و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۴

تفتیش عقاید در اسپانیا

تفتيش عقايد مشهور اسپانيايي متفاوت از تفتيش عقايد قرون وسطي است. بدنامي آن از سه جهت عمده است
اول تفتيش عقايد اسپانيايي سنگدلانه تر و ظالمانه تر بود زيرا بوسيله يک دولت سکولار اداره مي شد
دوم بطور عمده در ارتباط با افرادي بود که تغيير مذهب داده بودند. اينها يهودياني بودند که چه به اکراه و چه از جهت آسايش اجتماعي دست به اين کار زده بودند و مشکوک به اين بودند که مخفيانه به يهوديت باور داشته باشند
سوم ابزاري اساسي براي رقباي پروتستان و سکولار بوده است تا بوسيله بافته هاي نظري، تاريخي، نمايشي و حتي نقاشي درباره اين موضوع کاتوليسيسم را بسيار بيشتر از آن چيزي که بوده است متهم به ظلم و سنگدلي کنند
بسياري از پروتستانها تفتيش عقايد را به عنوان يک ابزار سودمند براي سرزنش کليساي کاتوليک مورد استفاده قرار مي دهند اما آنها علاقه مندند تا تفتيش عقايد پروتستانها را از ياد ببيرند

چگونه آغاز شد

ترکها در سال 1480 به اوترانتو شهري در جنوب ايتاليا حمله کردند. 12000 نفر کشته شدند و بقيه به اسارت رفتند. ترکها تمام روحانيون مسيحي شهر را کشتند و اسقف اعظم را دو پاره کردند. بنابراين ملکه ايزابل ناوگاني را به ايتاليا فرستاد. در سپتامبر 1480 وقتي روشن بود که ترکها شايد همين کار را با هر شهر ساحلي ديگري انجام دهند شاه فرديناند و ملکه ايزابلا تفتيش عقايد را راه انداختند. اين تشکيلات در ارتباط با آنهايي بود که تظاهر به مسيحي بودن مي کردند اما واقعاً ايمان نياورده بودند. اينها ممکن بود دروازه هاي شهر را به روي ترکها باز کنند. در اين دوره غرب در معرض سرنوشتي بود که براي کونستانتينوپل رخ داد و به زير شمشير اسلام افتاد. در واقع شاهزاده هاي پروتستان و کاتوليک با يکديگر بر عليه اين تهديد متحد شدند و در يک مرحله ارتشهاي ترکي در دروازه هاي وين قرار گرفتند. علاوه بر اين ملتهاي مدرن مراکش، الجزاير و تونس در حالي که 16 مايل از اسپانيا فاصله داشتند بخشي از تشکيلات امپراطوري که بوسيله مسلمانان ترک بوجود آمده بود بودند. اين تشکيلات از لحاظ قدرت و تهديدکنندگي نسبت به اروپاي غربي وضعيتي مشابه بلوک متحد در زمان ما را داشت. با وجود چنين خظري بود که پاپ سيکستوس چهارم فرمان تفتيش عقايد اسپانيايي را در 1478 در صورتي که مورد نياز باشد اعلام کرد. شاهان اسپانيا ايزابلا و فرديناند آن را دو سال بعد اجرايي کردند. تهديد ااختصاصي که تفتيش عقايد با آن مقابله مي کرد مسأله تازه ايمان آورندگان بود. اسپانيا پس از هشتصد سال سرکوب تنها براي چند نسلي از کنترل اسلامي خارج شده بود. و اين روند هنوز کامل نشده بود چون اسلام هنوز در گرانادا تا 1492 حکومت مي کرد. تفتيش عقايد اسپانيايي مستقل از تفتيش عقايد قرون وسطا بود. اين تشکيلات بوسيله فرديناند و ايزابلا با تأييد اکراه آميز سيکستوس چهارم برپا گرديد. اين برنامه بطور کامل بوسيله شاهان اسپانيا کنترل مي شد و تنها دخالتي که پاپ در آن داشت نامگذاري کارگزار اصلي تفتيش که بوسيله شاهان انتخاب مي شد بود. پاپها هيچ وقت با اين مؤسسه آشتي نکردند زيرا آنها آن را غصب يک امتياز ويژه کليسا مي دانستند. تفتيش عقايد اسپانيايي هيچ اعمال قدرتي بر مسلمانان و يهوديان باورمند نداشت و تنها مسيحيان اعلام شده اي را که مشکوک بودند و براي کشور تهديدي محسوب مي شدند در بر مي گرفت... اين تشکيلات در اسپانيا تا قرن نوزدهم عملياتي باقي ماند. اگرچه در اصل برعليه اسلام و يهوديت مخفي داشته شده ايجاد شده بود ولي همچنين در قرن شانزدهم براي طرد پروتستانيسم مورد استفاده قرار گرفت اما قادر نبود در برابر عقلگرايي فرانسوي و غيراخلاقي گري قرن هيجدهم بايستد... همچنين اقداماتي برعليه جادوگري اتخاذ کرد که در مقايسه با سي هزار جادوگري که در انگليس و صدهزارتايي که در آلمان سوزانده شدند بسيار محدود بوده است. تفتيش عقايد اسپانيايي نوعي موسسه حکومتي بوده است که براي تشخيص هويت تازه ايمان آورندگان، عمدتاً مسلمانان (مراکشيها) و يهوديان (مارونها) که با ادعاي کذب تغيير مذهب داده و در خفا مذهب پيشين خود را اجرا مي کردند بوجود آمده بود. وظيفه مهمتر آن همچنين پاک کردن نام خوب کساني بود که به نادرستي متهم شده بودند

قاضيان حداقل 40 ساله بودند و شهرتي غيرقابل بدنام کردن داشته اند و با فضيلت و هوشمندي متمايز از ديگران بوده، در الهيات چيره دست و در قانون مدارج بالاي علمي داشته اند و بايستي از قوانين و روندهاي معمول کليسايي پيروي مي کردند. در 17 سپتامبر 1480 فرديناند و ايزابلا اولين بار براي شهر سويل دو مفتش دومنيکن به همراه دو دستيار سکولار تعيين کردند. فري تام تورکمدا (در سال 1420 در والادوليد و در سال 1498 در آويلا) سازمان دهنده حقيقي تفتيش عقايد اسپانيايي بود. اين مؤسسه به سرعت از سويل به کوردوا، جائن، والادوليد، ويلاريل و تولدو شاخه دواند. در حدود سال 1538 نوزده دادگاه وجود داشتند که بعداً در آمريکاي اسپانيايي ( مکزيک، ليما و کارتاژنا) سه تاي ديگر اضافه شدند. دولت اسپانيا کوشيد تفتيش عقايد را در تمامي مناطق تحت سلطه خود راه اندازي کند اما در قسمت اسپانيايي هلند مأموران دولتي منطقه اي همکاري نکردند و مفتشان را تحت تعقيب قرار داده (1510) و مشخصاً با اجازه ضمني پاپ از ناپل اخراج کردند. شاه جوزف بناپارت آن را در 1808 نسخ کرد اما بوسيله فرديناند هفتم مجدداً در 1814 برقارار شد و بوسيله پيوس هفتم با شرايط ويژه اي تأييد شد از جمله شکنجه را لغو کرد. و بطور کامل در نهايت تفتيش عقايد در 1820 لغو گرديد. تفتيش عقايد اسپانيايي نسبت به تفتيش عقايد قرون وسطي بسيار خشنتر و بسيار سازمانبندي شده تر بود و مجازات اعدام در آن بسيار ساده تر اجرا مي شد. به زودي هيچ اسپانيايي خود را از تهديد آن در امان نمي ديد به نحوي که سنت ايگاتيوس از لويولا و سنت ترسا از ويلا از بابت کفر تحت بازجويي قرار گرفتند و تبرئه شدند! نکته بسيار مهمي که بوسيله دانش آموختگان اسپانيايي عنوان شده است به اين موضوع اشاره دارد که دادگاههاي تفتيش عقايد کليسا هم عادلانه تر و هم آسانگيرتر از دادگاههاي شهري و ديني هر جاي ديگري در اروپا بوده اند. زندانيان دادگاههاي سکولار اسپانيا در حالي که از اين موضوع اطلاع داشتند گاه براي اين که به دادگاههاي تفتيش عقايد که در آنها شرايط بهتر بود فرستاده شوند کفرگويي مي کردند

يهوديان و مراکشيها در سال 1492 از اسپانيا اخراج شدند

پس از اين که گرانادا و بقاياي اسلام در اسپانيا در سال 1492 به دست سپاهيان فرديناند و ايزابلا افتادند، سياستگزاران بايستي تصميم مي گرفتند چگونه با مراکشيها و جامعه نسبتاً کوچک اما تأثيرگذار يهودي که در اسپانيا شکوفا شده بود رفتار کنند. به خاطر ترسي که از همدردي با مسلمانان و يهوديان در بين خود داشتند هيچ مصالحه اي در پيش نگرفتند و مراکشيها و يهوديان بوسيله دولت در 1492 از اسپانيا اخراج شدند. ناتواني دادگاههاي تفتيش عقايد در کنترل تأثير مسلمانان مراکشي و يهوديان بر تازه ايمان آورندگان يک عامل اصلي در تصميم شاهان براي تبعيد مراکشيها و يهوديان از اسپانيا بود. درمجموع حدود صد و شصت هزار يهودي منطقه را ترک کردند که بسياري از اينان هيچ اتهامي نداشتند. يک اشکال عمده که در عصر مدرن بر تفتيش عقايد اسپانيايي وارد مي شود اين است که اين مؤسسه حکومت وحشتي در سرتاسر اروپا بوجود آورد که عامل فقر تبعيد و مرگ خيل بيشماري از يهوديان مسلمانان و مسيحيان "کافر" شد. يهوديان جدا مي شدند و بخاطر هويت يهوديشان مورد آزار و اذيت قرار مي گرفتند. با اين حال تفتيش عقايد اسپانيايي تنها در حوزه هاي تحت نفوذ اسپانيا اجرا مي شد نه در سراسر اروپا و کاري به مسلمانان و يهوديان باورمند نداشت و تنها مسيحيان اظهار شده اي که مورد شک قرار مي گرفتند تحت بازجويي قرار مي گرفتند

اين نوشته ترجمه اي است که از بخش ابتدايي اين متن ساخته ام.به نظرم نوشته حداقل بعضي جاها ناعادلانه و نادرست اظهارنظر کرده است. تأمل و دقت در متن چند مورد تناقض در نقطه نظرات نويسنده را روشن مي کند. از جمله اين که نويسنده از چيزي مي کوشد دفاع کند که خودش هم به آن اعتقاد چنداني ندارد. من با همين مطالعه اندکي که داشته ام آوازه روشهاي شکنجه محيرالعقول اسپانيايي را شنيده ام. تلاش نويسنده براي دفاع از تفتيش عقايد واقعاً بعضي جاها خنده دار و کاملاً تابلو و نخ نماست. من حتي به نظرم رسيد نويسنده عمداً چنين نوشته و دنبال سود ثانويه و غيرمستقيمي است. زحمت ترجمه اين نوشته را بيشتر از اين جهت بر خود هموار کردم که حاوي نکات تاريخي جالبي درباره برخي جنبه هاي تعاملات اروپاييان و مسلمانان در دوره زماني مشخصي بود. اسپانيايي که با مسلمانان اوقات چنان درخشاني را مي گذراند چطور شد که امروز کمترين نامي از مسلمانان در آن نمي شنويم؟ اسپانيا و پرتغالي که با سياحاني مثل واسکو دا گاما و کريستوفر کلمبوس آغاز دوران مدرن تاريخ بشري را علامتگذاري کرده اند(اواخر قرن پانزدهم) چطور شد که بعدها در قرنهاي بيداري اروپا (هفدهم و هجدهم و نوزدهم) در بين پيشگامان اروپايي علوم مدرن در بين انبوهي از اسامي فرانسوي انگليسي آلماني و اروپاي مرکزي کمتر نامي از اسپانيا و پرتغال مي شنويم؟
برخورد اسپانيا با مسلمانان شايد سمبلي باشد از نحوه رويکرد عمومي اروپاييان به مسلمانان و تمدن آنان باشد

هیچ نظری موجود نیست: