و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--امپراطوری روم بعدی

اصلاحات ديوکلتين و کونستانتين امپراطوري را حفظ کرد اما آن را اساساً دچار تغيير کرد

اصلاحات ديوکلتين 284-305 (درگذشت 311

قبل از اين که به حکومت ديوکلتين بپردازيم شايد علاقه مند باشيم بدانيم بسياري از قصر بزرگي که براي خود در يوگوسلاوي سابق ساخته است به اندازه کافي دست نخورده باقي مانده است تا بازديدکننده را به خوبي با چگونگي زندگي کردن حاکمان امپراطوري روم آشنا سازد

سياسي

الف: او امپراطوري را به دو بخش مستقل تقسيم کرد و امپراطوري غربي را به صورت بخشي فقير و آسيب پذير رها کرد. توجه کنيم که امپراطوري غربي تا آن زمان جبهه هاي طولاني تري براي دفاع داشت و پايگاه مالياتي بسيار کوچکتري براي پرداخت هزينه هاي اين دفاع در اختيار داشت

ب: سياست آگوستوس - سزار براي جانشيني. تحت چنين دستگاهي دو امپراطور (آگوستوس) وجود داشت که هر کدام از آنها يک سزار را براي دفاع در جبهه ها منصوب مي کند. زماني که يک امپراطور مي ميرد، سزار او مقرر مي شود جانشين او شود. او اداره کشور را به دست مي گيرد، سزاري را براي دفاع در جبهه ها منصوب مي کند و نهايتاً امر امپراطوري را تداوم مي بخشد. اين دستگاه تلاشي براي ساختن يک شکل پايدار در امر جانشيني امپراطوربود که خود نقطه ضعف امپراطوري قبلي بود. اما اين سياست با شکست مواجه شد

ج: استانها را کوچکتر کرد و يک حاکم شهري و نظامي براي هر کدام تعيين کرد. اين امر باعث شد دخالت دولت در سطوح منطقه اي افزايش يافته و اختيار امور را از دست طبقه متوسط استانها خارج کرد. از جايي که آنان ديگر نقش مهمي در اداره امپراطوري نداشتند، ديوان اداري امپراطوري قادر بود چنان طبقه متوسط شهري را به ماليات ببندد تا باعث اضمحلال آنان شود. اين امر لااقل در امپراطوري غربي رخ داد

د: از مراسم درباري ايراني تقليد کرد و امپراطور را وجودي مقدس کرده از مردم دور ساخت. اين موضوع عميقاً روحيه و احساس جمهوري را در امپراطوري تغيير داد. در امپراطوري اول، امپراطور فوق العاده قدرتمند بود و پس از مرگش گاه به عنوان يک خدا مورد عبادت قرار مي گرفت. با اين حال لااقل از لحاظ نظري در زمان حياتش جايگاه او معادل شهروندان درجه اول روم بود. پس از اصلاحات ديوکلتين، امپراطور "شاه" امپراطوري شد. امپراطوران بعدي به ندرت شخصاً حکومت مي کردند و از طريق گماشتگان خود فعاليت مي کردند. به اين ترتيب آنان از امر واقعي حکومت به دور بودند و در حلقه هاي درباري خود کناره گيري مي کردند. آنان اغلب از سوي درباريان کنترل مي شدند يا لااقل قوياً تحت تأثير آنان بودند

اقتصادي

الف: طلا به عنوان معيار در معاملات دوباره استقرار يافت. متأسفانه طلا به اندازه کافي در گردش موجود نبود تا سکه کافي براي حمايت از اقتصاد امپراطوري ضرب شود و اصلاحات پولي منجر به يک رکود اقتصادي شد. اين فرمول اقتصادي پايه را ملاحظه کنيد
قیمت برابر است با( اعتبار به علاوه پول) ضرب در شتاب تبادل تقسیم بر منابع
اين به آن معني است در شرايط کاملاً مساوي اگر مقدار پول موجود در گردش را کاهش دهيد قيمت کالاها کاهش مي يابد. و به بيان ديگر ارزش پول در گردش افزايش مي يابد

ب: اصلاحات مالياتي
کاهش مالياتها به دو بخش: ماليات اموال و ماليات سرانه. اين باعث ساده شدن امور شد و خود ترکيبي از ماليات افزايش يابنده براساس اموال (ماليات اموال) و ماليات ثابت سرانه همگاني (ماليات سر) بود. متأسفانه هر دوي اين مالياتها سنگين بودند

پايان اعمال ماليات مزرعه. سازوکار ماليات مزرعه به گونه اي بود که دولت حق جمع آوري ماليات از يک منطقه خاص را براي شرکتهاي جمع آوري به حراج مي گذاشت و آنها براي حفظ اين انحصار به دولت پول مي دادند. البته شرکتهاي جمع آوري ماليات کمتر از آن چه که انتظار مي رفت مي توانند جمع آوري کنند پرداخت مي کردند و تا جايي که مي توانستند ماليات مي گرفتند. اين باعث سواستفاده هايي مي شد. جمع آوري کنندگان نسبت به مردم مسؤوليت پذير نبودند و تا جايي که مي توانستند بدنبال سودهاي کلانتر بودند و دولت عموماً اين سواستفاده ها را به فراموشي مي سپرد. جمع آوري کنندگان ماليات هر چه بيشتر سود مي داشتند مايل بودند قيمت بيشتري براي حق جمع آوري ماليات بپردازند

معافيت مالياتي طبقه سنا. اخلاف هرکس که در سناي روم خدمت کرده بود (منصبي که در انحصار اشراف و ثروتمندان بود) به طور ارثي از جايگاه ويژه سنا برخوردار بود. آنان که از ماليات و بسياري هزينه هاي ديگر ايمن بودند املاک عظيمي در اختيار داشتند و در جامعه رومي ثروتمندترين طبقه بودند. اين به آن معني بود که تمامي وزن ماليات اموال برعهده کشاورزان خرده پا و تاجران و صنعت کاران طبقه متوسط قرار مي گرفت. کشاورزاني که قادر نبودند مالياتهاي خود را بپردازند مي توانستند به بردگي گرفته شوند (همراه با همسران و فرزندانشان) و بدين ترتيب زمينها و اشخاصشان در اختيار اعضاي منطقه اي طبقه سنا قرار مي گرفت. به اين ترتيب آنان از ماليات به دور مي ماندند اما آزادي خود را از دست مي دادند و تبديل به کشاورزان اجاره اي (کولوني) مي شدند. تاريخ نگاران درباره تفاوتهاي مشخصات بردگي دنياي باستان و برزگري فلاکت بار شايع در اروپاي قرون وسطي نوشته اند

طبقه متوسط شهري (کوريال) عهده دار جمع آوري ماليات مي شوند. اگر مقدار جمع آوري شده کمتر از ميزان برآورد دولتي مي بود آنان مي بايستي از جيب خود مقدار تفاوت را بپردازند يا در غير اين صورت اموالشان به فروش مي رفت و احتمال بردگي شخصي آنها وجود داشت. بسياري از کوريالها مي کوشيدند به حومه بگريزند و کولوني شوند اما اين کار از نظر قانون ممنوع بود. طبقه متوسط ايالتي به خصوص در امپراطوري غربي از لحاظ مالي به اضمحلال دچار شده بود و مرکزيت زندگي اقتصادي و اداري از شهرهاي بزرگ به مناطق حومه اي منتقل شده بود

نظامي

الف: دفاع در جبهه ها ترک شد و در عوض دفاع از اعماق امپراطوري در اولويت قرار گرفت. در اين دستگاه انتظار بر اين بود سربازاني که در امتداد جبهه ها مستقر شده اند تنها پيشرفت مهاجمان را کند کنند تا ارتش ميداني فرا برسد و با آنان موجه شود. اين البته به اين معني بود که امنيت سرزمينهاي نزديک جبهه هاي روم به نفع اقتصاد به دست فراموشي سپرده شد

ب: افت جايگاه هنگهاي مرزي که زماني سربازان خط اول را تشکيل مي دادند به ميليشياي شبه نظامي و سربازان پادگاني رخ داد. تسليحات و آموزشهاي آنان ناديده گرفته شد و انضباط و روحيه آنان کاهش يافت

ج: مزدوران اجاره اي بربر که ارتش ميداني را به حرکت در مي آوردند و در داخل استقرار داشتند. اين يک اقدام اقتصادي کوتاه مدت بود. نقش ارتش در ساخت وساز و نگهداري دستگاه حمل و نقل و پراکندن آرمان روم در بين ايالتها و بربرها به پايان رسيد و تشکيلات حمل و نقل و ارتباطي امپراطوري شروع به پسرفت کرد

اجتماعي

الف: مبارزه با گريز کوريالها از طريق وراثتي کردن جايگاه آنان انجام شد. هر فرد لازم بود در حرفه خود باقي بماند و تضمين کند کسي پس از مرگش حرفه او را ادامه مي دهد. اين موضوع تحرک و فرصت اجتماعي را در داخل امپراطوري پايان داد و مقدار زيادي از ابتکار مردم از بين رفت

ب: اين اصلاحات موجب از دست رفتن روحيه اخلاقي و عمومي جامعه شد. ديوکلتين با اين مشکل با متهم کردن مسيحيان برخورد کرد و برنامه خشني عليه آنان به مورد اجرا گذاشت

اصلاحات کنستانتين (307-337

کونستانتين عموماً سياستهاي ديوکلتين را ادامه داد به جز

در دوره 313-330 او مسيحيت را به رسميت شناخت و حتي آن را به عنوان مذهب مطلوب مطرح کرد. تا سال 396 مسيحيت مذهب حکومتي امپراطوري روم شرقي و غربي شد

او رونق اقتصادي در شرق را بازيافت

الف: او سکه هاي طلاي در گردش را از طريق تصرف کردن موقوفات معابد بت پرستي و استفاده از آنها در ضرب سکه افزايش داد
ب: او به سياست تعادل اقتصاد شرق و غرب از طريق ماليات نامتعادل پايان داد. اين موضوع تضمين کننده احيا و بقاي امپراطوري شرقي بود که تا زمان سقوط کونستانتينوپل در برابر ترکهاي عثماني در سال 1453 دوام آورد. نتيجه فرعي اين وضعيت رها شدن غرب با منابع ناکافي خود بود که اين آغازگر انحطاط قدرت آن بود

او مرکزيت امپراطوري را به شرق جابجا کرد و کونستانتينوپل، "رم جديد" را ساخت. اين سبب شد مستعدترين و ثروتمندترين خانواده ها رم را به مقصد شرق ترک کنند. تا سال 400 پايتخت از رم منتقل شده بود و تا سال 404 راونا پايتخت شده بود. اين شهري کوچک در شمال ايتاليا بود که با مردابهاي بزرگ و لنگرگاه حفاظت شده اي که استفاده از نيروهاي تقويتي از راه دريا را در زمان حمله به شهر ميسر مي کرد احاطه شده بود. زماني که رم در سال 410 بوسيله آلاريک و وزيگوتها تاراج شد ديگر يک پايتخت سلطنتي نبود. بالاترين کارگزار دولتي در شهر يک اسقف بود. در سال 1455 آتيلا براي غارت کردن شهر تهديد کرد و اسقف با او مذاکراتي انجام داد و مقرر شد مبلغ بزرگي به او پرداخته شود تا او از شهر چشم بپوشد. تا اين زمان اسقف رم -- پاپ -- حاکم حقيقي شهر و مناطق اطراف آن بود

اصلاحات قرنهاي سوم و چهارم تغييراتي در امپراطوري به خصوص در بخشهاي غربي آن ايجاد کرد که تا حدود زيادي آن را شبيه جامعه قرون وسطايي کرد

کليساي مسيحي مذهب رسمي بود و مذهب ديگري مجاز نبود
کليسا بخشي از تشکيلات دولت سلطنتي بود که تمامي خدمات اجتماعي را اداره کرد و تحت اقتدار دولت بود
امپراطور شخصيتي نيمه الهي بود و ادعا مي شد قدرتش از سوي خدا به او اعطا شده است
قدرت نظامي در دست ژرمنها بود
زندگي شهري دچار انحطاط شد و تجارت در نتيجه فقدان طبقه متوسط رو به پسرفت نهاد
با انحطاط شهرها، آموزش رسمي به خصوص دانش زبان يوناني در امپراطوري غربي نابود شد و تنها در ميان روحانيون و اشراف ثروتمند باقي ماند
راهها و پلها رو به خرابي نهادند، رفت وامد دريايي با دزدان دريايي به مخاطره افتاد و ارتباط از هر زماني مشکلتر شد
قدرت در مناطق حومه و روستايي در دست زمين داران بزرگ که در عمارات قلعه اي زندگي مي کردند قرارداشت. اين ويلاها در احاطه رعايايي بودند که براي حفاظت، قانون، نظم و کمک اقتصادي به زمين داران نيازمند بودند
دولت ديگر قادر نبود از جبهه ها دفاع کند يا نظم شهري را برقرار سازد و امنيت امپراطوري از بين رفت

نتايج

با تمامي اين قضايا همچنان مالياتها براي حفظ دولت سلطنتي جمع آوري مي شدند. هر چند چنين دولتي ديگر براي نيازهاي مردم قادر به خدمات رساني نبود. امپراطوري روم در غرب غيرضروري شده بود. علاوه بر اين امپراطوري غربي ديگر پول يا کالاهاي توليدي نداشت تا با پادشاهيهاي ژرمن که در امتداد مرزها رشد کرده بودند، به تجارت بپردازد. ژرمنها به استفاده از کالاهاي رومي و سود تجارت با روميها عادت کرده بودند. وقتي ديگر اين کالاها در دسترس نبودند و اين سود از ميان رفت ژرمنها جبهه هاي سلطنتي را در جستجوي آنها در نورديدند
این نوشته ترجمه ای از این متن است

هیچ نظری موجود نیست: