و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۴

جنگ صلیبی اول - آخرین بخش

محاصره اورشليم

عرقه هيچ وقت سقوط نکرد. ريموند سپاه را يک ماه ديگر براي محاصره نگه داشت اما در نهايت در سيزدهم مه با اکراه مواضع خود را ترک کرد. امير تريپولي هدايايي فرستاد و شهر خود را در امان داشت. فلسطين تحت کنترل فاطميان مصر بود و آنان سربازان را براي نگهباني از ايالت نگه نداشتند و بدين ترتيب صليبيها با ايمني از منطقه گذشتند. بيروت، تاير و آکر هيچکدام مقاومتي نشان ندادند و صليبيون نيز تلاشي براي حمله به آنها صورت ندادند. آنان در جافا از دريا فاصله گرفتند و در سوم ژوئن از رام الله گذشتند. مأموراني مخفي از بيت اللحم در آنجا با سپاه ملاقات کردند و تانکرد را متقاعد کردند تا بيايد و اين شهرهاي مسيحي را از ترکها آزاد کند. او پذيرفت و روز بعد بازگشت. سپاه اصلي در ششم ژوئن حرکت کرده و در هفتم ماه در برابر اورشليم اردو زد. فرمانده مصري شهر مطمئن شد که شهر به خوبي از بابت منابع تأمين شده است و تمامي مسيحيان را از شهر اخراج کرد. چاههاي اطراف شهر را مسموم کرد و مواضع خود را در انتظار رسيدن کمک از مصر تحکيم کرد. شمار صليبيون قريب 1500 شواليه و دوازده هزار پياده نظام بود که اگر مصريها مي خواستند مطمئناً به سادگي فراگرفته و مغلوب مي شدند. صليبيون شهر را در برگرفتند اما بدون تجهيزات لازم براي محاصره قادر نبودند هيچ اقدام مؤثري به انجام برسانند. ديوارها بسيار مقاوم بودند تا با طوفان از بين بروند و هيچ کس در داخل وجود نداشت که شهر را لو دهد. يک حمله عمومي در دوازدهم ژوئن با تلفات سنگين موفقيتي بدست نياورد. آنان بايد تجيزات محاصره در اختيار مي داشتند. اورشليم در ميان يک صحرا قرار دارد. بيش از بيست مايل با نزديکترين جنگل فاصله داشت، اما صليبيها چاره نداشتند. رابرت از فلاندر و تانکرد به ساماريا رفتند و کار تدارک الوار را شروع کردند. اين روند هفته ها طول کشيد. در اوائل ژوئيه خبر رسيد که بالاخره مصريها حرکت کرده اند، سپاه شايد قبل از رسيدن آنها يک ماه فرصت داشته باشد. از منظري ديگر و با دستور خود اسقف ادهمر روحانيون دستور به روزه عمومي براي تمامي سپاه دادند. پس از روزه در هشتم ژوئيه تمامي سپاه به سنگيني حرکت کرده و در اطراف ديوارهاي اورشليم ترتيب يافتند. مسلمانان از ديوارهاي شهر آنان را تماشا مي کردند و مورد تمسخر قرار مي دادند زيرا همگي مانند توبه کاران لباس پوشيده بودند و سرودهاي زبور مي خواندند. بعد از اين حرکت عمومي سپاه در کوه زيتون جمع شد. در اينجا پيتر زاهد آنان را موعظه کرد و پس از او ريموند از آگيلرز و سپس آرنولف ماله کورن سخن راندند. اين تجربه اي انگيزه بخش براي همگي بود

حمله نهايي

دو روز بعد براي آماده کردن سه برج محاصره اي صرف شد. در دهم ژوئيه آنان به سمت مواضع خود سرازير شدند و شروع به کوفتن ديوارها کردند. حمله براي شب سيزدهم چهاردهم برنامه ريزي شد. تمامي روز چهاردهم براي نزديک شدن کافي به ديوارها براي حملات مؤثر گذشت. ريموند يکي از برجها را در اختيار داشت ولي قادر نبود جاي پاي خود را سفت کند. گادفري برج دوم را تحت فرماندهي داشت. برج سوم کوچکتر بود و تنها براي متفرق کردن نيروها مورد استفاده قرار مي گرفت. حدود نيمروز پانزدهم آنان توانستند از طريق برج دوم پلي بر روي ديوارهاي شهر باز کنند. دو شواليه از فلاندر _لتولد و گيلبرت از تورنايي_ اولين کساني بودند که از پل عبور کردند. گادفري با فاصله کوتاهي از آنان حرکت کرد. با ايمن شدن بخشي از ديوار لورينيها توانستند نردبانهاي بالارو را مورد استفاده قرار دهند و بدين ترتيب تانکرد توانست از ديوارها بگذرد. گادفري به سمت دروازه ستون پيشروي کرد و آن را براي بخش اصلي سپاه باز کرد. در همين زمان تانکرد توانست راه خود را به سمت معبد و بيت المقدس باز کند. فرمانده فاطمي تسليم تانکرد شد و پرچم او بر فراز مسجد قرار گرفت. با سقوط نيروي دفاعي در بخش شمالي شهر ريموند توانست لااقل در سمت جنوب کار خود را پيش ببرد. او برج داوود را در همسايگي دروازه جافا اشغال کرد. شهر سقوط کرد اما جنگ تا شب ادامه يافت

سقوط اورشليم

حال عياشي از قتل و کشتار آغاز شد. صليبيون با سروصدا حرکت مي کردند و هر کسي را که مي ديدند يه قتل مي رساندند. آنان وارد خانه ها مي شدند و ساکنان را براي قتل بيرون مي کشيدند. آنان هر چه مي يافتند مي دزديدند. سران سپاه تمامي کنترل را از دست داده بودند. پناهندگان مسلمان در مسجد الاقصي که تانکرد آن را در اختيار داشت پناهنده شده بودند. عليرغم پرچم او که در فراز در پرواز بود در صبحدم شانزدهم، گروهي از صليبيون به داخل ريختند و همگي را در داخل قتل عام کردند. بر همين روال يهوديان به معابد خود گريختند تا تنها زحمت صليبيون را در به آتش کشيدن آنها و قتل عام همگي بيفزايند. تاريخنگاران از خيابانهايي با جريانهايي از خون و اسباني که با گذر از اين خيابانها خون بر قامت سوارکاران خود مي پاشيدند نوشته اند. نظم نسبي در هفدهم ژوئيه دوباره برقرار شد و فرماندهان دوباره کنترل را در دست گرفتند به اين دليل ساده که ديگر کسي براي کشتن وجود نداشت. تمامي يهوديان اورشليم کشته شده بودند. تمامي مسلمانان کشته شده بودند. مسيحيان پيش از آن که محاصره آغاز شود اخراج شده بودند. شهر به جز فاتحانش هيچ بازمانده اي نداشت. منابع غربي با چابکي در توصيفات خود درباره اين خونريزي بيحد عدم پشيماني خود را به نمايش گذاشته اند و اين نشانگر اين است که تاريخنگاران بيش از مرتکبان اين جنايات وحشت زده نبوده اند. اما دنياي اسلام هيچ وقت رفتار صليبيون را در فراموش نکرد و نبخشيد. اورشليم همانگونه که براي مسيحيان بود براي مسلمانان نيز شهري مقدس بود. غارت حرمهاي مقدس و قتل عام بيگناهان اين نظر عمومي مسلمانان را که غربيها وحشياني بي ايمان هستند که تنها به خونريزي و غارت معتقدند تحکيم کرد

نتيجه

فرماندهان در روز يکشنبه هفدهم براي بحث درباره برنامه ها جلسه تشکيل دادند. آنان براي پاکسازي خيابانها از اجساد و بازگشت مسيحيان بومي منطقه دستور صادر کردند. مشخصاً براي اولين بار، اين سوال که چه کسي بايد در اورشليم حکمراني کند در اين جلسه قد علم کرد. هيچ کس درباره گزينش حاکم موافق نبود و تصميم در اين باره به تعويق افتاد. انتخابهاي اصلي براي حکمراني ريموند و گادفري بودند. بارونها ابتدا اين موضوع را به ريموند پيشنهاد دادند اما او با اظهار داشتن اين که تنها مسيح مي تواند در اورشليم شاه باشد نپذيرفت. آنان همين پيشنهاد را به گادفري دادند که هوشياري نامنتظره اي در اين زمينه از خود نشان داد. او نيز عنوان شاه را نپذيرفت، اما پيشنهاد را قبول کرد و عنوان "مدافع مقبره مقدس" را براي خود برگزيد. عنوان مدافع لقبي سنتي در شمال فرانسه بود. مدافع کسي بود که اختيار يک شهر يا منطقه را بوسيله شاه خود در يافت مي کرد. مدافع به جاي شاه و به نفع او کار مي کرد تا زماني که خود شاه بازگردد. بدين ترتيب گادفري قادر بود ادعاي قدرت موقت در اورشليم داشته باشد بدون اين که برتري نظري کليسا را تهديد کند. ريموند عصبي شد. او در برج داوود مستقر شد و حاضر نشد آن را واگذار کند. او در نهايت قانع شد تا آن را تحت مراقبت يک اسقف قرار دهد اما به محض اين که ريموند بيرون آمد اسقف آن را به گادفري واگذار کرد. حال ريموند مطمئن شد همه بر عليه او توطئه چيني مي کنند. او اورشليم را ترک کرد و هيچ وقت بازنگشت

اين نوشته ترجمه اي از اين 4 متن است: يک و دو و سه و چهار

هیچ نظری موجود نیست: