و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۶

گزارشی از تبریز 4

سالن اينترنت خوابگاه ما به طور اسمي هشت تا کامپيوتر داره. از اين تعداد تنها پنج کامپيوتر کيس دارند و از سه تاي بقيه تنها مونيتور و کيبورد باقي مونده. از چند هفته قبل، اول يک موس و بعد موس دوم دو تا از کامپيوترها هم مفقود شدند و عملاً چند هفته ايه تنها سه تا کامپيوتر با لوازم کافي براي کار کردن در دسترس قرار دارند. به اين ترتيب چند روزي بود که براي کار کردن با کامپيوتر و با توجه به کمبود کامپيوترها نسبت به ميزان مراجعه دانشجويان ترجيح مي دادم از اتاق موس کامپيوتر خودم رو بردارم تا بتونم با يکي از کامپيوترهاي بدون موس کار کنم. اتفاق جالبي که افتاد اين بود که بعد از چند روز متوجه شدم بعد از وصل کردن موس خودم به تعدادي از کامپيوترها در بالا اومدن ويندوز کامپيوترها مشکل ايجاد مي شه و عملاً کامپيوترها غيرقابل استفاده مي شوند. ولي دوباره بعد از اين که موس رو جدا مي کردم کامپيوترها دوباره مثل گذشته کار مي کردند. اين اتفاق در نهايت و بعد از چند روز تأخير در مورد کامپيوتر خودم هم افتاد با اين تفاوت که در چند دقيقه اول بالا اومدن ويندوز موس از کار مي افتاد و ثابت باقي مي موند و کل سيستم هم متوقف مي شد و هنگ مي کرد. به اين ترتيب مجبور شدم موس جديدي بخرم و جايگزين کنم. اين که وصل کردن موس به کامپيوتر باعث اختلال در فعاليت کليت سيستم کامپيوتر بشه چيز عجيبي بود که تا به حال باهاش برخورد نکرده بودم

چند روز بعد از اين اتفاق مشکل ديگري هم از راه رسيد. يک شب هارد کامپيوتر رو برداشتم و براي نقل و انتقال اطلاعات و مواد رسانه اي مختلف به اتاق يکي از بچه ها که اون هم کامپيوتر داشت رفتم و هاردها رو بهم وصل کرديم. بعد از اين که به اتاق برگشتم و هارد رو دوباره به کامپيوتر وصل کردم ديگه ويندوز بالا نمي اومد. تا سحر با کامپيوتر سروکله زدم و حتي با بي دقتي يکي از فيشهاي ديتاي مادربورد رو هم شکستم. به اين نتيجه رسيده بودم که در خوش بينانه ترين حالت براي هاردم مشکلي پيش اومده يا در شقي بدخيم تر مشکل جديتري براي قسمت ديگه اي از سيستم ايجاد شده. ظهر روز بعد و بعد از اتمام بخش هارد رو بردم به يک تعميرکار کامپيوتر نشون دادم. اون گفت که مشکلي در هارد تشخيص نمي ده و لازمه که کل کيس رو بيارم تا عيب يابي بهتري بتونه انجام بده. و گفت که لازمه از اطلاعات هاردم نسخه برداري پشتيباني انجام بدم چون شايد نياز به فرمت کردن هارد پيدا بشه. اون شب ضمن اين که تو خوابگاه در به در دنبال مورد مناسبي بودم که بتونم از طريق کامپيوتر يکي از بچه ها از اطلاعات هاردم نسخه پشتيباني تهيه کنم خودم رو آماده هم مي کردم که طي يکي دو روز بعد هزينه هاي احتمالاً سنگيني رو که براي تعمير و جايگزيني قطعات کامپيوتر ممکنه لازم بشه بپردازم. اما همون شب يکي از بچه ها که سابقه طولاني از کامپيوترداري داشت به طور اتفاقي از موضوع خبردار شد و پيشنهاد کرد به طور آزمايشي ويندوز رو مجدداً رو سيستم نصب کنم و بهم ياد داد که چطور بدون اين که ويندوز بالا بياد بتونم ويندوز جديدي نصب کنم. حدسش درست بود و نصب ويندوز جديد کل مشکل سيستم رو برطرف کرد هرچند براي خالي کردن فضاي کافي براي اين کار مجبور شدم يکي از پارتيشنهاي هارد رو فرمت کنم ولي آسيب جدي به اطلاعات هارد وارد نشد. به اين ترتيب ديگه نه نيازي به تهيه نسخه پشتيباني از اطلاعات هارد بود و نه نيازي به حمل و نقل کيس براي تعميرات و نه نيازي به پرداخت هزينه اي اضافي ديگري. درسي که از اين داستان مي تونيم بگيريم اينه که آدم خيلي خوبه يک اطلاعات اوليه اي از کامپيوترش داشته باشه و بتونه يک سري اقدامات ابتدايي رو براي رفع عيب کامپيوتر خودش انجام بده

سلسله اين مشکلات ريز و درشت در اين چند روز اخير با گم شدن کارت تغذيه ام که دو سال تنها براي استفاده در چنين موقعيتي نگهش داشته بودم ادامه پيدا کرد. البته با همکاري خوب اداره تغذيه دانشگاه خوشبختانه اين مشکل هم بدون دردسر خاصي فيصله يافت هرچند همچنان از اين که به اين سادگي کارتها و مدارک مهمم رو گم مي کنم دلخور و تلخکام مانده ام و احساس مي کنم اعتماد به نفسم آسيب ديده

بخش زنان در آموزش پزشکي در کنار بخشهاي داخلي، جراحي و کودکان يکي از بخشهاي ماژور و اصلي محسوب مي شه و اين در حاليه که زماني که مدت بخش داخلي سه ماه، مدت بخش جراحي دو ماه و مدت بخش کودکان سه ماهه مدت بخش زنان براي آقايان در دانشکده پزشکي تبريز تنها دو هفته است. شايد همين ابتداي داستان بتونيد حدس بزنيد جريان از چه قراره. در تشکيلات آموزشي پزشکي تبريز آقايان حق ورود به اتاق زايمان رو ندارند، در درمانگاه حق انجام يا مشاهده معاينات زنانه و حتي تقريباً هر معاينه ديگري رو ندارند و در بخشهاي بستري بيمارستانهاي تخصصي زنان هم فعاليت درماني و آموزشي ندارند. اين دو هفته اختصاص داده شده به بخش زنان براي آقايان انترن دانشکده پزشکي بيشتر به کلاسها و مباحث نظري اختصاص داده شده که حتي اون هم به طور مناسب و مرتبي برگزار نمي شه. چند روز قبل در حالي که اون روز صبح رو در بخش زنان به بطالت و بيکاري گذرونده بودم و در حال بازگشت به خوابگاه بودم به معاني و دلالتهاي ضمني چنين سياست و برخوردي در دستگاه آموزشي دانشکده پزشکي فکر مي کردم. کسي که چنين سياستي رو در تشکيلات آموزشي پزشکي وضع کرده بي شک اعتقادي به موضوع اخلاق پزشکي نداشته و براي سوگند پزشکي اعتباري قائل نبوده. دستگاه آموزشي با چنين رفتاري نشون مي ده که خودش هم اعتقادي به اعتماد و اطمينان دو طرفه بين پزشک و بيمار نداشته و اعتباري براي احساس اخلاقي پزشک قائل نيست و با چنين سياستي به طور غيرمستقيم چنين سلب اعتمادي رو به دانشجويان هم منتقل کرده و آموزش مي ده. به عبارت روشنتر و صريحتر دانشگاه علوم پزشکي و دانشکده پزشکي با وضع چنين مقرراتي در بخش زنان در مورد آقايان دانشجويان به روشني و صراحت نشون مي ده نه براي اصول اخلاق پزشکي و نه براي سوگند پزشکان که از اصول اوليه و اساسي کار پزشکي است ارزشي قائل نيست و با چنين برخوردي چنين سلب اعتبار اخلاقي رو به دانشجويان هم منتقل و تفهيم مي کنه. هرچقدر بيشتر به اين موضوع فکر مي کنم درک توهيني که با اين کار در حق نه تنها ما دانشجوياني که محکوم چنين مقرراتي هستيم بلکه توهيني که نسبت به کليت حرفه و کار پزشکي با چنين سياستي روا داشته مي شه بيشتر اذيتم مي کنه

هیچ نظری موجود نیست: