و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۶

زنان در دوران روشنگری

وضعيت زنان طي دوره روشنگري به نحو مشخصي تغيير کرد؛ به نحو تعجب برانگيزي بسياري از گفتگوهايي که درباره آزاديهاي فردي، رفاه اجتماعي، آزادي اقتصادي و آموزش در جريان بودند تا حدود زيادي بر برخورد ناعادلانه با زنان تأثيري نگذاشتند. از بسياري جهات وضعيت زنان به نحو جدي در طي دوران روشنگري رو به وخامت گذاشت. از نظر اقتصادي ظهور سرمايه داري قوانيني بوجود آورد که به نحو جدي حقوق زنان را براي تملک اموال و اداره مشاغل خود محدود مي کرد. در حالي که متفکران روشنگري پيشنهاد آزاديهاي اقتصادي را مطرح مي کردند و شاهان روشنگري موانع توليد و تجارت را از بين مي بردند، زنان در سرتاسر اروپا به اجبار از مجموعه اي از مشاغل برکنار مي شدند. در سال 1600 بيش از دو سوم مشاغل لندن در تملک و تحت اداره زنان بود اما تا سال 1800 اين مقدار به کمتر از ده درصد کاهش يافت

در حالي که روشنگري به مقدار زيادي چهره آموزش را تغيير داد، آموزش زنان به طور همزمان از نظر فرصت توسعه يافت اما به طور جدي از نظر کيفيت افت کرد. در قرنهاي شانزدهم و هفدهم آموزش تنها در دسترس ثروتمندترين زنان بود و اين در حالي بود که لااقل از لحاظ نظري اين آموزش در دسترس بيشتر مردان قرار داشت. اما آموزشي که اين زنان برگزيده دريافت مي کردند اغلب از نظر محتوا و کيفيت به طور نسبي معادل بهترين آموزشي بود که در دسترس مردان قرار داشت. با اين حال روشنگري بر اين موضوع تأکيد داشت که اهميت مطلق آموزش در توسعه اخلاقي و عملکرد آرماني جامعه است. به اين ترتيب آموزش براي زنان طبقه بالا و متوسط جامعه گسترش يافت اما متفکران روشنگري همچنين بر اين اعتقاد بودند که رشته هاي درسي مختلف فکري از قبيل علم و فلسفه تنها براي مردان وضع شده اند. به اين ترتيب اين عناوين درسي از دسترس زنان خارج شدند. در عوض براي زنان آموزش هنرهاي گوناگوني ارائه مي شد که شامل مهارتهاي مختلف مرتبط با ارتقاي اخلاقي و نمايش بهتر کدبانوگري بود؛ موسيقي، نقاشي، آوازخواني، طراحي و از اين قبيل. به اين ترتيب در حالي که مردان در حال آموزش علوم و فلسفه هاي جديد بودند، تمام آن چيزي که براي زنان ارائه مي شد برخي هنرهاي زيياي نمايشي بود

اقتصاد اروپاي پيش صنعتي به طور اوليه مبتني بر اقتصاد خانوادگي بود. هر واحد خانگي يک واحد اساسي توليد اقتصادي بود. در داخل اين واحد بيشتر نيازمنديهاي زندگي بوسيله اعضاي خانواده توليد مي شد. اين اقتصاد خانگي تا حدود زيادي اقتصادي بود که تنها کفاف يک زندگي بخور و نمير را مي داد. در چنين محيطي جايي براي زندگي فردي خارج از خانواده وجود نداشت. اگر کسي به تنهايي زندگي مي کرد به عنوان يک مجرم يا گدا يا بدتر از آن تلقي مي شد. به اين ترتيب هم براي مردان و هم براي زنان چه از نظر اجتماعي و چه از نظر اقتصادي انتخاب ديگري جز زندگي در داخل خانواده وجود نداشت

زنان در داخل اين اقتصادهاي خانگي در سنين حدود شش و هفت سالگي يا پايينتر به عنوان يک کارگر توليدکننده شروع به کار مي کردند. در جوامع کشاورزي اين اغلب به معناي کار سبک در مزرعه و در يک خانواده صنعتگر به معناي سهيم شدن در نوع کار خانواده بود. زنان در خانواده هاي صنعتگر اغلب مهارتهاي صنعتگري خانواده را مي آموختند و با افزايش سن نقش حياتي تر و مهمتري در اقتصاد خانواده پيدا مي کردند. با اين حال در مزرعه نيروي کار زنان به نحو قابل توجهي ارزشگذاري کمتري مي شد و زنان اغلب هميشه در سنين بين يازده و چهارده سالگي خانه را ترک مي کردند تا يا در يک مزرعه ديگر کار کنند يا در يک خانه ديگر به خدمتکار تبديل شوند

زنان بسيار کمي بدون داشتن جهيزيه مي توانستند ازدواج کنند. اگر زن عضوي از يک خانواده بود آن خانواده معمولاً جهيزيه را تهيه مي کرد. اگر مسؤوليت او بر عهده خودش بود که در مورد سرنوشت بيشتر زنان روستايي صدق مي کرد، او مجبور بود پول کافي را براي تهيه جهيزيه خود پس انداز کند. اين جهيزيه چه در يک خانواده کشاورزي و چه در يک خانواده صنعتگر به شوهر تعلق مي گرفت و براي اقتصاد خانواده سرمايه گذاري مي شد. اين به آن معنا بود که زن پيش از آن که بتواند در اقتصاد خانواده سهيم شود بايستي در آن سرمايه گذاري مي کرد

به طور عمومي زندگي زنان بر حول اقتصاد خانه و نه زندگي خانوادگي شکل گرفته بود. هم ازدواج و هم فرزندان نسبت به توليد در اقتصاد خانه در رتبه دوم قرار مي گرفتند. اين موضوع در شرايطي که يک سال بد در اقتصاد خانواده به معناي از گرسنگي مردن بود اهميتي کاملاً حياتي داشت

اقتصادهاي جديد شهري در اروپاي پيش صنعتي مشاغل سطح پايين با دستمزدهاي پايين در صنعتهاي گوناگوني توليد کرد. اين مشاغل هم براي مردان و هم براي زنان شرايطي وحشيانه، خشن و ظالمانه داشت و در حقيقت دستمزدهاي آن کفاف يک زندگي بخور و نمير را هم نمي داد. در حالي که بيشتر زنان در داخل اقتصادهاي خانگي باقي ماندند، شماري از زنان بي خانمان تبديل به نيروي کار اصلي صنايع اروپاي پيش صنعتي شدند

ما به نسبت اطلاعي که از وضعيت عمومي جمعيت اروپا داريم درباره جوامع زنان کم مي دانيم. زندگي زنان به طور عمومي متشکل از کار بي وقفه بوده است. با اين حال در طبقات بالا و متوسط اجتماعي جوامع زنان شروع به توسعه نوعي جديد و انقلابي از زندگي کردند. آثار فلاسفه شروع به انتشار در جوامع زنان کردند و بي شک در شکل دادن تلقي زنان از خود تأثيرگذار بودند. در حقيقت بسياري از فعاليتهاي فلاسفه بوسيله زنان و جوامع زنان تحت حمايت قرار داشتند. هرچند زنان دريافتند آثار نوشتاري جديد در اختيارشان قرار نمي گيرد، با اين حال ايشان تأثير بسيار زيادي بر جريانها و گرايشات جنبش فلاسفه داشتند. بذري کاشته شده بود؛ جوامع زنان خواستار نقش فکري مرکزيتري در زندگي اروپايي بودند. اين بذر در اواخر قرن در شکل آثار فمينيستي انقلابي شکوفا شد: دفاع از حقوق زنان از ماري ولستون کرافت و اعلاميه حقوق زنان از المپه دگوجز

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: