنها بر عده اندکي از باورمندان اين دو مذهب تأثير گذاشت. اين افراد همچنين در هر دوي اين اجتماعات مذهبي به قدرت از سوي نگهبانان دين اصيل رد شدند. برهماها که تهديد طولاني مدت تسلط سياسي مسلمانان و تلاش براي اسلام آوردن مردم از سوي مسلمانان را احساس کرده بودند مسلمانان را به عنوان کافران تخريبگر معابد هندو و آلودگاني که گوشتخوارند معرفي کردند. بعداً برخي مردان مقدس هندو مانند چيتانيا در قرن پانزدهم اشعاري سرود و بر علاقه خود براي رژيم غذايي هندو متمرکز شد و تلاش کرد تا مسلمانان هندي را متقاعد کند تا اسلام را به نفع هندوئيسم سرزنش کنند. علماي مسلمان نيز به نوبه خود به طور فزاينده اي از خطر هندوئيسم براي اسلام آگاهي يافتند. تلاش براي جوش دادن اين دو باور مذهبي آنچنان که از سوي کبير به انجام رسيده بود براين اساس که برخي مناسک و اصول فکري که ممکن است در هندوئيسم اساسي نباشد ولي در اسلام اهميتي بنيادي دارند از سوي علما رد شدند. اگر کسي تعاليم قرآن درباره نماز و حج را ناديده بگيرد ديگر مسلماني واقعي نيست. بدين ترتيب علما و حتي برخي صوفيان بر تعاليمي از اسلام که آن را از هندوئيسم جدا مي کند تأکيد کردند. آنان مي کوشيدند اتحاد بين جامعه مسلمان هندي را تقويت کنند و ارتباطات خود را با مسلمانان همسايه و مراکز ديني خاور ميانه تحکيم کنند

حضور مسلمانان در انتهاي دوران سلطنت

پس از قرنها تهاجم و مهاجرت، اجتماع بزرگي از مسلمانان در شبه قاره هند مستقر شده بود. تعدادي به آئين اسلام در آمده بودند و کنترل سياسي در قسمتهاي بزرگي از منطقه در اختيار مسلمانان قرار گرفته بود و پيوندهاي مستحکمي با مسلمانان ساير سرزمينها مثل ايران و افغانستان بوجود آمده بودند. اما غيرمسلمانان و عمدتاً هندوها اکثريت عمده اي از جمعيت مناطق وسيع و پراکنده جنوب هيمالايا را تشکيل مي دادند. برخلاف زرتشتيان در ايران و مردم همزادگر در مغرب و سودان بيشتر هنديها گرايش اندکي براي مذهب فاتحان مسلمان از خود نشان دادند. برعکس، هنديها عليرغم تحت انقياد قرار داشتن متقاعد شده بودند که خود مذهب و تمدني برتر در اختيار دارند که سرانجام مسلمانان را در امواج گسترده خود جذب خواهد کرد. پذيرفتن اشکال اجتماعي هندو از سوي مسلمانان در اين زمينه قابل توجه است. تعاليم مردان مقدس هندو و مسلمان تهديدي مبني بر مبهم و نامشخص کردن مرزهاي مذهبي اين دو آئين را بوجود آورده بود که بيشتر در راستاي تسلط و تعالي ايمان نامتعين اکثريت هندو بود. بدين ترتيب عليرغم اين که فتوحات و مهاجرتهاي مسلمانان، اسلام را به قلب يکي از قديمي ترين و پرجمعيت ترين مراکز تمدني آورد، پس از قرنها تسلط سياسي و فعاليتهاي مذهبي، هند همچنان يکي از مناطقي باقي ماند که با گسترش پيام محمد، کمترين گرايش به اسلام را نشان داد و در سرزمينهاي اسلامي کمتر جا باز کرد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: