و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۴

امپراطوری عثمانی 3

در اختيار گرفتن کونستانتينوپل به عنوان يک حرکت نظامي منفرد تأثيري بحراني بر امنيت اروپا نداشت ولي براي سلسله عثماني گرفتن پايتخت سلطنتي اهميت سمبوليک فوق العاده اي داشت. محمد دوم خود را جانشين مستقيم امپراطوران بيزانسي مي دانست. او آنچنان که در دوره امپراطوري بيزانس چنين بود استانبول را پايتخت خود قرار داد و ساخت و ساز را در شهر آغاز کرد. کليساي بزرگ اياصوفيا به مسجد تبديل شد و استانبول به جاي بغداد مرکز اسلام سني شد. شهر همچنين مرکز کليساي ارتودوکس يوناني باقي ماند که محمد دوم خود را مدعي حفاظت از آن دانسته و به سبک امپراطوران بيزانسي يک اسقف اعظم جديد براي آن تعيين کرد. با تصرف هرزگوين و بسياري از بوسني، پادشاهي صربستان از بين رفت و مجارستان را به عنوان قدرت اروپايي عمده مقابل عثمانيان باقي گذاشت

عدم توفيق محمد در تصرف بلگراد در سال 1456، اواسط رودخانه دانوب و ساواي پايين را به عنوان خط مرزي عثمانيان با مجارستان براي بيش از 60 سال باقي گذاشت. با تصرف مجدد و نهايي کارامن در 1468 آخرين امارت مستقل از بين رفت و کنفدراسيون ترکمن آق قويونلو را به عنوان رقيب عمده عثمانيان در منطقه تا اوايل قرن شانزدهم که در آن زمان بوسيله صفويان در ايران مضمحل شدند، باقي گذاشت. در مناطق شماليتر محمد در کريميا با گرفتن کفه از ژنويها در سال 1475 منطقه اي استراتژيک را بدست آورد، جاي پاي خود را محکم کرد و خانات کريميا، مهمترين جانشينان حکومتهاي گلدن هورد را تحت فرمان خود آورد. آخرين سالهاي حکومت دوره بايزيدي که بيشتر در دوران حکومت سليم اول (1512_20) قرار داشتند بيشتر صرف اتفاقاتي که در شرق، در ايران مصر و هلال حاصلخيز غربي رخ داد شد. ظهور صفويان در ايران، به عنوان يک همسايه شرقي حکومتي را به قدرت رساند که هم از لحاظ نظامي قدرتمند بودند و هم از نظر عقيدتي رويکردي مخاصمه آميز داشتند. شيعه هم که شکلي از اسلام بود که مورد حمايت و علاقه صفويان قرار داشت براي نيروها و اجتماعات ناراضي در داخل حکومت عثماني جذاب بود و به ايشان نيرويي تازه مي داد. مجموعه اي از جنبشهاي شيعي در بين قبايل ترکمن در شرق آناتولي در آخرين سالهاي دوره بايزيد پيش درآمدي براي جنگي که در دوره حکومت سليم و شاه اسماعيل (1501_24) رخ داد شد که به شکست صفويان در نبرد چالدران در 1514 منجر شد. براي مدتي آناتولي شرقي ايمن شد و تهديد انشقاق مذهبي از بين رفت. در اين مدت اقدام سليم در ضميمه کردن امارت ذوالقدر به سرزمين عثماني براي اولين بار امپراطوري مملوکين را در تماس مستقيم با عثمانيان قرار داد. طي دو سال بعد سليم از لحاظ سياسي و نظامي مملوکها را شکست داده و حلب و دمشق را در 1516 فتح کرده و قاهره را در 1517 در اختيار گرفت. با تحت کنترل در آمدن سوريه و مصر اماکن مقدس مسيحي و مسلمان در اختيار حکومت عثماني قرار گرفت و به اهميت و اقتدار سليم و جانشينانش افزود. در هنگام وفات سليم در 1520 امپراطوري از درياي سرخ تا کريمه، و از کردستان تا بوسني گسترده شده بود و در معادلات قدرت سياسي بين المللي روز نقشي مهم به خود اختصاص داده بود. علاوه بر اين مهاجرت عمده مسلمانان ترک به منطقه بالکان تغييراتي دائمي در ساختار مردمشناسي و قومي آن منطقه آغاز کرد

فرزند سلیم اول، سلیمان اول (1520_66) بوسیله هواداران مسلمانش با لقب "قانونی" خوانده می شد زیرا سیستم جدیدی از شریعت در زمان حکومت وی به اجرا گذاشته شد. با این حال در اروپا وی را با عنوان سلیمان "شکوهمند" می شناسند که یادآور دلاوری او از سوی کسانی است که بیش از همه از جنگاوری او واهمه داشتند. بلگراد در 1521 به دست سلیمان افتاد و در 1522 شوالیه های سنت جان را از رد بیرون انداخت. در 1526 پیروزی عثمانیان در جنگ مهاک، بودا در دانوب را در اختیار ایشان قرار داد. در طی فصل اردو در 1529 وین به طور ناموفقی به محاصره گرفته شد. شمال آفریقا تا جبهه های مراکش در دهه های 1520 و 1530 تحت حاکمیت عثمانی قرار گرفت و حاکمان در الجزایر تونس و تریپولی بوسیله سلطان منصوب می شدند. در 1534 بین النهرین از ایران گرفته شد. و این فتح دسترسی عثمانیان را به خلیج فارس بوجود آورد. جایی که به زودی در نبردی دریایی با پرتغالیها درگیر خواهند شد. وقتی سلیمان در 1566 درگذشت امپراطوری عثمانی یک قدرت جهانی بود. اغلب شهرهای بزرگ اسلام مکه مدینه اورشلیم دمشق قاهره تونس و بغداد در زیر هلال پرچم سلطان قرار داشتند. کنترل مستقیم آناتولی، استانهای زیر دانوب بالکان، سوریه فلسطین و بین النهرین در اختیار وی قرار داشت. مصر، مکه و استانهای شمال آفریقا، و حوزه های قمری در عربستان، قفقاز و تاتارهای کریمه تحت انضباط مشخصی حکومت می شدند. به علاوه حاکمان بومی والاسیا، مولداوی، ترانسیلوانیا و راگوزا رعیتهای سلطان بودند

عثمانیان همیشه از موضع قدرت با حاکمیتهای اروپایی برخورد می کردند. قراردادهایی که بوسیله آنها نوشته می شد به عنوان صلحی موقت و به جهت خوشامد ایالتهای کوچکتر از سوی سلطان تأیید می شد. این قراردادها با پرداخت باج همراه بود. عثمانیان در درک انتقال موازنه قدرت نظامی به اروپا و دلایل این انتقال کند بودند. آنها همچنین به طور فزاینده ای به تجارت اروپا اجازه دادند تا مرزهایی که برای حفاظت از استقلال اقتصادی سلطنتی ایجاد شده بود نادیده گرفته شوند. برخی صنایع بومی با سیلی از محصولات اروپایی نابود شدند و عموماً تعادل تجارت به سمت ضرر امپراطوری تغییر کرد که با گذشت زمان تشکیلات عثمانی را به
مشتری بدهکار تولید کنندگان اروپایی تبدیل کرد

این نوشته ترجمه ای از این دو متن است: یک و دو

هیچ نظری موجود نیست: