و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۶

اكتشاف و اصلاحات؛ ضداصلاحات

کليساي کاتوليک با جنبش اصلاحات غافلگير نشده بود بلکه براي بيش از چهار قرن بود که به طور مداوم با مخالفتها، مقاومتها و کفرگوييها در حال جنگ بود. بسياري از مخالفتها در برابر کليسا در تمامي قرن پانزدهم مشتمل بر موضوعاتي بودند که به نحو نزديکي به موازات مباحثي که کليسا را در دوران اوليه اصلاحات منشق نمود قرار داشتند. در پاسخ به رشد جنبش اصلاحات، کليساي کاتوليک اقدام به مجموعه اي از اصلاحات نمود تا اصلاحات واقعي را با واکنشي متعصبانه و محافظه کارانه نسبت به پروتستانتيسم به تعادل برساند. اين تحرکات ضداصلاحات نام گرفت

بسياري از ابعاد اين تحرکات، اصلاحاتي اصيل و خودجوش بودند. گروههايي از قبيل جوامع شيفتگان جديد و انجمنهاي ادبي عشق الهي، تشکيلاتي بودند که شامل افراد روحاني و غيرروحاني مي شدند و بازگشت به يک زندگي اخلاقي ساده و باتقوا را تبليغ مي نمودند و اينها همان اصولي بودند که از سوي دزيدريوس اراسموس مورد ستايش قرار گرفته بودند

برخي جنبه هاي ديگر اين جنبشها، واکنشهايي محافظه کارانه در برابر انتقاداتي بودند که از سوي پروتستانها و اصلاحگران عليه کليسا اعلام شده بودند. مهمترين جنبش واکنشي، جامعه مسيح يا ژسوييت بود که بوسيله اگناتيوس از لويولا در دهه 1530 تأسيس شد و به طور رسمي بوسيله کليساي کاتوليک يک دهه بعد به رسميت شناخته شد. ايگناتيوس شخصيتي برجسته و دورانديش بود که در عين حال به نحوي مصالحه ناپذير و شديد تعصب مي ورزيد. بنيان جامعه مسيح بر اصل بازگشت به تبعيت کامل و بدون مصالحه از اقتدار کليسا و سلسله مراتب کليسايي آن بود. روح کلي اين جامعه را مي توان در قانون سيزدهم ايگناتيوس در رساله اش با عنوان قوانيني براي هم انديشي با کليسا خلاصه نمود: من باور خواهم کرد که رنگ سفيدي که مي بينم سياه است اگر اگر آباي کليسا آن را اين گونه توصيف کنند. ايگناتيوس مردي شايسته و هوشمند بود و به اين ترتيب توصيف ابعاد پاکباختگي و تعصب او در تعبد و فرمانبرداري مشکل است اما ريشه هاي حالات او را مي توان در تجربه تغييري که از سر گذراند يافت. در سال 1521 او در جنگي با فرانسه زخمي شد و در دوره بهبود يافتن خود آثار کلاسيک مسيحي را خواند و به طور عميقي تحت تأثير زندگي شهيدان و قديسان قرار گرفت. اين موضوع يک حس عميق درباره ارزشمندي فداکاري و پاکباختگي مطلق در ذهنش انتشار داد و زندگي او را تغيير داد. او زندگي خود را همچنان که درباره قديسان ديده بود با فراموشي خود و فداکاري خويشتن گذراند

در حالي که اولين و مهمترين انديشه او تبعيت بي پرسش از هر چيزي که سلسله مراتب کليسا بگويد بود اما دومين موضوع مورد نظر او که تأثيرات پابرجاتري داشت کنترل نفس بود. کتاب او با عنوان تمرينات روحي به نحوي نوشته شده بود تا به مردم بياموزد چگونه خود را به طور کامل نفي کنند. هدف اين نفي خويشتن البته تبعيت از کليسا بود؛ اگر يک نفر نتواند به طور کامل نفس و احساسات خود را کتمان کند، او هيچ وقت نخواهد توانست به طور کامل از دستورات سلسله مراتب کليسا تبعيت کند

در ابتدا جنبش ژسوييت، حرکتي کوچک بود. جامعه مسيح اصلي تنها ده عضو داشت. تا سال 1630 اين جامعه بيش از پانزده هزار عضو در تمامي دنيا پيدا کرده بود. از نظر ايگناتيوس مأموريت اين جامعه نابودي کفرگوياني بود از تبعيت از کليسا سرباز مي زدند و اين نه تنها شامل پروتستانها بلکه غيرمسيحيان نيز مي شد. جامعه مسيح در طي چند قرن بعدي، تأثيرگذارترين عامل فرهنگ غربي و مسيحي نسبت به جهان غيرغربي بود

زماني که کار پروتستانها در اروپا بالا گرفت، تحولات ملتهب ضداصلاحات در نهايت پاپ پل سوم را در سال 1545 مجبور کرد تا در ترنت يک گردهمايي تشکيل دهد تا اصول نظري کليسا را يکبار براي هميشه تدوين و تعريف نمايد. اين گردهمايي که گردهمايي ترنت ناميده مي شود بر روي اين موضوع در سه جلسه مجزا از سال 1545 تا سال 1563 کار کرد. اين گردهمايي در نهايت به پيشنهاداتي رسيد که برخي اصلاحات تأثيرگذار و طويل المدت درباره سو استفاده هايي که از سوي کليسا اعمال مي شد از قبيل فروش بخشايش بوجود آورد. اين انجمن اسقفها را مکلف نمود در منطقه اي که سمت کليسايي برعهده دارند سکونت کنند و فروش پستهاي کليسا را ممنوع اعلام کرد. انجمن در واکنش نسبت به اصلاحات، پيشنهاد کرد تا در هر منطقه مجلسي ساخته شود تا نظريات کليسا به طور کامل و صحيح ارائه شود. اين اصلاحات در موارد زيادي، بسيار برجسته و قابل توجه بودند اما بسيار اندک و بسيار دير به مورد اجرا گذاشته شده بودند. کليساهاي نوين پروتستان موج اجتماعي آينده بودند و کاتوليسيسم هرچند به عنوان يک مذهب عمده باقي ماند اما در طي چند قرن بعد اکثريت مذهبي را در جهان غرب از دست داد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: