و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴

آمدن اسلام به جنوب آسیا 2

امپراطوري هارشا

هارشا در سالهاي اوج قدرتش عمده مناطق شرقي و مرکزي دشت گنگ را تحت اختيار داشت اما امپراطوري او به نحو قابل توجهي از سرزمينهاي گوپتا کوچکتر بود. او شاهان بنگالي را شکست داد اما نتوانست با پايگاهي پايدار سرزمينهاي آنان را تحت کنترل نگه دارد و تلاش او براي توسعه به سمت جنوب هند ناموفق بود. هارشا هيچ وقت نتوانست بيشتر دره سند را در شمال غربي پادشاهي اصلي خود و منطقه راج پوتانا در جنوب را که به پادشاهيهاي کوچکي تقسيم شده بود و جنگجويان خبره و با افتخاري در اختيار داشت در اختيار بگيرد. بدين ترتيب اگرچه او يکي از قدرتمندترين حاکمان هند از زمان گوپتاها تا استقرار سلطنت دهلي در قرن سيزدهم بود، اما فتوحاتش بسيار کمتر از آن بود که حتي اتحادي در مناطق شمالي شبه قاره هند بوجود آورد. جنگهايي که عمده مشغوليت او را در سالهاي ابتدايي حکومتش به خود اختصاص داده بودند راه را براي برقراري آرامش طولاني مدت و شکوفايي امپراطوريش باز کرد. او با خشنودي از فتوحات اوليه اش و با وحشت فراواني که از حملات حاکمان رقيب داشت توجه بسياري براي ارتقاي رفاه رعاياي خود مي نمود. او مانند آشوکا راهها و خانه هاي فراواني براي استراحت مسافران خسته ساخت، بيمارستانها را برپاساخت و معابد و کنيسه هاي بودايي وقف نمود. در بسياري موارد او شخصاً در ساختن اين بناهاي عمومي نظارت داشت و مکرراً استانهاي امپراطوري خود را مي گشت تا درباره شرايط و نيازهاي رعاياي خود کسب اطلاع کند. يک زائر چيني به نام کوان زنگ که مقابر بودايي هند را در طي حکومت هارشا مورد بازديد قرار داده است گزارش کرده است که شاه در حين سفرهاي خود در ايالات مختلف براي مردم عامي سخنرانيهايي از يک چادر صحرايي ويژه که در امتداد راههاي اصلي برپا مي شده است ايراد مي کرده است. براساس گزارشات کوان زنگ شکوفايي و رونق عصر گوپتا تا حدود زيادي در طي حکومت هارشا برقرار شده بوده است. اين موضوع مخصوصاً در شهرهاي بزرگي چون پايتخت، کاناوج، ملموس بوده است که ديوارهايي مستحکم، قصرهاي فراوان و باغهاي زيبا با مخازن آب و استخرهاي مصنوعي داشته است. همچنين بخشي از خلاقيت هنري دوران گوپتا در طي حکومت طولاني هارشا احيا شد. شاه خود نويسنده اي مستعد بود و لااقل سه نمايشنامه سانسکريت نوشته است و فيلسوفان شاعران هنرمندان و تاريخنگاران در حلقه دوستي او قرار داشتند و از حمايت سخاوتمندانه او برخوردار بودند. اگر چه او احتمالاً در سالهاي ابتدايي يک بنده مؤمن هندو براي خداوند شيوا بود اما براي تمامي مذاهب و باورها اهل مدارا بود و به طور فزاينده اي به بودائيسم متمايل مي شد. حمايت سخاوتمندانه او از معابد بودايي و رهبانيت بودايي زائراني چون کوان زنگ را جذب مي کرد. اگر گزارشات کوان زنگ مورد اطمينان باشد هارشا در سالهاي انتهايي عمر خود در آستانه ايمان آوردن به باور بودايي بوده است. حمايت مسرفانه او از بوداييان منجر به تلاش براي قتل او با انگيزه هاي برهمايي شد که به نظر مي رسد تنها علاقه او را به مراسم و باورهاي بودايي افزود. عليرغم علاقه او باور بودايي به طور مشخصي رو به ضعف و انحطاط مي رفت. معابد بزرگ و ثروتمند بودند اما انضباط معبد اهمالکارانه دنبال مي شد و بسياري از راهبان با جمعيت خارج ارتباط محدودي داشتند. بودا تا حدود زيادي شبيه خداي هندو در آئيني مذهبي ستايش مي شد و انواعي از اعمال بدعت آميز در عبادات جمعي وارد شده بودند. مشخص شده بود که مراکز بودايي اهداف آسيب پذيري براي مهاجمان مسلمان هستند و در برخي مناطق بخش عمده اي از ساکنان بودايي غيرروحاني به زودي به باور اسلام گرويدند

انشعاب سياسي و اولين تهاجمات مسلمانان

هارشا بدون هيچ جانشيني در سال 646 در گذشت و پادشاهي او به زودي بوسيله وزراي بلندپرواز که در جستجوي سلسله پادشاهي جديدي براي خود بودند پاره پاره شد. با اين حال در قرون پس از درگذشت هارشا فرهنگ هندوئيسم هم در شمال و هم در جنوب هند شکوفا شد. واين را مي توان با معابد بزرگي که ساخته شدند و آثار مجسمه سازي ادبيات و موسيقي که بوجود آمدند ديد. در اين سالها هيچ پادشاهي برتري ظهور نکرد. انشعاب سياسي در مناطق شمالي و غربي مرکزي شبه قاره مشخصتر بود زيرا در اين مناطق فرصت براي سلسله اي از تهاجمات بوسيله مردم مختلف مسلمان بوجود آمد. اولين و زودگذرترين ورود بي اجازه مسلمانان در سال 711 شکل گرفت که نتيجه غيرمستقيمي بود از تماسهاي صلح آميز تجاري که براي اولين بار مسلمانان را در تماس با تمدن هندي قرار داده بود. از دوران باستان دريانوردان و تجار عرب بازيگران مهمي در شبکه تجاري وسيعي بوده اند که از ايتاليا در مديترانه تا درياي جنوب چين گسترده بود. اين بازرگانان پس از مسلمان شدن همچنان به فعاليت در بنادر هند به خصوص آنها که در ساحل غربي قرار داشتند ادامه دادند. حمله اي از سوي دزدان دريايي که از دبول در سند در هند غربي حرکت کرده بودند بر عليه کشتيهاي برخي از اين بازرگانان عرب، حجاج را که حاکم استانهاي شرقي امپراطوري اموي بود را به واکنش واداشت تا لشکرکشي تنبيهي بر عليه شاه سند صورت دهد. محمد بن قاسم يک فرمانده نظامي توانمند عرب که تنها 17 سال سن داشت وقتي اردوي خود را آغاز کرد ده هزار اسب سوار و شتر سوار را براي خونخواهي تهاجم به کشتيهاي اعراب به سمت سند رهبري کرد. محمد بن قاسم پس از پيروزي در چندين نبرد سخت و محاصره موفقيت آميز قلاع سنگي که بخشهاي لم يزرع و کم جمعيت نواحي داخلي سند را نگهباني مي کردند منطقه را تا حد شمال شرقي دره سند به عنوان ايالات اموي اعلام نمود. به زودي پس از ضميمه شدن اين مناطق به امپراطوري اموي خليفه جديدي که دشمني تلخي با حجاج داشت در دمشق به قدرت آمد. او حجاج را خلع کرد و پسر خوانده اش محمد بن قاسم را فراخوانده اعدام کرد. با اين حال اگرچه نخبگان حاکم عرب تغيير کردند اما سياستهاي اساسي که محمد بن قاسم برقرار کرده بود بوسيله جانشينان اموي و عباسيش براي چندين قرن مورد تبعيت قرار گرفت. در اين قرون اوليه آمدن اسلام تغييرات کمي براي بسياري از ساکنان شبه جزيره هند به بار آورد. در واقع در بسياري مناطق رهبران منطقه اي و عموم مردم که با پيشنهاد ماليات سبکتر و تحمل مذهبي بيشتري مواجه مي شدند، شهرها و مناطق را با اراده خود به فاتحان تسليم مي کردند. شاهان عرب تصميم گرفته بودند با هندوها و بوداييان به عنوان مردم تحت حمايت اهل کتاب برخورد کنند هرچند اعتقاد آنان ربطي به انجيل و تورات نداشت. اين به معناي آن بود که اگرچه آنان مجبور بودند ماليات مخصوصي بپردازند اما از آزادي عبادت به شيوه خود برخوردار بودند و مي توانستند معابد و کنيسه هاي خود را نگه دارند. همانند ساير مناطقي که بوسيله اعراب فتح شده بودند بسياري از کارگزارن محلي جايگاه خود را حفظ کردند که اين امر تأثير زيادي در پذيرفتن حکومت اعراب از سوي آنان داشت. جايگاه و امتيازات کاستهاي برهما نيز به رسميت شناخته شدند. در واقع تمامي اعراب که تنها اقليت محدودي از جمعيت را شکل مي دادند در شهرهاي بزرگ يا شهرکهاي خاص پادگاني زندگي مي کردند. از جايي که تلاش اندکي براي اسلام آوردن مردم نواحي جديد انجام شده بود اين مردم اغلب هندو و بودايي ماندند و لااقل به طور اوليه علاقه اندکي براي باورها و فرهنگ حاکمان جديد خود نشان دادند

هیچ نظری موجود نیست: