و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۴

شهر مالاکا 2

شهر و بندر با قوانين اداره مي شدند. در دريا کشتيها به عنوان ملتهاي کامل با وضع اداره مخصوص به خود در نظر گرفته مي شدند. ناخدا سلطان بود و سکاندار وزير اعظم يا بنداهارا افسر ناظم امور، رئيس پليس يا تمنگونگ و خدمه مردم بودند. مردم بايستي وظايفشان را به خوبي انجام مي دادند در غير اين صورت بوسيله ناخدا جريمه مي شدند. قوانين ملاکا با عنوان عربي رساله قانون حکومت خوانده مي شد که در اواسط قرن پانزدهم توسط سلطان مظفر شاه تنظيم شده بود. با اين وجود گفته مي شود اين مواد قانوني تنها در اوايل قرن هجدهم در جزاير ريائو بوسيله سلطان سليمان شاه به رشته تحرير در آمدند. قوانين ملاکا ترکيبي از قانون اسلامي سياره و عرف سنتي مالاي بود. آنها موقعيت ويژه و امتيازاتي براي طبقه حاکم در نظر گرفته بودند مثلاً تنها حاکم مي توانست لباس زرد بپوشد و خنجرهايي با ساخت ويژه با تيغه و دسته اي که با طلا آبکاري شده حمل کند. شورشياني که در برابر مجازات حکومتي مقاومت مي کردند و مجرمان مدني به سختي مجازات مي شدند

ساختار دولتي سلطنت ملاکا شبيه هرمي بود که سلطان در رأس آن قرار داشت و قدرت کامل حکومت را در اختيار داشت. در پايين دست او مشاوراني متشکل از چهار وزير قرار داشتند. بنداهارا اداره امور نظامي و دفاعي و رسوم و سنن سلطنتي را برعهده داشت. تمنگونگ به عنوان رئيس پليس امور داخلي مرتبط با آرامش و نظم امور را پيگيري مي کرد. سومين مقام کليدي در اختيار پنگولو بنداهاري بود که مشاور خزانه داري سلطان بود. لاکسامانا درياسالاري بود که ناوگان دريايي را در اختيار داشت. زيردست اين 4 وزير 8 کارگزار اصلي قرار داشتند که همگي با عنوان سري خوانده مي شدند. در پايين دست اينها 16 کارگزار فرعي که راجه خوانده مي شدند قرار داشتند. در پايين هرم هيرارشي 32 افسر دولتي قرار داشتند که به وزرا در انجام وظايفشان کمک مي کردند. برخي از آنها رؤساي منطقه اي بودند. اين تشکيلات به زودي بوسيله تمامي حکومتهاي منطقه شبه جزيره که همگي تحت سلطنت ملاکا متحد شده بودند، مورد استفاده قرار گرفت. اين سيستم به عنوان سيستم سياسي سنتي حکومتهاي مالايي در شبه جزيره شناخته شد. مالاکا بندر بزرگي در امتداد راه ادويه بود که اسکله و لنگرگاهش بوسيله کشتيها و دکلهاي جانکهاي چيني و کشتيهايي با بار ادويه از تمامي نيمکره پوشيده شده بود. از جايي که شهر به طور عمده از چوب ساخته شده بود امروز ديگر کمتر اثري از منطقه تحت قدرت سلطان ملاکا باقي مانده است اما در امتداد سواحل رودخانه مالاکا شايد منظره کمي تغيير کرده باشد. شهر عميقاً مورد طمع قدرتهاي اروپايي قرار داشت به نحوي که بارباروزا نويسنده پرتغالي زماني چنين نوشت: هرکس سلطان مالاکا باشد پنجه اش را بر حلقوم ونيز محکم کرده است. آمدن پرتغاليها به ملاکا لحظه اي تاريخي بود که طي آن سرانجام حکومت سلاطين مالايي ملاکا نابود شد. در 1511 پرتغاليها شهر را در اختيار گرفتند و سلطان محمود شاه را اخراج کردند. او از ملاکا به قصد حکومت ساحلي پهنگ به کشتي نشست و بعداً زماني که تلاشهايش براي بازپس گرفتن ملاکا از پرتغاليها بي نتيجه ماند به جزاير ريائو در جنوب سنگاپور رفت. در نهايت در سوماترا در سال 1528 در حالي که نتوانسته بود به آرزويش درباره بازپس گيري شهر ملاکا جامه عمل بپوشاند در گذشت. هر چند سلطان ديگر در ملاکا حکومت نمي کرد اما تمام مالاييها در شبه جزيره مالايا و سوماترا سلطان و اخلافش را به عنوان رهبران قوم متحد خود به رسميت شناختند. بدين ترتيب يکي از پسرانش، علاءالدين که در جوهور متشکل شده بود اولين سلطان آنجا شد و ادعاي رياست بخشهاي عمده شبه جزيره و سوماترا را داشت. پسر ديگر مظفر شاه اولين سلطان حکومت پراک شد و بدين ترتيب بيشتر حکومتهاي مالايي در شبه جزيره مالاي تحت سلطنت ملاکا به حيات خود ادامه دادند. در اختيار گرفتن ملاکا براي پرتغاليها به طور کامل بي نتيجه بود. آنها قادر بودند بندر را در اختيار بگيرند اما قادر نبودند مردم را مجبور کنند در آنجا تجارت کنند. تاجران عربستان هند و مجمع الجزاير مالاي تجارت خود را به بندرهاي ديگري که هنوز در اختيار مسلمانان قرار داشت منتقل کردند

پرتغاليها که ملاکا و تجارت ادويه و فرماندهي دريا را به دست آورده بودند با ورود هلنديها ديگر عايدي چنداني نداشتند. اما همچنان سرسختانه بندر را که به قلعه اي نظامي تبديل کرده بودند حفظ مي کردند. در نهايت هلنديها تصميم گرفتند قلعه را اشغال کنند و با سلطان جوهور هم پيمان شدند. محاصره در سال 1640 آغاز شد و تا گرفتن شهر در اويل 1641، شش ماه طول کشيد. پس از اين هلنديها براي بيش از 160 سال ملاکا را در اختيار داشتند. آنها از اين پايگاه جديد کوشيدند تجارت تنگه ملاکا و صادرات قلع از شبه جزيره مالاي را در اختيار بگيرند. تجارت با ورود هلنديها تا حدي افزايش يافت اما ديگر به سطحي که قبل از ورود پرتغاليها بود نرسيد. با اشغال سرزمين مادري هلنديها بوسيله فرانسه در سال 1795، انگليسيها جاي آنها را در اداره بندر گرفتند. پس از اخراج فرانسويها هلنديها کوشيدند ملاکا را مجدداً در اختيار بگيرند اما در سال 1842 ازاي بندر سواماترايي بنکولن از خير آن گذشتند. اگر چه البته ملاکا براي انگليسيها اهميت داشت ولي آنها پننگ را در شمال تنگه و سنگاپور را در جنوب براي حفاظت از آن در اختيار داشتند و ملاکا کم اهميت ترين در بين اين بنادر سه گانه بود. ملاکا با اسکله تخريب شده اش، بوسيله رشد اقتصادي و اهميت بازرگاني سنگاپور تحت شعاع قرار گرفت و دوباره به منطقه اي کم اهميت چنان که امروز مي بينيم تبديل شد

اگرچه 6 قرن استعمار جنگ و درگيريهاي سياسي يک ميراث تاريخي غني به جاي گذاشته اما جز برخي آثار معماري هلندي رنگارنگ آثار باستاني قابل اعتناي کمي برجاي مانده است. اين عادت فاتحان بود که ميراث حاکمان قبلي شهر را نابود کنند. پرتغاليها مقبره هاي اسلامي مالايي ملاکا و مساجد و قصرهاي سلطنتي را نابود کردند تا قلعه نظامي و کليساهاي خود را بسازند. سپس تقيرباً همهمعماري پرتغالي طي حملات هلندي مالايي بعدي تخريب شد يا وقتي در نهايت انگليسيها ملاکا را در اختيار گرفتند بوسيله آنان تخريب گشت. هنوز معدودي ساختمانهاي اروپايي معابد چيني و رديفي از خانه هاي قديمي ملاکا، شهر را به يک ميراث فرهنگي که ارزش حفظ و ديدار دارد تبديل کرده است

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: