و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--ظهور فئودالیسم

ما با اقتصاد سرمايه داري خو گرفته ايم، ارتباطات و حمل و نقل مناسب، و حل مشکلات خود در سطح ايالتي و ملي، بنابراين علاقه منديم اين طور فکر کنيم که اقتدار غيرمرکزي بدوي و ناکاراست. الزاماً اين طور نيست، و فئوداليسم کاملاً با جامعه آمريکايي ناآشنا نيست. اجازه دهيد از سه جنبه مختلف درباره فئوداليسم صحبت کنيم. در يک بخش چنان بحث خواهيم کرد که مي توانيد از نوع آن را در کتابهاي دانشگاهي متوسط بيابيد. در بخش ديگر برخي مطالب درباره شرايط تاريخي که تشکيلات فئودال در جامعه تحت آن شرايط ظهور کرد عرضه مي شود. در بخش ديگري هم درباره رشد نمونه اي از فئوداليسم آمريکايي که بسياري از ما اگرچه تنها از طريق فيلمها و تلويزيون با آن آشنا هستيم صحبت مي کنيم

قبل از اين که آغاز کنيم بايد توجه کنيم که مردان و زنان قرون وسطي هيچ وقت درباره فئوداليسم صحبت نمي کردند. فئوداليسم واژه اي است که در قرن شانزدهم بوسيله وکلاي سلطنتي به طور اوليه در انگليس اختراع شد تا جامعه تمرکززدايي شده و پيچيده اجتماعي، سياسي و اقتصادي که دولتهاي نوين از آن بوجود آمده اند را توضيح دهد. لغت فئوداليسم در اصل از لغتي ژرمن به معني گاو گرفته شده است که در بين ژرمنهاي اوليه واحد اندازه گيري ثروت به شمار مي رفت. بعداً اين لغت تبديل به لغت ديگري شد که به سادگي به معني هر چيز ارزشمند بود. در جهان کشاورزي آن زمان منظور از يک چيز ارزشمند معمولاً زمين مي بود. اما وکلاي قرن شانزدهم اين زمين را تحت کنترل يک شاه قدرتمند که بخشهاي بسياري از آن را براي اطرافيان خود که مرداني متشخص بودند تقسيم کرده بود تصوير مي کردند. اين مردان که زمين به آنها مي رسيد چنان تربيت يافته بودند که مناسب براي اداره امور و مديريت جنگ بودند

گفته شد که تاريخ دانان اسناد و تاريخهاي قرون وسطي را از ديدگاههاي بخصوصي مورد تفسير قرار مي دهند، و وقتي ما اسناد را با دقت بيشتري مورد توجه قرار مي دهيم درواقع شواهد بسيار اندکي موجود است که جامعه واقعاً با چنان نگرشهايي شکل گرفته بوده است. اين موضوع شايد صحت داشته باشد اما يک تصوير جديد و متفاوت از جامعه قرون وسطي در قرنهاي نهم تا چهاردهم بايستي هنوز شکل بگيرد. در نتيجه کمبود هر چيز ممکن بهتري، منطقي است که ما تنها توجه خود را به تصاوير سنتي از جامعه فئودال معطوف کنيم

مشخصات فئوداليسم
دولت مرکزي ناکارا

اجازه دهيد ابتدا مشخصات فئوداليسم را مورد توجه قرار دهيم. فئوداليسم يک تشکيلات تمرکززدايي شده است که هنگامي که قدرت مرکزي قادر نيست کارکردهاي خود را اعمال کند و قادر نيست مانع از ظهور قدرتهاي محلي شود بوجود مي آيد

در شرايط محصور و آشوب زده قرنهاي نهم و دهم، رهبران اروپايي ديگر براي احياي دستگاههاي دولتي رومي تلاش نمي کردند بلکه هرچه از دستشان بر مي آمد به انجام مي رساندند. نتيجه اين بود که اروپا دستگاههاي اجتماعي بوجود آورد که به طور نسبي جديد و کارا بودند و با شرايط اقتصاد بي پول، تسهيلات حمل و نقل و ارتباطي ناکافي، دولت مرکزي ناکارا و تهديد هميشگي حملات نظامي مهاجماني از قبيل وايکينگها، مجارها و ساراسنها(مسلمانان) تطابق و هماهنگي داشت. شناخته شده ترين اين دستگاههاي اجتماعي مانورياليسم(تشکيلات رعايا)، رهبانيت(تشکيلات اصحاب کليسا)، و فئوداليسم(دستگاه طبقه اشراف) بودند

در يک جامعه فئودال، قدرتهاي مدني و نظامي در سطح محلي در اختيار ملاکان بزرگ يا ديگر افراد با ثروت و اعتبار مشابه مي باشد

تا حدود زيادي به همان شکلي که اصحاب کليسا اقتدار دولتي را با سقوط امپراطوري روم غربي در اختيار گرفتند، رهبران محلي مانند کنت ربرت از پاريس نيز نقشي را که قبلاً بوسيله کارگزاران دولتي در سطح محلي اجرا مي شد برعهده گرفتند. افراد ديگري نيز در ساير مناطق مرداني جنگي در اطراف خود گرد آوردند و نقش دولت را در مناطقي که مي توانستند کنترل کنند خود به عهده گرفتند. اين افراد اغلب کارگزاران سلطنتي بودند که ديگر دولت سلطنتي قادر نبود آنها را تحت کنترل نگه دارد اما همچنين برخي افراد ديگر نيز بودند که به عنوان رهبران محلي ظهور کردند

اين رهبران محلي و جنگجويانشان، شروع به شکل دادن به يک طبقه مجزاي نظامي کردند که از افراد عامي منطقه افتراق داده مي شدند

رهبران محلي که در طي انحطاط امپراطوري کارولينيان ظهور مي کردند عموماً مرداني مسلح بخصوص سوارکار بودند و محل سکونتي داشتند که داراي تشکيلات دفاعي نظامي بود. در حالي که امپراطوري فرانکها سرزمينهاي همسايه خود را فتح مي کرد، شاهان کارولينيان بايستي روشي مي داشتند تا اين سرزمينهاي جديد را نگه داشته و اداره کنند. آنان اين کار را با اعطاي حق دولت محلي به برخي از اطرافيان مورد اعتماد خود انجام مي دادند. اين افراد موظف بودند استحکامات نظامي و پادگانهاي لازم را بسازند و از سرزمينهاي خود دفاع کرده آنها را اداره کنند و در عوض شاه حق استفاده زا زمين و درآمدهاي آن را به آنها مي سپرد

زماني که امپراطوري کشورگشايي خود را متوقف کرد اين طبقه از مردان جنگي هنوز به زمينهاي جديد نياز داشتند. آنان عادت داشتند خانواده هاي بزرگي تشکيل دهند به اين ترتيب اگر پسري مي مرد، شخص ديگري مي بود که موقعيت پدر را به ارث برد. به اين ترتيب تعداد اين افراد به طور مداوم افزايش مي يافت و آنان مجبور بودند زمينهاي ديگران را اشغال کنند تا آن را در اختيار پسران دوم و سوم خود قرار دهند. آنان ابتدا کنترل زمينهايي که خود در آن ساکن بودند را در اختيار مي گرفتند و با اين کار شاه را بيش از پيش تضعيف مي کردند. سپس آنان از املاک سلطنتي هر آنچه را که مي توانستند تصرف مي کردند و در نهايت شروع به تصرف زمينهاي کليساهاي مجاور کردند. در اغلب اوقات رعايايي که روي اين زمينها کار مي کردند از اين تغييرات استقبال مي کردند زيرا آنان به جاي يک مديريت دوردست ناکاراي سلطنتي يک مديريت کاراي محلي به دست مي آوردند

تفاوت بين حقوق خصوصي و اقتدار عمومي از بين رفته بود و کنترل محلي در حال تبديل شدن به امري شخصي و حتي ارثي بود

شايد طبقه اشرافي که در عصر فئوداليسم به عنوان رهبران محلي ظهور کردند، با تلقي سرزمينهاي خود به عنوان املاک شخصي، کاري بيشتر از شاهان مرووينيان و کارولينيان انجام نمي دادند. اين در طي قرون وسطي امر عجيبي نبود. شاهان زيادي با نام لوئي نام خود را با عنوان فرانسه امضا مي کردند. در هر حال رهبران فئودال شروع به رفتار با کارکردهاي دولتي خود به عنوان اموال شخصي کردند. آنها مي توانستند آنها را کرايه دهند، اعطا کنند يا براي فرزندانشان به ارث گذارند. قابل ذکر است که پول _سکه هاي نقره و طلا_ به تدريج ديگر مورد استفاده قرار نگرفتند و اروپا براي نيازهاي اقتصادي پايه اي خود تشکيلاتي براي انجام معاوضه بوجود آورد. با اين حال بدون مناقصه قانوني ناممکن بود که کسي را بريا تأمين نيازهاي خدماتي اجاره کرد. اين حقيقت که رهبران فئودال مي توانستند يک زمين را به کسي قرض دهند که در ازاي آن پرداخت يا خدمات مداوم دريافت کند فاکتور مهمي در تشکيلات جديد اجتماعي اروپاي غربي بود. ساختار فئودال اجتماع با اين واقعيت که رهبران محلي درآمد ناشي از کار رعاياي زمين را به اطرافيان خود مي پرداختند تا در ازاي آن خدمات خاصي که مي توانست تنوع فراواني داشته باشد دريافت کنند، شکل گرفت

رهبران فئودال اغلب مسئوليت امنيت اقتصادي زمينهاي خود را بر عهده مي گرفتند و درباره چگونگي مصرف منابع خود تصميم گيري مي کردند. و همزمان درباره برخي فعاليتها حق انحصار براي خود قائل بودند. اين چنين تصميماتي حضور آنان را در سطح محلي استحکام مي بخشيد و بر ارزش داراييهاي آنان مي افزود

لردهاي فئودال اروپاي غربي از طريق مرداني که داراييها را به آنان بخشيده بودند شروع به اعمال کنترل اقتصادي بر روستاها و زمينهاي تحت کنترل خود کردند. جنگلها جزو اموال لرد شده بودند و چوبهاي سخت _مناسب براي ساختمانها و اسلحه ها_ نبايد قطع مي شدند مگر اين که از سوي لرد اجازه داده شده باشد. تمامي سوختها بايد با صرفه جويي مصرف مي شدند و لرد بابت چوبي که از جنگلها برداشت مي شد، شکاري که در آن انجام مي شد، چراي خوکها در آن محل و مواردي از اين قبيل مبلغي دريافت مي کرد. همچنين انحصار توليد اجاقها، حمامها و آسياب کردن دانه ها و اموري از اين قبيل در اختيار لردها بود. روستائيان بايد انحصارات لرد را رعايت کرده و براي امتياز آنها هزينه اي پرداخت مي کردند. اين اقدامات به لرد اجازه مي داد تا اشياي ارزشمندي جز زمين براي اعطا کردن به ديگران داشته باشد. او مثلاً درآمد ناشي از يک اسياب را در يک روستاي خاص يا درآمد ناشي از حق ماهيگيري در يک نهر خاص را مي توانست اعطا کند

طبقه اشراف فئودال معمولاً براساس توافقهاي شخصي و قراردادهاي بين فردي سازمانبندي مي شد

تا قرن دهم برخي از لردهاي محلي _دوک آکي تان، کنت تولوز، کنت فلاندر و ديگران_ به اندازه کافي قدرتمند شده بودند که شروع به جذب لردهاي کوچکتر و زمينهاي آنان بکنند. گاهي اوقات اين اتفاق به سادگي از طريق فتح زمينهاي وي صورت مي گرفت ولي معمولتر از اين نتيجه جنگ بين فئودالها توافقي بود که بين دو رقيب به انجام مي رسيد و طي آن يکي از لردها زمينهاي خود را به ديگري واگذار مي کرد و مجدداً آنها را در قبال ارائه خدمت دريافت مي کرد

در پايان جنگ جهاني اول صدها هزار مرد جوان آموزش ديده نظامي با دستهايي پر از هداياي جنگ از قبيل کلتهاي لوگر، نارنجکهاي دستي، مسلسلهاي تامسون و از قبيل آن به آمريکايي بازگشتند که در آن به اندازه کافي شغل برايشان وجود نداشت و در آن دولت سعي داشت از هزينه ها بکاهد (مثلاً با کاستن از تعداد افراد پليس) و با مبارزه اي مداوم و بي ثمر هر تلاشي را انجام مي داد تا مردم را از نوشيدن مشروبات الکلي باز دارد

در شهرهاي آمريکا در دهه 1920 اغلب گروههاي همسايه اي ظهور کردند. از جايي که همسايگان در اين شهر اغلب به صورت تجمعات قومي شکل گرفته بودند اين گروهها اغلب بوسيله ايتالياييها، ايرلنديها، آلمانيها يا هر گروه ديگري که در منطقه غلبه داشتند اداره مي شدند. رهبران اين گروهها در برابر گروههاي رقيب يک منطقه قلمرو را بريا خود مورد ادعا قرار مي دادند و مالياتهايي را به نام پول محافظت براي خدماتي که ارائه مي دادند جمع آوري مي کردند

کارگزاران دولتي شهري ابتدا کوشيدند رشد گروهها را سرکوب کنند اما پليس به زودي دريافت قادر به اين کار نيست. گروهها از مردان آموزش ديده نظامي که از ارتش آمده بودند تشکيل شده بودند و خودروهايي سريع و مسلح ساخته و مورد استفاده قرار مي دادند. آنها همچنين قادر بودند مسلسل و نارنجکهاي دستي ساخته و مورد استفاده قرار دهند و اغلب از انضباط بالايي برخوردار بودند. دولتهاي شهري نيز چنان که گشتهاي بزرگراه قادر به کنترل کردن خوردروهاي پرسرعتشان نبودند ديگر نمي توانستند اين گروهها را از سامان دادن قلمروهاي خود بازدارند. علاوه بر اين مردم محلي نيز ترجيح مي دادند تا پول محافظت را به کسي در همسايگي خود که واقعاً مي توانست امنيت منطقه را تأمين کند بپردازند تا اين که آن را به عنوان ماليات به تشکيلات فاسد و رشوه خوار دولتهاي شهري بدهند

شايد گروهها به سادگي از همان الگوي مورد استفاده دولتهاي شهري در آن زمان تبعيت مي کردند. آنان کارگزاران سياسي خود را از ميان افراد صاحب مقام در تشکيلات دولتهاي شهري انتخاب مي کردند و در عوض حقوق مرتبي که به آنها پرداخت مي کردند اين افراد تمام وقت خود را صرف پيشبرد شانسهاي سياسي رؤساي خود مي کردند. در هر حال رهبران گروه يا رئيس ها که از بين انبوه رهبران گروههاي مجاور ظهور مي کردند شروع به تقسيم کردن قلمرو خود کردند. آنان اين قسمتها را به اطرافيان خود _پسرها_ مي دادند و در برابر اين حق، سهمي از درآمد حاصل از منطقه اعطا شده را دريافت مي کردند

گروهها به زودي دريافتند که مردم چيزهايي مي خواهند که دولت نمي خواهد آنها داشته باشند. اين امور به طور اوليه موضوعاتي از قبيل مشروبات الکلي، قمار و فحشا بود. و دولت قادر نبود جلو گروهها را در تأمين اين خواسته ها را بگيرد. آنها به زودي در داخل مناطق خود فعاليتهاي غيرقانوني را راه اندازي کردند؛ فاحشه خانه ها، بازيهاي اعداد، کازينوها و بيشتر از همه سالنها. گروهها به اندازه کافي ثروتمند شدند تا خدمات کارگزاران دولتي که از سوي دولت پرداخت اندکي دريافت مي کردند براي خود بخرند و افراد تحت خدمت تمام وقت خود را افزايش دهند، و هنوز درآمد کافي داشته باشند تا در راه تجارتهاي قانوني سرمايه گذاري کنند

در بسياري از شهرهاي آمريکا گروههاي مختلف همسايگان کوچکتر خود را جذب کردند و شروع به تصرف رقيبان قويتر خود کردند. اين روند اغلب به شکل تجاوز به يکي از حقوق انحصاري رقيب به انجام مي رسيد، مثلاً فروش ويسکي اما اين موضوع اغلب منجر به جنگهاي واقعي مي شد. جنگ در شيکاگو بين گروههاي ايتاليايي و لهستاني در سمت جنوب به رهبري ال کاپون بر عليه گروههاي ايرلندي آلماني سمت شمال به رهبري ديون او بانيون و جانشينش باگزي موران خصوصاً خونين و مشهور بود و با کشتار روز سنت والنتين در 14 فوريه 1927 به پايان رسيد. در طي سالهاي اندک هر شهر بزرگ تحت کنترل يک نفر بود _پدرخوانده_ که پسرها را در "خانواده" خود مديريت مي کرد و با پدرخوانده هاي خانواده هاي شهرهاي ديگر مذاکره مي کرد تا امنيت و کارها به طور مؤثري پيش بروند. با چنين سبکي بود که سنديکا ظهور کرد

تعظيم و وفاداري

توافقهاي شخصي که شبکه خدمات متقابل را شکل مي داد قراردادهاي تعظيم و وفاداري خوانده مي شدند. تعظيم به خاطر اين که يکي از طرفهاي قرارداد توافق مي کرد که خدمتکار باشد و وفاداري به خاطر اين که او قول مي داد نسبت به ديگري وفادار باشد. تعظيم و وفاداري شکلي رسمي، رمانتيک و اغراق شده به خود گرفت اما با يک قرارداد ساده به خوبي قابل فهم است

طرف اول قرارداد، لرد يا رئيس، قراري را با طرف دوم قرارداد، کارگزار يا سرباز، تعيين مي کرد. طرف اول قرارداد به طرف دوم قرارداد چيزي ارزشمند(چيزي که در طول مدتهاي طولاني مايه در آمد براي مالک خود مي بود) واگذار مي کرد و از بابت احترام(در نحوه استفاده مالک دخالت نمي کند مگر اين که دليل بسيار روشني براي آن داشته باشد) و عدالت (از مالک در برابر ديگر لردها و در صورت نياز ديگر کارگزاران دفاع مي کرد) دربياره او تعهد مي داد

طرف دوم قرارداد در عوض متعهد برخي امور ديگر مي شد. سه تعهد اصلي عبارت بودند از "غرامت"(پولي که به طرف اول قرارداد پرداخت مي شد به خاطر اين که پذيرفته است آن چيز ارزشمند را در اختيار داشته باشد)، "کمک و مشورت"(اجبار او به شرکت در دادگاه طرف اول قرارداد هر وقت که از او خواسته شود و حمايت و راهنمايي کردن او در اين دادگاه)، "سربازي"(اغلب به صورت تضمين دوره اي از خدمت نظامي در هنگام فراخوان بود). برخي افراد چيزهاي ارزشمندي در ازاي خدمت به عنوان حسابدار خزانه، فعاليتهاي سياسي يا برخي امور بي اهميت دريافت مي کردند. گفته مي شود يک اشرافي انگليسي يک چيز ارزشمند دريافت داشته بود زيرا هر سال هنگام کريسمس در دربار سلطنتي در برابر شاه حاضر مي شد و به طور همزمان سوت مي زد، مي پريد و معلق مي زد. شاهان انگليسي از جهت علاقه مند بودن به شوخي و لطيفه چندان مشهور نيستند

طرف دوم قرارداد همچنين ممکن بود براي يکي يا تعداد بيشتري از خدمات سنتي، گرو بگذارد: به لرد و مردان جنگيش چنانچه در همسايگي بودند سه شب جا و غذا مي داد، براي غرامت آزادي طرف اول قرارداد چنانچه دستگير و زنداني مي شد کمک مي کرد، در ارسال هدايا براي جشن عروسي بزرگترين دختر طرف اول قرارداد يا جشن سلحشوري بزرگترين پسرش مشارکت مي کرد، و مشارکت در پرداختن هزينه جشنهاي شادماني

معمولاً مراسمي هنگام متعهد شدن دو طرف درباره موارد قرارداد برگزار مي شد. طرف دوم قرارداد در برابر طرف اول قرارداد زانو مي زد. لرد دو دست کارگزار را بين دستان خود مي گرفت و کارگزار سوگند عشق و احترام نسبت به لرد ادا مي کرد. لرد در عوض سوگند افتخار و حمايت نسبت به کارگزار ادا مي کرد. سپس هر دو مي ايستادند يکديگر را مي بوسيدند و هدايايي رد و بدل مي کردند. طرف دوم قرارداد مبلغ غرامت را مي پرداخت و طرف اول قرارداد به طرف دوم قراردادشمشير يا چيزي مشابه که نوعي هديه افتخار محسوب مي شد اعطا مي کرد. سپس کارگزار يکي از اعضاي خانواده لرد مي شد

اين يک پبوند مستحکم بود. بسياري از افسانه ها و داستانهاي قرون وسطي درباره رابطه بين لرد و کارگزار هستند. تراژدي لنسلوت درباره عشق او به گونور که در تعارض با عشق او به آرتور بود مي باشد. در همين حال شاه آلفونسو، لرد سيد نتوانست پيمان خود را درباره عشق، احترام و نيز حفاظت از کارگزار برجسته خود عملي کند. در واقع پيوندهاي فئودال چنان قدرتمند بودند که چنين مراسمي در بسياري از جوامع غربي حفظ شده اند. مراسم تعظيم و وفاداري به عنوان نمونه، در روش سنتي پيشنهاد ازدواج حفظ شده است. بسياري از مردم فکر مي کنند فئوداليسم يک تشکيلات بدوي و ناکارا بود اما به نظر مي رسد چنين نبوده است. اروپاي غربي با چنين تشکيلاتي توانست مهاجمان را دفع کند و درجاتي از امنيت را برقرار ساخت و اجازه احياي تجارت و بازرگاين را در حدود سال 1000 ميلادي داد. علاوه بر اين مافيا از تشکيلات (و حتي رسوم و ادبيات) مشابه استفاده مي کند و در عين حال بدوي و ناکارا تلقي نمي شود. همچنين توجه کنيم که بسياري از شرکتهاي فرانشيزي (اجازه نمايندگي) از قبيل مک دونالد اصولاً از همين تشکيلات استفاده مي کنند

مثل اين که فعلاً منبع اصلي نوشته هايي که در حال ترجمه کردنشون هستم روي اينترنت در دسترس نيست. فعلاً اگر کسي خواست متن اصلي اين نوشته رو ببينه برام ایمیل بزنه

هیچ نظری موجود نیست: