و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۶

انقلاب آمریکا

انقلاب آمريکا محصول دو سؤال نظري بود که بريتانياييها نتوانستند آنها را در عالم سياست ترجمه کنند. پرسش اول اين بود که چگونه از طريق مستعمرات عوائدي حاصل شود که در بازپرداخت هزينه هاي دستگاه نظامي و اداري که تا حدود زيادي در جهت منافع مستعمرات کار مي کرد کمک کننده باشد. پرسش دوم اين بود که چگونه کنترل پارلماني بر مستعمرات اعمال شود در حالي که همچنان حکومت خودگردان مستعمرات که در قوانين هر مستعمره به طور مشخص طرح شده بود ممکن باشد. ناتواني در پاسخ دادن به اين پرسشها منجر به الگويي از قانونگذاري و واکنشها شد که در نهايت شورشهاي آشکار بوجود آورد. پارلمان بريتانيا برخي مالياتها و اعمال کنترلهاي قانوني بر مستعمرات تحميل مي نمود و مستعمرات با مباحثي منطقي و اعلاميه هايي آتشين پاسخ مي داد. پارلمان بريتانيا هم عقب نشيني مي کرد ولي معمولاً ماليات يا کنترل قانوني جديدي درباره مستعمرات اعمال مي نمود. در اين مجادلات در حقيقت هيچ کدام از طرفين پيروز نهايي نبود و آمريکاييها و بريتانياييها هر دو از اين روند ناراضي بودند

در حالي که روشنگري در آمريکا نظريات سياسي جديدي از قبيل نظريات جان لاک درباره دولت انقباضي وارد ذهن آمريکايي نمود، مستعمره نشينان موضوع جدا شدن از بريتانياي کبير را تنها در پايان جنگ هفت ساله در سال 1763 مورد نظر قرار دادند. اين جنگ که قسمت عمده آن در آمريکاي شمالي متمرکز بود به طور اوليه به نفع مستعمرات آمريکايي بود. با اين حال هزينه هاي آن به طور کامل برعهده بريتانيا قرار گرفت. پارلمان بريتانيا که براي کنار آمدن با اين هزينه ها دچار مشکل شده بود و درصدد يافتن کمک هزينه اي براي تأمين مخارج تشکيلات نظامي و اداري کنترل کننده مستعمرات بود مجموعه اي از قوانين را تصويب نمود که براي افزايش درآمدهاي حاصل از مستعمرات طراحي شده بودند. اولين ماده قانوني مصوبه شکر در سال 1764 بود. اين مصوبه درصدد بود درآمد ناشي از شکر را نه با افزايش ماليات شکر بلکه با اعمال سخت گيري بيشتر در جمع آوري مالياتهايي که پيش از اين وضع شده بودند افزايش دهد. در سال 1765 پارلمان مصوبه انتشارات را که مورد نفرت واقع شد تصويب کرد. طبق اين قانون اسناد قانوني، اعلاميه ها و روزنامه ها مورد اخذ ماليات قرار مي گرفتند. با اين حال مستعمرات بر اين باور بودند که پارلمان بريتانيا حق قانون گذاري درباره مستعمرات و از جمله حق وضع ماليات براي آنها را ندارد. چنين تصميمي تنها بايستي بوسيله گردهمايي نمايندگان آمريکايي اخذ شود. بيشتر مالياتي که بريتانياييها جمع آوري مي کردند در خود مستعمرات هزينه مي شدند و مقدار بسيار کمي از آن به بريتانيا مي رسيد. موضوع اين نبود که اين مالياتها چگونه بايد هزينه شود بلکه موضوع اين بود که چه کسي حق قانون گذاري درباره مستعمرات را دارد. هرچند بريتانياييها ماليات را در خود آمريکا هزينه مي کردند اما آمريکاييها از اين ترس داشتند که اگر اجازه دهند درآمدها بوسيله بريتانيا کنترل شود، آنها به طور مؤثري کنترل خود را بر دولت مستعمره از دست خواهند داد

به اين ترتيب در سال 1765 مستعمرات، گردهمايي مصوبه انتشارات را تشکيل داد و از اين طريق به طور رسمي به ماليات جديد انتشارات اعتراض نمود. در نتيجه در سال 1766 پارلمان مصوبه انتشارات را لغو نمود اما ماده قانوني ديگري با عنوان مصوبه اعلانات را تصويب نمود. اين قانون به پارلمان انگليس حق مي داد براي مستعمرات قانونگذاري نمايد

در سال 1767 نماينده مالياتي بريتانيا که مسؤول جمع آوري درآمدها بود پارلمان بريتانيا را متقاعد کرد تا مجموعه اي از قوانين تصويب شود که براي واردات مستعمرات ماليات تعيين کند. اين قوانين بوسيله مستعمره نشينان به تلخي مورد مقاومت قرار گرفت. با اين حال قوانين وضع شده براي جمع آوري مالياتهاي مقرر، کاملاً جدي و سرسخت بودند. قوانين اجازه مي دادند کارگزاران قانوني به مستعمرات فرستاده شوند تا مواد قانوني اعمال گردند. دولت بريتانيا همچنين در سال 1768 سربازان مسلح به بوستون فرستاد. با ملتهب شدن اوضاع، مرگ و خشونت در منطقه گسترش يافت

روز دوشنبه پنجم مارس 1770 اغلب به عنوان تاريخ آغاز جنگهاي انقلاب به رسميت شناخته مي شود. آن روز در بوستون روزي آکنده از مشکلات مختلف بود. رابطه بين مستعمره نشينان و سربازان بريتانيايي حساسيت برانگيز و اغلب خشونت آميز بود. در روزهاي پيش از آن يکشنبه موارد متعددي از دعواهاي ميخانه اي و جنگهاي خياباني بين مستعمره نشينان و سربازان بريتانيايي و حاميان آنها رخ داده بود. در يک مورد سه سرباز بريتانيايي کتک خوردند و از شهر بيرون انداخته شدند اما بعداً با کمک نيروهاي تقويتي به شهر بازگردانده شدند. در شب يخبندان پنجم مارس گروهي از سربازان که تازه از پادگان خود خارج شده بودند با جمع کوچکي از پسران جوان از آمريکاييهاي آفريقايي، ايرلندي و جمعي ديگر مورد مواجهه قرار گرفتند. گروه پسران نسبت به سربازان فحاشي کردند و دو گروه با يکديگر درگير شدند. آمريکاييها تحت رهبري يک آمريکايي آفريقايي به نام کريسپوس آتوکس توانستند بريتانياييها را مجبور به عقب نشيني به داخل پادگانهاي خود کنند. يک نفر زنگ شهر را به صدا در آورد و بوستونيها با تعجب به خيابانها آمدند

در اين شرايط ملتهب، يک شاگرد سلماني در حالي که از دستش خونريزي داشت در خيابان شروع به دويدن کرد. او مي گفت يک سرباز با سرنيزه اسلحه اش او را زخمي کرده است. جمعيت عصباني در حالي که کريسپوس آتوکس در پيشاپيشش حرکت مي کرد به سمت سرباز نگونبخت حرکت کردند. او که خود را در برابر يک جمعيت عصباني مي ديد، عقب نشيني کرد و درخواست نيروهاي کمکي کرد. هفت سرباز از راه رسيدند اما آتوکس فرياد زد آنها جرأت ندارند به ما شليک کنند. جمعيت با طعنه و تمسخر شروع به تحريک سربازان براي چکاندن اسلحه هاي خود کردند. يک بريتانيايي از ناحيه سر مورد ضربه چماق قرار گرفت و او مستقيماً به سمت کريسپوس آتوکس آتش گشود. چندين شليک ديگر نيز صورت گرفت و زماني که دود فرونشست پنج نفر کشته شده بودند

اين رخداد که با نام کشتار بوستون ناميده شد تبديل به نقطه چرخشي در رابطه بريتانياييها و آمريکاييها شد. هرچند سربازان بريتانيايي مورد محاکمه قرار گرفتند (جان آدامز وکيل مدافع آنها بود) اما به نظر مي رسيد همه فهميده اند رابطه بين بريتانيا و آمريکا به نحو غيرقابل ترميمي گسسته شده است. مايه تعجب است که اولين نبرد انقلاب از قبل مورد برنامه ريزي قرار نگرفته بود و حتي بسيار حيرت انگيزتر است که اولين قهرمان جنگ استقلال يک آمريکايي آفريقايي بود که پيش از اين برده بود و اشتياق و شهامتش يک جمعيت عصباني را به دنبال خود کشيد و مرگ او اولين مرگ در اين نبرد طولاني شد

از بسياري جهات اين آغاز درخشان در سالهاي بعد به نحوي غم انگيز ادامه يافت. هرچند آمريکاييهاي آفريقايي در نبردهاي ابتدايي از قبيل نبرد بانکر هيل در سال 1775 نقشي اساسي داشتند جورج واشنگتن طي اعلاميه اي هر آمريکايي آفريقايي را چه آزاد و چه برده از خدمت در ارتش محروم کرد. با اين حال بريتانياييها که متوجه قدرت نارضايتيهاي آمريکاييهاي آفريقايي چه آزاد و چه برده شده بودند اعلام کردند اگر در جنگ پيروز شوند برده داري را لغو خواهند کرد. با وعده آزادي، بسياري از آمريکاييهاي آفريقايي از تشکيلات برده داري گريختند و به نفع جبهه بريتانيا جنگيدند و اين شامل بردگان جورج واشنگتن هم مي شد. واشنگتن سخن خود را پس گرفت و اجازه داد مردان آزاد بجنگند. او براي اين حکم خود نيز چاره ديگري نداشت زيرا تقريباً ناممکن بود مستعمره نشينان سفيد را در خط مقدم جبهه به جنگ وادارد. زماني که بيش از شش هزار سرباز سفيد واشنگتن را در دره فورژ رها کردند او مجبور شد بردگان را نيز در ليست ارتش قاره وارد کند. هيچ اغراق نيست گفته شود آمريکاييهاي آفريقايي در تمامي نبردهاي عمده انقلاب آمريکا نقشي محوري داشتند و در تمامي گزارشات معاصر دوران جنگ ايشان شجاعترين و مؤثرترين سربازان ارتش قاره بودند. اين ادعاي من نيست بلکه چيزي است که شاهدان معاصر همگي آن را اذعان کرده اند. هرچند کتابهاي تاريخ علاقه مندند تنها درباره فرانسويها به شما بگويند اما آمريکاييهاي آفريقايي هاييتي نيز به جنگ پيوستند. اين مشارکت حياتي آمريکاييهاي آفريقايي در جنگ، عامل مستقيم شکل دهنده جنبشهاي آزاديبخش در مستعمرات شمالي بود که در سال 1777 آغاز شد. رهبران اين جنبش با اين حال نتوانستند اين ابداعات را به جنوب ببرند و به اين ترتيب هزاران آمريکايي آفريقايي تقريباً براي يک قرن ديگر در وضعيت بردگي در جامعه اي به سر بردند که به ساختنش کمک مي کردند

با اين حال درگيري و کشتار مربوط به آن در بوستون تأثير مشخصي بر سياست بريتانيا نداشت. در سال 1773 پارلمان بريتانيا مالياتي را براي واردات چاي که بوسيله کمپاني هند شرقي انجام مي گرفت وضع کرد. با اين حال مايه تعجب است که اين قانون هزينه چاي را به نحوي کاهش داد که باعث شد در عمل آمريکاييها مقدار کمتري را براي واردات پرداخت کنند. با اين حال در شانزدهم دسامبر 1773 يک بار کشتي از چاي بوهه بوسيله دسته اي از مستعمره نشينان که مانند سرخپوستان لباس پوشيده بودند به آبهاي لنگرگاه بوستون ريخته شد. اين حادثه که با نام مهماني چاي بوستون شناخته شد در حقيقت تنها يک نمونه از موارد متعدد تهاجم و غارتهايي بود که مستعمره نشينان و به خصوص بوستونيها از سال 1770 آن را شروع کرده بودند. با اين حال اين حادثه بود که دولت بريتانيا را به واکنش انگيخت

در سال 1774 پارلمان بريتانيا مجموعه اي از قوانين را به تصويب رساند که بندر بوستون را تعطيل نمود، دولت ماساچوست را بازسازماندهي کرد و در نهايت سربازان بيشتري به ماساچوست فرستاد و اجازه داد اين سربازان در خانه هاي خصوصي جا داده شوند. بعداً پارلمان مصوبه کبک را تصويب کرد که طبق آن مرزهاي کبک تا دره رودخانه اوهايو گسترش مي يافت. مستعمره نشينان آمريکايي به طور مداوم از طريق آپالاشي به داخل دره رودخانه اوهايو به خصوص در ناحيه ايلينويز در حال پيشروي بودند. مصوبه کبک در واقع تلاشي آگاهانه و زيرکانه براي قطع کردن ارتباط اين مستعمره نشينان پيشتاز با سرزمينهاي اصلي مستعمراتي خودشان بود

در پاسخ به اين قانون اولين گردهمايي قاره اي در سپتامبر 1774 در فيلادلفيا تشکيل شد. آنان خواستار احياي حکومت خودگردان در مستعمرات شدند اما تا آوريل 1775 جنگهاي کنکورد، لگزينگتون و سپس بانکر هيل بوجود آمدند. مستعمره نشينان در بانکر هيل به نحو مفتضحانه اي شکست خوردند و به اين ترتيب بريتانياييها علاقه اي براي مذاکره با گردهمايي قاره اي نداشتند و آن را به عنوان يک تشکيلات قانونگذاري به رسميت نمي شناختند

در ماه مه 1775 گردهمايي قاره اي در تلاش براي رسيدن به توافقي با بريتانياييها دوباره تشکيل جلسه داد. تا آن زمان مشخص شده بود که با شعله کشيدن جنگها، اداره مستعمرات اکنون در اختيار گردهمايي قرار گرفته بود. به اين ترتيب آنها در طول جنگ شروع به کار کردن درباره نحوه اداره دولت خودگردان کردند. اين اقدامات شامل ساختن يک ارتش و ناوگان هم مي شد. از جايي که بريتانيا تنها ملتي بود که با مستعمرات ارتباط تجاري داشت، گردهمايي بايستي اعلاميه تجارت بين المللي را منتشر مي نمود. اين موضوع تا آوريل 1776 که اعلام شد بندرهاي آمريکا براي تمامي کشتيرانيهاي بين المللي باز هستند فيصله نيافت. هرچند گردهمايي از بهار 1775 در تلاش براي سامان دادن شکل مستقلي از دولت بود اما شاه جورج سوم به طور رسمي تا اوت 1775 مستعمرات را در وضعيت شورشي اعلام ننمود

مشهورترين و حياتي ترين مصوبه گردهمايي قاره اي اعلاميه استقلال بود که در چهارم ژوئيه 1776 صادر شد. اين اعلاميه مبتني بر انديشه هاي روشنگري درباره دولت قراردادي بود و در شکل يک سند قانوني که قراردادي پيشين را لغو مي نمود تنظيم شده بود. گردهمايي در اين اعلاميه تمامي حوزه هايي که در آنها بريتانيا نتوانسته بود پيوندها و قراردادهاي خود را با مستعمرات به درستي برقرار سازد مورد اشاره قرار داد و در نتيجه اين موارد نقض، اعلاميه به اين نتيجه رسيده بود که تمامي پيوندها و تمامي ارتباطات بين آمريکا و بريتانياي کبير اکنون ملغي و بي معنا هستند. اين سند که بوسيله توماس جفرسون نوشته شده بود شامل مجموعه اي از نارضايتيها نيز بود که گردهمايي قاره اي آن را حذف نمود. مهمترين حذفي که صورت گرفت اعتراض و شکايت جفرسون برعليه تجارت برده بود. هرچند جفرسون خود برده داشت اما شاعرانه ترين و شورانگيزترين بخش پيش نويس اصلي که او براي اعلاميه آماده کرده بود محکوم کردن تجارت برده بود. مايه تعجب فراوان است که عليرغم اين که آمريکاييهاي آفريقايي چه برده و چه آزاد در طول درگيريها جنگيده بودند، کنگره در نهايت از اين اعتراض و شکايت قانوني حمايت نکرد

اعلاميه وضعيت جنگ را تغيير داد. تا اين نقطه زماني جنگ نوعي اعتراض بود برعليه مالياتها، قانونگذاري، اعمال اقتدار بر محاکمه سربازان و مأموران گمرکي بريتانيايي و سپاهياني که در داخل شهرها جا داده شده بودند. پس از چهارم ژوئيه نبرد تبديل به جنگ استقلال شد

بريتانياييها به نوبه خود سرمايه گذاري تمام عياري براي جنگ انجام نداده بودند. تندروها در داخل خانه برعليه جنگ غوغا به پا کرده بودند و بسياري از بريتانياييها با جبهه آمريکاييها همدلي مي کردند. علاوه بر اين با در نظر گرفتن هزينه گزاف پيگيري کردن جنگي که ممکن بود در تمامي سواحل شرقي شعله بکشد، بريتانياييها هيچ گاه يک سياست کاملاً تهاجمي برعليه مستعمرات در پيش نگرفتند. با اين حال جنگ تنها به مستعمرات شمالي محدود نبود. جنگ همچنين در امتداد کوههاي آپالاشي به ايلينويز گسترده شده بود. اين جنگ براي بريتانياييها به يک جنگ خط مقدم واقعي تبديل شده بود. در سال 1778 بنيامين فرانکلين به عنوان يک سفير در فرانسه، با متقاعد کردن شاه فرانسه لويي شانزدهم براي اين که نه تنها از جنگ حمايت مالي به عمل آورد بلکه براي جنگ سرباز نيز گسيل کند يک دستاورد غيرممکن را عملي ساخت. اين وضعيت براي بريتانياييها کاملاً مطلوب بود. چالش نظامي براي بريتانياييها اين بود که جنگ را به نحوي در کنترل نگه دارند که تبديل به يک جنگ اروپايي نشود. زماني که اسپانياييها به نفع مستعمره نشينان در سال 1779 وارد جنگ شدند بريتانياييها حقيقتاً اميدهاي خود را از دست دادند. جنگ استقلال تبديل به يک روند قدم به قدم شده بود تا اين که در سال 1781 جورج واشنگتن در نبرد يورک تاون، لرد کورن واليس را شکست داد. تسليم شدن کورن واليس به نحو مؤثري به جنگ پايان داد. با اين حال جنگ تا زمان صلحنامه پاريس در سال 1783 پايان نگرفت. در اين زمان بريتانيا سيزده مستعمره آمريکايي را به عنوان دولتهايي مستقل به طور کامل به رسميت شناخت. انگليس با اين حال پيوندهاي تجاري خود را با آمريکا قطع نکرد. در حقيقت تجارت بريتانيا با آمريکا نه تنها باعث ثروتمند شدن آمريکاييها مي شد بلکه نيروي محرکه اصلي بود که انقلاب صنعتي نوظهور را در بريتانيا به پيش مي راند

اکنون چالش آمريکاييها ساختن يک ملت بود. تا پايان جنگ مستعمره نشينان تبديل به جمهوريخواهاني تمام عيار شده بودند و با هر نوع پادشاهي مخالف بودند. انگليسيها در اين مسير در دهه هاي 1640 و 1650 تلاشهايي کرده بودند و به نحو تأسف انگيزي شکست خورده بودند. اکنون آمريکاييهاي انگليسي در صدد برآمده بودند با دستان خود يک دولت مدرن و جمهوري جديد بوجود آورند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: