و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۴

عصر تاریکی 2

اين دوره ده قرني که با عنوان "پست و تاريک" کنار گذاشته مي شود و در کتابها، برنامه هاي آموزشي و دانشگاهها تنها توجه مختصري بر مي انگيزد در واقع دوراني است که پايه هاي علم جديد ريخته شده و تثبيت گرديد. اين دوراني است که مبناي شمارش ده تايي پيدا شد. اعداد عربي 1 و 2 و 3 براي انجام محاسبات بسيار ساده تر از اعداد دست و پاگير لاتين هستند. و تولد جبر از اين دوره بود. کلمه جبر از عنوان رساله جبر و مقابله خوارزمي گرفته شده است. نام وي منبع واژه الگوريتم است

رصد مدرن در طول اين دوره در سمرقند متولد شد چنان که مخصوصاً ساييلي، سديلوت، درير و هترينگتون به ما نشان داده اند. در طول اين قرون بود که اغلب ستاره هاي ما نامي اصلاً عربي پيدا کردند و اولين درک صحيح از سيارات بوجود آمد. در طي اين دوره بود که آغاز موسسات مدرن را داشتيم، پارلمان و خزانه داري که تحت تأثير عظيم تمدن اسلامي بودند. در طول اين دوره بود که _باز هم تحت تأثير تمدن اسلامي_ دانشگاهها متولد شدند. کاسترو و ريبرا براي ما بر ميراث فرهنگي مسلمانان نوري تازه انداخته اند: مسلمانان يهوديان و مسيحيان که با همکاري يکديگر در اسپانياي مسلمان، آندلوس کار مي کردند. در طي اين قرون بود که ما آغاز پزشکي طبيعت محور و بيمارستانها را _باز هم تحت تأثير تمدن اسلامي_ داشتيم که آنچنان که سنتي اسلامي بود از طريق تهييج و فراخوان پزشکان از تمام اديان و گروهها به انجام رسيد

تولد معماري گاتيک و آغاز تئوري مدرن موسيقي نيز به آنچه که اعصار تاريک خوانده مي شود مربوط مي شود. آن زمان بود که فرش بوسيله شاهزاده اليانور براي استفاده در خانه جديد انگليسيش از اسپانيا به انگليس آورده شد. در طول اين دوره بود که تولد بسياري از ابزارهاي مهندسي و تکنولوژي جديد را داشتيم، آنچنان که کارهاي الجزاري تصديق مي کنند. در غير اين صورت، واقعاً چگونه بسياري از ابزارهاي مکانيکي ما پديد آمدند، اگر آن دوران تاريک بودند؟ مطمئناً آنها بطور اتفاقي در قرن پانزدهم ظاهر نشدند. و همين طور درباره جراحي. زماني که بنيانهاي ابزارهايي مثل پنسها، نخ بخيه قابل جذب و دانه هاي ذخيره اي دارويي چنان که امروز داريم بوسيله دانشمند بزرگ عصر ابوالقاسم الزهراوي طراحي شد

همچنين در همين دوران بود که شيمي اولين بار آزمايشگاههاي مدرن را به کار گرفت و روش تجربي زاييده شد و بطور وسيعي در تمدن اسلامي مورد استفاده قرار گرفت. چنان که منابعي که اينجا ذکر مي شوند اين موضوع را نشان مي دهند. در طول دوراني که اعصار تاريک ناميده مي شوند بود که بيش از هر زماني، بزرگترين تبادل فرهنگي بين شرق و غرب بوقوع پيوست. تجارت و زيارت، مسلمانان مسيحيان يهوديان چينيها و هندوها را در يک تبادل عظيم فکري و تعليمي کنار هم آورد. مترجمان نيز بخصوص در شهر بزرگ اسپانيايي تولدو و سيسيلي چنين نقشي داشتند. آنچنان که پروتز به نحوي عالي توضيح مي دهد صليبيون به شرق رفتند و بسياري تجارتها، مهارتها و جنبه هاي آموزشي را با خود به غرب آوردند. سارتون در مقدمه طولاني خود نشان مي دهد چگونه در آن دوران علم قوياً جهاني شد. در واقع جهاني تر از هر زمان ديگري به نحوي که مهارتهاي اقوام و اعتقادات متعدد در همکاري با يکديگر به کار افتادند. علوم اسلامي به خودي خود بيشترين تعداد از گروههاي اعتقادي و قومي را در يک تجربه مشترک درگير کرد به نحوي که هيچ گاه حتي با دوران کاملاً مدرن امروزي قابل نيست

سزاوار است بپرسيم آيا منطقي و قابل اعتنا خواهد بود اگر اين قرون فراموش شده را با عنوان اعصار تاريکي شرح دهيم؟در غرب به نحو گريز ناپذيري اين يک سنت بوده است که فرهنگ اروپامحوري با تأييد اهميت انحصاري فرهنگهاي رومي و يوناني مورد تأکيد قرار گيرد. حتي تا همين اواخر در قرن بيستم در دوران تحصيلات عمومي در انگليس، تاريخ براساس تمدن رومي تدريس مي شد و براي خالي نبودن عريضه به ادبيات لاتين و يونان نيز اشاره اي مي رفت. سارتون _تاريخدان_ امتداد در علم و تکنولوژي را به زيبايي به کالسکه اي بزرگ تشبيه مي کند که براي تعويض اسب نزديکي يک مسافرخانه نگه مي دارد: "از کالسکه چيان پير مسلمان تشکر مي شود و افرادي جديد مسؤوليت را بر عهده مي گيرند. کالسکه متوقف شده است ولي اسبهاي جديد با بي قراري سم بر زمين مي کوبند... کالسکه همان است ولي اسبها و کالسکه چيان از زماني تا زماني ديگر تغيير مي کنند و مردمي که بر کالسکه سوارند نيز يکي پس از ديگري عوض مي شوند... اين کالسکه اي است که هيچ وقت برنخواهد گشت. بلکه به حرکت خود ادامه مي دهد در حالي که روح بشري آن را به حرکت در مي آورد. کالسکه بوسيله يونانيان، رومي ها، مردمي از همه ملتها و اين اواخر بوسيله مسلمانان و اکنون بوسيله يهوديان و مسيحيان رانده شده است

چرا اين قرون را ناديده مي گيريم و آنها را دور مي زنيم و درنتيجه منابع تمدن مدرن خود را به فراموشي مي سپاريم؟ چرا اين حقيقت حياتي را که همه اقوام و اعتقادات بطور مساوي از توانايي و استعداد پيشرفت و خوشبختي برخوردارند و اين که به جاي خصومت و نزاع همه ما مي توانيم با درس گرفتن از تاريخ تمدن و علوم با يکديگر زندگي کنيم و بيشترين سود را از وجود يکديگر بدست بياوريم، در پرده ابهام برديم

خوب است سخن را با نقلي از وزير فرهنگ بلژيک ون گرمبرگن که در کنگره اي در انتورپ بلژيک در 22 مارس دو هزار و سه با عنوان "گنجينه هاي اسلام" ارائه شده است به پايان ببريم
"اين ارزشهاي اسلامي که در تمدن عظيم اسلامي منعکس شده است در پيشرفت و توسعه جامعه غربي ما مشارکت داشته اند. دانش مشخصاً کليد توسعه است. دانش و استعداد دانشمندان مسلمان بود که ما توانستيم از رياضيات فلسفه آناتومي شيمي نجوم و ... بهره مند شويم. نويسنده بزرگ ابن خلدون که مبناي جامعه شناسي و انسان شناسي را با اثرش، "مقدمه"، در قرن چهاردهم پايه ريزي کرد يک نمونه است. روش او هنوز در دانشگاههاي ما مورد بحث قرار مي گيرد. ستاره شناسان معاصر بحث زيادي درباره محاسبه دقيق ابن عمر صوفي درباره جهت يابي ما در کيهان کرده اند. اين خوارزمي بود که انقلابي در رياضيات در قرن چهاردم پديد آورد. محاسبات و فرمولهاي او امروز با عنوان به خوبي شناخته شده "الگوريتم" آموزش داده مي شود. سياحان و جغرافي دانان بزرگ اروپايي سفرهايشان را براساس کارهاي دقيق و کامل الادريسي و ابن بطوطه _از شمال آفريقا_ سامان مي دادند. در نتيجه کارهاي هارون الرشيد که آثار يوناني را در قرن نهم در بغداد ترجمه کرد و همچنين ذهن تحليلگر ابن رشد در قرن دوازدهم ما در اروپا توانستيم فلسفه غني يوناني را بازيابيم. به عبارت ديگر بايستي از اسلام تشکر کنيم که دانش حفظ شد، رشد کرد و منتقل شد. و اين بي شک يکي از گنجينه هاي مهم اسلام است

اين نوشته ترجمه اي از اين متن پي دي اف است

دو نکته
اول: صفحه اول اين متن 8 صفحه اي درباره ترتيبات کپي رايت محتويات متن توضيحات زيادي داده. ضمن اين که اشاره مستقيمي به ممنوعيت انتشار ترجمه متن نکرده _البته بطور ضمني اين کار رو بدون اجازه کتبي منع کرده_ استفاده شخصي غيرتجاري از اون رو آزاد اعلام کرده. اگر فرض کنيم وبلاگ يک جور جاي شخصيه و محتوياتش يک جور استفاده شخصي داره فکر نکنم نقل ترجمه متن در "بازگشت به آينده" اشکالي داشته باشه. علاوه بر اينها فکر نکنم هنوز تو ايران قوانين کپي رايت اجرا مي شده باشه

دوم: متن تکان دهنده ايه. وقتي اين حس بهم دست داد که رنسانس و عصر تاريکي و دوران روشنگري شايد همه شون مفاهيمي استعماري و نژادپرستانه باشند نفسم يه لحظه واستاد. در اين عصر گفتگو يا جنگ يا در هر حال تعامل تمدنها، آدم وقتي چنين يکسونگري عميق تاريخي اجتماعي رو مي بينه و گستردگي و تأثير بدخواهيها و اختلافات فرهنگي رو لمس مي کنه تنش مي لرزه. بايد از خدا بخواهيم عاقبت هر دو طرفمونو به خير کنه

هیچ نظری موجود نیست: