و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ شاهزاده هنری دریانورد: اغوای تجارت

همانطور که ديديم چندين عامل وجود داشتند که بر سفرهاي اکتشافي شاهزاده هنري تأثير گذاشتند. اما در کنار اينها يک عامل ديگر که دليل عملي تري براي اکتشاف بود ظهور کرد. هرچند پرتغاليها مدتها بود که آتلانتيک را به عنوان منطقه تجاري بزرگ خود مي ديدند و علاقه مندي اندک تجاري در درياي مديترانه داشتند، اما شاهزاده هنري آفريقا را به عنوان يک بازار غني که آکنده از منابع طبيعي و مواد خام بود يافت

پرتغال نمک، شراب انگور، ميوه تازه و خشک شده، روغن، عسل، صدف خشک شده، چوب پنبه، آبجو و مواد اوليه ديگر را به شمال اروپا صادر مي کرد و در عوض غله و آرد، ماهي خشک و نمک زده، محصولات لبني، فلزات، چوب و ساير محصولات جنگلي براي کشتي سازي، منسوجات و ساير کالاهاي توليدي را وارد مي کرد. هرچند قرنهاي پانزدهم و شانزدهم به عنوان دوره رشد تأثير اروپا مورد توجه قرار مي گيرد، بايستي توجه کرد که اين دوره توسعه تجاري و استعماري اولين بار نبود. در واقع داد و ستد بازرگاني، تاريخي طولاني و گسترده در درياي مديترانه و آتلانتيک هم براي کالاهاي تجملي و هم براي کالاهاي مورد مصرف عمومي دارد

سيوتا در زماني که بوسيله پرتغاليها فتح شد محل استقرار حدود 24000 مؤسسه تجاري بود که برخي از آنها چيزي بيشتر از يک بساط بازاري نبودند. کالاهاي مورد تجارت فلزات گرانقيمت، ابريشم، ادويه و اسلحه بودند. اما از زمان اشغال شهر بوسيله پرتغاليها تجارت بتدريج در آن از بين رفت. دو راه براي دوباره زنده کردن شهر وجود داشت يا اين که پرتغاليها بايستي يک صلح طويل المدت با ساکنان شمال آفريقا برقرار مي ساختند يا اين که مناطق اطراف شهر را فتح مي کردند تا منطقه اي که شهر را بوسيله منابع و بازار خود تحت پوشش اقتصادي مي گرفت دوباره به آن بازگردانده شود. از جايي که درگيري بين اسلام و مسيحيت اروپايي مانع از استقرار صلح پايدار بود، در سالهاي بعد پرتغاليها کوشيدند منطقه اقتصادي مربوط به شهر را در اختيار بگيرند که اين امر نتايج فاجعه باري داشت

چنان که ديديم دلايلي براي شاهزاده هنري وجود داشت تا سفرهاي اکتشافي خود را شروع کند. ازورارا يکي از معاصران و تاريخ نگاران شاهزاده هنري آنها را چنين خلاصه مي کند

علاقه به دانستن درباره کشور آن سوي دماغه بوژادور
برقراري ارتباطات تجاري پرسود براي پرتغال
ارزيابي قدرت دشمنان خود در منطقه
جستجو براي متحداني که بر عليه دشمنان مسيحيت به جنگ بپردازند
گسترش مسيحيت

سقوط امپراطوري روم در قرن پنجم منجر به پسرفت تجارت و بازرگاني در شمال آفريقا نشد. در واقع کنترل تجارت به دست افراد محلي افتاد. وقتي پرتغاليها کوشيدند دوباره وارد تجارت آفريقاي شمالي شوند دريافتند که بايستي بر تعداد بيشتري از واسطه ها اعتماد کنند تا بتوانند به داد و ستد بپردازند و نياز به مسافرت بسياري براي جمع آوري اطلاعات درباره جغرافياي آفريقا وجود داشت. با اين حال گرفتن سيوتا در سال 1415 به اين معني بود که ساکنان پرتغال در معرض داستانهاي بيشتري از داخل آفريقا قرار گرفتند. با نبود امکان اکتشاف در داخل آفريقا، هنري به فکر رويکرد جايگزين افتاد. شاهزاده هنري مي توانست به جاي اکتشاف مستقيم آفريقا، سعي کند آن را دور بزند و آفريقا را از سريق دريا مورد اکتشاف قرار دهد

دو کاپيتاني که شاهزاده هنري براي اولين مسافرت خود براي اکتشاف دماغه بوژادور انتخاب کرده بود ملوانان باتجربه اي نبودند. شايد اين گونه انتخاب عمدي بوده است زيرا به نظر غيرمحتمل مي رسد که هر ملوان باتجربه اي که با افسانه ها و اسطوره هاي مسافرت دريايي تماس داشته است با اراده خود به نقاط ناشناخته حرکت کند. حتي مهمتر از اين چنان که يک مورخ اشاره کرده است دريانوردان پرتغالي عادت نداشتند در درياي باز مسافرت کنند و تجربيات دريانوردي آنان محدود به مناطقي بود که خشکي را در ديدرس داشته باشند

نه تنها شاهزاده هنري در آن اولين اکتشافات دماغه بوژادور کشتيها را همراهي نکرد، او در هيچ يک از مسافرتهاي پس از آن هم شرکتي نداشت و اين باعث برخي بحثهاي داغ بين مورخان درباره چگونگي تفسير نقش شاهزاده هنري در اکتشاف آفريقا شده است. آيا شاهزاده هنري چنان که برخي مطرح کرده اند از جهت تدارک انگيزه فکري و مالي براي انجام اين مسافرتها شايسته جايگاه برجسته اي در تاريخ است؟ اخيرتر از اين مورخان گفته اند شاهزاده هنري نقش فعالي در اکتشاف آفريقا نداشته است. برخي با چنين عقايدي تلويحاً گفته اند شاهزاده هنري شخص ترسويي بود که از مخاطرات فيزيکي و خطراتي که توأم با اکتشاف بود مي ترسيد. اما ديگران پاسخ داده اند شهامتي که شاهزاده هنري در طي اردوي سيوتا نشان داد با چنين توضيحي همخواني ندارد

مشخصاً موضوعات فراواني است که قبل از اين که بتوان توضيح کافي درباره اين که چرا شاهزاده هنري به سفرهاي اکتشافي نپيوسته بود بايستي مورد بحث قرار گيرد. شايد مخاطره اسير شدن به دست دزدان دريايي آفريقاي شمالي بوده که مانع از اتخاذ نقش فعالتري از سوي شاهزاده هنري شده بود، هرچند کشتيهاي پرتغالي مسلح بودند و هيچ کدام از کشتيهاي شاهزاده هنري به دست دزدان دريايي نيفتاد. ديگران خواسته اند بر روي اين موضوع تأکيد کنند که شاهزاده هنري ترجيح داده است در پرتغال بماند و نتيجه گرفته اند او با اين کار فداکاري فوق العاده اي انجام داده است. وظيفه هنري برنامه ريزي سفرها و ارزيابي و تحليل گزارشاتي که به خانه مي آمد بود. براساس اين نظرگاه هنري تنها با واقع بين ماندن (و عدم مشارکت در تجربه سفرها) مي توانست به درستي اطلاعات جمع آوري شده بوسيله دريانوردان را بيازمايد تا واقعيت را از افسانه جدا کند و سفرهاي بعدي را برنامه ريزي کند. شايد باورکردني ترين توضيح درباره تصميم هنري براي باقي ماندن در ساگرس اين بود که در قرن پانزدهم چنين تصور مي شد که فعاليتهايي مانند زندگي کردن با تعدادي ملوان در يک فضاي محدود براي ماهها تا سفر پايان پذيرد دون شأن يک شاهزاده است. البته روشن است با وجودي که اشراف زادگان ديگري در سفرهاي دريايي شرکت مي کردند و با توجه به اين واقعيت که شاهزاده هنري با سربازان خود در طي عمليات نظامي اردو مي زده است، اين که بپذيريم او از تماس داشتن با ملوانان رنجيده خاطر مي شده است مشکل است

با گسترده شدن خبر لشکرکشيهاي پرتغاليها در اروپا ملوانان، منجمان، نقشه کشان و جغرافي دانان براي ارائه خدمت خود به شاهزاده هنري وارد ساگرس شدند. در اين جمع مسيحيان، يهوديان و عربها وجود داشتند. شاهزاده هنري تسلط مهارتهاي برتر دريانوردي اعراب را در مدتي که چند سال قبل در سيوتا بود درک کرده بود. و چيزي که در ساگرس ظهور کرد به اندازه اي که اجتماعي از دانشمندان تحت هدايت شاهزاده هنري بود که براي فتح ناشناخته ها به يکديگر پيوسته بودند، مدرسه اي براي دوره دريانوردي نبود

زماني که کشتيهاي شاهزاده هنري از اولين اکتشاف خود بازگشتند کاپيتانهاي آنها گزارش کردند که آنها قادر نبوده اند طبق برنامه دماغه بوژادور را دور بزنند. مدت کوتاهي پس از خارج شدن از ديدرس دماغه سنت وينسنت، دچار يک طوفان دريايي خشونت بار شده بودند و تمامي جهتها را گم کرده بودند. آنها روزها شناور بوده اند تا اين که بادها به طور ناگهاني فروکش کردند. با خوش اقبالي خيره کننده اي خدمه از دور خشکي مي بينند و ملوانان شجاع خود را به ساحل و خور محافظت کننده اي مي رسانند و نام جزيره را پورتو سانتو (بندر خوش يمن) مي گذارند. تا جايي که آنها توانستند تشخيص دهند پورتو سانتو حدوداً در پانصد مايلي جنوب غربي دماغه سنت وينسنت قرار داشت.کشف پورتو سانتو مهم بود زيرا پس از آن به عنوان نقطه عملياتي براي سفرهاي بعدي مورد استفاده قرار گرفت. قابل ذکر است که دلايلي براي اين که کشف پورتو سانتو را به کشتيهاي شاهزاده هنري نسبت دهيم مورد سؤال قرار دهيم وجود دارد زيرا موقعيت جزيره با موقعيتي که در يک نقشه ژنوي که در حدود سال 1351 کشيده شده مشخص شده است همخواني دارد. در هر حال پرتغاليها معتقد بودند که يک توده خشکي که قبلاً نقشه برداري نشده را پيدا کرده اند آنان با اين انگيزه که از وجود خشکيهاي ديگري که مي توان آنها را کشف کرد اطلاع داشتند قبل از پايان سال 1419 مسافرت ديگري را آغاز کردند. در اين سفر آنان با جزيره ماديرا (معادل پرتغالي چوب) در ماههاي اوليه 1420 برخورد کردند

شاهزاده هنري پشتکار قابل ملاحظه اي نشان داد و طي تلاشي پانزده ساله براي دور زدن دماغه بوژادور، مکرراً ناوگانهايي به درياي تاريکي فرستاد. اين نامي بود که آنها آبهاي ناشناخته را مي خواندند. هرچند او همچنان با وعده هاي جوايز و افتخارات بيشتر کاپيتانهاي خود را تشويق مي کرد اما تنها در سال 1434 بود که گيل اينز توانست دماغه را دور بزند. فاصله فيزيکي پيموده شده چيزي نبود که درباره اين سفر اهميت داشته باشد. چيزي که اهميت داشت اين بود که گيل اينز از بالاي دماغه بوژادور حرکت کرده بود و به پرتغال بازگشته بود و با اين حرکت بزرگ بسياري از افسانه ها و اسطوره هاي درياي تاريکي را از بين برده بود

درباره اين که چرا ملوانان پرتغالي تنها با گذشت چنين زمان طولاني توانستند اين کار را انجام دهند توضيحات چندي وجود دارد. دو مشکل اساسي اين بود که کشتيهايي که در امتداد ساحل آفريقا حرکت مي کردند در معرض خطر به گل نشستن بودند و آنها که تلاش مي کردند تا به سمت آبهاي باز بروند و خيلي دور شوند ممکن بود با باد به اعماق دريا بروند. اينز از اين جهت موفق شد که تلاش نکرد تا با حرکت در ديدرس خشکي کارش را انجام دهد. بلکه اينز قبل از اين که مسيرش را عوض کند و به سمت آفريقا برگردد، يک مسير عريض را نقشه برداري کرد. وقتي اينز دوباره با خشکي روبرو شد دماغه بوژادور پشت سر او بود

واقعيتهاي مالي مربوط به اکتشاف و سکونت: افتضاح در تانگير

اکتشاف آفريقا زمان و توجه زيادي از شاهزاده هنري را به خود اختصاص داد. يک فتح نظامي در گذشته به زودي تبديل به يک تنگنا شد. جمعيت پرتغالي ساکن سيوتا به سرعت در حال مصرف خزائن ملي بودند و پرتغاليها به زودي دريافتند بدون شهر تانگير، در اختيار داشتن سيوتا بي ارزش است. زماني که سيوتا به دست پرتغاليها افتاد کاروانهاي شتر که بخشي از مسيرهاي تجاري زميني بودند شروع به استفاده از تانگير به عنوان مقصد تجاري خود کردند. اين موضوع شهر را از مواد و کالاهايي که آن را تبديل به بازاري مورد توجه و مرکز تجاري پرجنب و جوشي ساخته بود محروم کرد و اين شهر بزرگ به زودي تبديل به جامعه اي متروکه شد. هزينه پادگاني کردن آن تلفات بيشتري بوجود آورد و اين موقعيت شايد با گرفتن تانگير عوض مي شد. با اين حال دليل ديگري هم براي راه انداختن يک اردوي نظامي برعليه تانگير وجود داشت. شاهزاده فرناندو جوانترين برادر هنري، هنگام تصرف سيوتا بوسيله پرتغاليها تنها يازده ساله بود و از اين جهت مانند برادران بزرگترش در جنگ افتخاري کسب نکرده بود. شاهزاده هنري پس از تحريکهاي فراوان و برخي تباني ها در دربار توانست برادرش را متقاعد سازد تا براي حمله به تانگير در سال 1436 آماده شود

دقيقاً برخلاف حمله سالها قبل به سيوتا، تهاجم پرتغاليها به تانگير به نحو نااميدکننده اي پيش رفت و با وضع بدي به انجام رسيد. زماني که ناوگان پرتغالي در اوت 1437 عازم شد، تنها 6000 سرباز داشت. برنامه ريزي پرتغاليها در اصل تخمين زده بود که 14000 سرباز براي شکل دادن يک نيروي حمله اي کافي مورد نياز است. علاوه بر اين شاهزاده هنري هيچ تلاشي براي مخفي داشتن قصد خود براي حمله به شهر به خرج نداده بود و مردم شمال آفريقا براي پس راندن پرتغاليها به خوبي آماده بودند. شاهزاده هنري سه بار کوشيد به شهر تهاجم کند و هر سه بار سپاهيانش پس رانده شدند. تنها زماني که کشيش سپاه، او را رها کرد و درباره جزئيات حمله جديد به آفريقاييها اطلاع داد، بي فايده بودن کامل حملات شاهزاده هنري بر او روشن شد. شاهزاده هنري که فهميده بود در موقعيت ناگزيري قرار گرفته است از رهبر شمال آفريقايي ها، صلا بن صلا خواست تا شرايط تسليم شدن را اعلام کند. شرايط شمال آفريقايي ها به نحو مصممي سخت بود. نه تنها پرتغاليها بايد موافقت مي کردند گروگانها مبادله شوند _برادر شاهزاده هنري، شاهزاده فرناندو در عوض يکي از پسران صلي بن صلي_ بلکه پرتغاليها بايستي شهر سيوتا را ترک مي کردند. معاوضه گروگانها نشانه خوبي از حسن نيت طرفين بود که رهبران دو طرف به سادگي درباره آن به توافق رسيدند اما به زودي روشن شد صلي بن صلي براي باز پس گرفتن سيوتا از پرتغاليها، اهميت زيادي قائل است. صلي بن صلي اعلام کرد قبل از اين که شاهزاده فرناندو آزاد شود پرتغاليها بايستي سيوتا را رها کنند. زماني که پرتغاليها اعتراض کردند و به شمال آفريقايي ها يادآور شدند که آنها يکي از پسران شاه را در اختيار دارند، صلي بن صلي پاسخ داد او پسران فراواني دارد و اهميت خاصي براي پسري که پرتغاليها گرفته اند قائل نيست. به اين ترتيب شاهزاده هنري بايد تصميم مي گرفت يا شهر سيوتا را قرباني کند تا رهايي برادرش را به دست آورد يا سيوتا را نگه دارد و باعث شود فرناندو در زندان باقي بماند. تصور چنين بود که شهر سيوتا پايگاه مهم مسيحيت برعليه کافران است و حتي پاپ توصيه کرده بود سيوتا را به نفع زندگي شاهزاده فرناندو مبادله نکنند. شهر نبايستي براي زندگي يک نفر فدا شود، حتي به خاطر برادر شاه پرتغال. نيازي نيست گفته شود شاهزاده فرناندو چهار سال بعد در اسارت جان سپرد

شاهزاده هنري با پريشاني از افتضاح تانگير بازگشت. پس از اين که حدود يک سال گذشت شاهزاده هنري اکتشافات دريايي خود را ادامه داد و برخي از همراهانش معتقد بودند اين اشتياق جديد او تا حدود زيادي ناشي از شکست در تانگير بوده است. تقريباً چنين بود که گويا شاهزاده هنري باور داشت او مي تواند به خاطر اين شکست انتقامجويي کند و با گرفتن تمامي آفريقا مسلمانان را تابع خود سازد. علاوه بر اين شاهزاده هنري خود را متعهد ساخت تا افسانه پرستر جان را براي برافروختن جنگ برعليه دشمنان خود رونق بخشد. سرهم بندي بسيار زيادي از گفت و شنودها و زمزمه ها درباره افسانه پرستر جان وجود داشت اما آنچه درباره پرستر جان براي شاهزاده هنري اهميت داشت سرزمين سرشاري نبود که درون مرزهاي پادشاهي پرستر جان قرار دارد بلکه اين باور بود که شاه مسيحي توانسته بود امپراطوري خود را در قلب سرزمينهاي مسلمانان ايجاد کرده و نگه دارد. بنابراين موقعيت مکاني پرستر جان به معني وارد کردن ضربه اي نابودکننده برعليه مسلمانان بود

لشکرکشي ديگري در سال 1441 براي برقراري صلح با مردم بومي شمال آفريقا انجام شد. اما به جاي اين که طبق فرامين شاهزاده هنري صلحي با آفريقايي ها برقرار شود، ده اسير گرفته شد. يکي از اسيران به طور اتفاقي رئيس قبيله اي به نام آداهو بود. خوش اقبالي پرتغاليها اين بود که آداهو عربي صحبت مي کرد و با مترجم بيابانگرد مي توانست رابطه برقرار سازد. کاپيتان تصميم گرفت آداهو را به عنوان هديه اي براي هنري بازگرداند. قبل از بازگشتن به پرتغال کاپيتان کشتي در امتداد خطوط ساحل جلوتر رفت تا به يک دماغه از صخره هاي سفيد رسيد که آن را دماغه بلانکو ناميد

پس از بازگشت به ساگرس آداهو آنچه را از آفريقا و مسيرهاي بازرگاني زميني مي دانست توضيح داد. پرس و جو کردن از آداهو بي شک رفتاري هيجان انگيز براي شاهزاده هنري بود. براي اولين بار پس از گرفتن سيوتا شاهزاده هنري مي توانست اطلاعاتي را که بوسيله دريانوردان جمع آوري مي شد با دانسته هاي دست اول آداهو بسنجد. گرفتن آداهو همچنين نقطه آغاز استفاده از جمعيت بومي را به عنوان مفسران سفرهاي بعدي مشخص مي کند

يک هيئت اعزامي نزد پاپ فرستاده شد تا اطلاعات به دست آمده بوسيله شاهزاده هنري را گزارش کند و بخواهد تا شاهزاده پرتغالي اختيار معنوي تمامي سرزمينهايي را که در جنوب کشف مي شدند به دست بگيرد. شاهزاده هنري همچنين مي خواست آنها که در طي اين سفرها جان خود را از دست مي دهند مانند کساني تلقي شوند که در جنگ صليبي کشته شده اند. کليسا موافقت کرد و اين امتيازات در اختيار شاه پرتغال قرار گرفت. شاهزاده پدرو امتيازي واگذار کرد که طي آن يک پنجم سود لشکرکشي به هنري تعلق مي گرفت و اين امتيازي بود که به طور معمول در اختيار شاه بود. شاهزاده پدرو همچنين مقرر ساخت تمامي کاپيتانهايي که به سمت ساحل آفريقا سفر مي کنند ابتدا بايستي اجازه شاهزاده هنري را کسب کنند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: