و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۶

بلیز پاسکال

بليز پاسکال، يک رياضيدان و گاه يک متأله، در همراهي با رنه دکارت، متفکر بزرگ ديگري بود که با جهان جديدي که در اوائل عصر روشنگري اروپا رخ نموده بود درگير شد. جهان در قرن هفدهم به ماوراي تصور انسان گسترش يافته بود. در قرن پيش از آن اروپا با قاره اي کاملاً جديد آشنا شده بود که پر از مردمي بود که هيچ کس پيش از آن درباره آنها چيزي نشنيده بود. آنها تاريخي به درازاي چندين قرن داشتند تاريخي که مي توانست براي هميشه براي اروپائيان يک راز بماند. آنان به شهرهاي اشغال شده آمريکاي مرکزي مي نگريستند و در کتيبه هاي سنگي و کتابهايي که با زباني رمزآلود و غيرقابل رمزشکني نوشته شده بودند خيره مي شدند و چنين احساس مي کردند که ثروتي از تاريخ بشري در اختيارشان قرار گرفته است

اختراع تلسکوپ جهانهاي جديدي به جهانهاي موجود افزود: ماه که هميشه پنداشته مي شد نوعي جو گازي است در واقع سياره اي با کوهها و دشتها بود. سياره مشتري خود در محاصره سيارات ديگري بود که هرکدام همچون زميني بودند که به دور زمين ما نمي چرخيدند. اگر همه اين همسايگان همچون زمين خاکي بودند آيا ممکن بود ستارگان به دور آنان بچرخند؟ براي اولين بار در تاريخ بشر، مردم شروع به فرضيه پردازي درباره احتمال وجود اشکال ديگري از حيات از جمله زندگي انساني بر زمينهاي ديگري که به دور خورشيدهاي ديگري مي چرخيدند کردند. ميلتون در کتاب بهشت گمشده به طور ضمني مي گويد که چنين احتمالي وجود دارد.
ميکروسکوپ جهانهايي را در داخل جهانهاي موجود پديد آورد. يک قطره باران معمولي محتوي جهاني از حيوانات بود؛ شياطيني انبوه که بدون اين که انسانها متوجه آنها شده باشند تکثير مي شدند، حرکت مي کردند و به زندگي خود مي پرداختند. و اين روند هزاران سال ادامه داشته است. اروپائيان به همه اين عجائب خيره شده و وحشت زده شده بودند. هستي در قالب پديده هايي که از ديد انسان مخفي بودند و در وراي دانش او قرار داشتند توسعه بي حد و حصري يافته بود. نظم پيشين در هم ريخت: دانش معمول ديگر نمي توانست تاريخ انسان را توضيح دهد زيرا بوميان آمريکا تاريخي داشتند که از دانش اروپائيان مخفي بود. اگر خداوند اراده کرده بود به نيمي از نژاد انسان اجازه دهد جدا از بقيه بشريت زندگي کند پس نقشه خداوند براي انسان چه بود؟ تصوير قديمي که از جهان وجود داشت ديگر دور انداخته شده بود بلکه هستي به نحوي نامتناهي به بيرون و به نحوي نامتناهي به درون توسعه يافته بود

پاسکال که در سال 1623 متولد شده بود در برابر اين جهان جديد رو به توسعه قرار گرفت. متفکران اروپايي با شک گرايي به طور مستقيم با اين اکتشافات جديد روبرو شدند. کتاب اصلي پاسکال تفکرات نام دارد که مجموعه پراکنده اي از بندهاي نوشته شده اي است که گاه گاه و در ارتباط با دانش بشري، اخلاقيات و جهان جديدي که بشريت با آن روبرو شده بود نگاشته شده است. تفکرات 198 و 199 مشهورترين توصيفات درباره جهان جديد و وحشت انگيزي است که اروپائيان خود را در آن يافتند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: