و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

امپراطوری مغول 4

خان بزرگ گويوک

گويوک به عنوان خاخان (يا قاآن - خان بزرگ) در سال 1246 به تخت نشست. تنشها بين باتو و کاراکوروم به اوج خود رسيد. خوشبختانه گويوک تنها دوسال پس از به تخت نشستن در سال 1248 درگذشت. مرگ زودرس گويوک مانع از شکل گرفتن يک جنگ داخلي بزرگ شد اما اين شرايط ضعف امپراطوري مغول را پيش گويي مي کرد. تفرق اجتماعي در نهايت امپراطوري مغول را نابود خواهد کرد. حکومت گويوک دستاوردهاي اندکي داشت و تنها منجر به شکل گيري تفرق در امپراطوري شد

صليبيون مغول - خان بزرگ مانکه

خان بزرگ بعدي مانکه در سال 1251 برگزيده شد. پس از تاجگذاري خاخان، مانکه آرزوي خود را مبني بر تداوم خط فتوحات که در طي حکومت گويوک متوقف شده بود اعلام کرد. اولين کار فتح امپراطوري سونگ، آخرين امپراطوري از سه گانه امپراطوريهاي چيني در دوره پيش از چنگيز بود که همچنان از کنترل مغولها آزاد بود. مجموعه طولاني اين اردوها برعليه امپراطوري سونگ بعداً بدان پرداخته خواهد شد. علاقه مندي ديگر مانکه نابودي اسماعيليان بود که حاکمان استانهاي غربي را تهديد مي کردند و خليفه عباسي را به تسليم واداشته بودند. بدين ترتيب طي اين اردو سپاه مي بايستي از طريق ايران و به سمت بين النهرين و خاور ميانه سفر مي کرد. مغولها در خاورميانه وقتي سلطنت سلجوقي روم را در سال 1243 فتح کردند قتل و غارت اندکي پيش آوردند. با اين حال اردوهاي بيشتر به سمت بغداد به علت ناپايداري در سرزمينهاي تازه گشوده شده آسياي صغير و مشکلات سياسي در کاراکوروم ملغي شد. با اين حال نقشه پيشنهاد شده مانکه طرحي بزرگ بود که تنها به لحاظ اسمي مطرح شد. در حالي که مانکه خان شخصاً تهاجم بر عليه سونگ را برعهده داشت بردارش هلاکو را براي رهبري عمليات "صليبي" مغولي برگزيد

جنگ صليبي هلاکو

در سال 1253 هلاکو از مغولستان حرکت کرد تا بزرگترين عمليات را از زمان تهاجم باتو به روسيه به انجام برساند. اين همچنين پيشرفته ترين سپاه مغول بود که در اين اردو شرکت داشت که آخرين فناوري تسليحات محاصره اي و گروهي از افسران با تجربه را در اختيار داشت. لشکرکشي هلاکو اشتياق وسيعي در بين اجتماعات مسيحي از جمله تعدادي از داوطلبان گرجي و آلايي برانگيخت. با توجه به روش معمول مغولها سپاه هلاکو نسبتاً کند حرکت مي کرد و سه سال طول کشيد تا نهايتاً به ايران رسيد. او در خراسان سلسله محلي را ضميمه کرد. اولين مورد از اهداف اوليه اردوي نظامي با در اختيار گرفتن قلعه اسماعيلي گردکوه در جانب جنوبي درياي خزر کامل شد. هلاکو سپس به سمت غرب پيش رفت و الموت را تصرف کرد و رئيس بزرگ اسماعيليان را به تسليم واداشت

پس از تصرف الموت هلاکو به سمت شهر بزرگ و مثال زدني بغداد راند. خليفه بغداد يک فرمانده نظامي ناتوان بود و به نحو احمقانه اي تهديد مغولها را به فراموشي سپرده بود. وقتي او در صدد انجام اقدامي مؤثر برآمد هلاکو در حال نزديک شدن بود. هنگام ورود او بيست هزار سواره نظام براي رويارويي با مغولها بيرون تاختند. اين نيرو به سادگي شکست خورد و محاصره را گريزناپذير ساخت. بغداد يک هفته مقاومت کرد تا اين که ديوارهاي شرقي آن مورد نفوذ قرار گرفت. در سيزدهم فوريه 1258 شهر تسليم شد و قتل عامي ويرانگر بوجود آمد. گنجينه هاي شهر به يغما رفتند، مساجد شکوهمند تخريب شدند و جمعيت قتل عام شدند. موضوع جالب اين بود که تمامي ساکنان مسيحي در شهر جان سالم به در بردند. گزارشات ادعا مي کنند هشتصد هزار مرد قتل عام شده اند. اين شايد اغراق آميز باشد زيرا شهر بعداً تا حدي حيات خود را بازيافت. با اين حال شکي نيست که بزرگترين شهر در خاورميانه براي هميشه درخشش و شکوه خود را از دست داد و شکي نيست که سقوط بغداد يکي از بزرگترين تکانهايي بود که به اسلام وارد شد

مصر ايمن ماند

هلاکو سپس تقريباً تمامي سپاه خود را به استثناي نيروي کوچکي متشکل از پانزده هزار نفر به فرماندهي کدبورکا پس کشيد. اين نيرو براي دفاع از مواضع مغولها در منطقه باقي ماندند. در همين زمان مملوکها انتظار کش تمامي غضب و درنده خويي مغولها بودند و نيروي بزرگي متشکل از صد و بيست هزار مرد فراهم آورده بودند. اما هلاکو قبلاً پس کشيده بود. بدين ترتيب مملوکها در عين جالوت تنها با لشکر بيست و پنج هزار نفري کدبورکا (پانزده هزار نفر مغول و ده هزار نفر متحدانشان) برخورد کردند. مغولها که قوياً کم شمارتر بودند در جنگ باختند. اين واقعه به طور سنتي به عنوان سمبلي از توقفي مشخص در توسعه طلبي مغولها اغراق مي شود. در واقع اين مرگ مانکه خان بود که واقعاً مصر را نجات داد، دقيقاً همان طور که مرگ اوگه دئي اروپا را نجات داد

درگشت مانکه، جنگ داخلي و کوبلاي خان
درگذشت مانکه خان در سال 1259 نقطه عطف مهمي در تاريخ امپراطوري بود. در غرب اين به معني پايان اردوي هلاکو بود. محيط سياسي در شرق ناپايدار شد و بدين ترتيب هلاکو بايد براي ادعاي حاکميت خود مهيا مي شد. خانات هلاکو در ايران با عنوان ايلخانات شناخته شد. با اين حال مشکلات بيشتري وجود داشتند. عمليات نظامي هلاکو برعليه خليفه به نحو تلخي برکه، خان مسلمان اردوي طلايي را به خشم آورد. با خالي ماندن تخت خان بزرگ تا بتواند صلح را برقرار کند جنگ داخلي بين برکه و هلاکو در گرفت. نکته جالب اينجاست که اين جنگ داخلي سبب شد تا برکه بار ديگر نقشه هاي خود را مبني بر تاخت و تاز در اروپا رها کند

در شرق، دو برادر به سختي براي تخت خان بزرگ با يکديگر رقابت مي کردند. يک سال پس از درگذشت مانکه خان در سال 1259 کوبلاي خان در يک اجتماع به عنوان خاخان برگزيده شد. مدت کوتاهي پس از آن، برادرش آريق بوکه نيز در يک اجتماع رقيب به عنوان خاخان برگزيده شد. جنگ داخلي تا سال 1264 (به موازات جنگ داخلي در غرب) تداوم يافت تا اين که کوبلاي برعليه آريق بوکه به پيروزي دست يافت و تبديل به خاخان بي رقيب شد. اين جنگ داخلي يک معناي ضمني داشت. در طي جنگ کوبلاي خان پايگاه خود را در چين مستقر کرد در حالي که آريق بوکه در کاراکوروم مستقر شده بود. پيروزي کوبلاي خان به اين معني بود که چين در امپراطوري اهميت بيشتري نسبت به مغولستان پيدا خواهد کرد و به نحوي سمبلي بيانگر اين موضوع بود که مغولها در غرب به آداب چيني در مي آيند

براي کليت امپراطوري اين سالهاي جنگ داخلي به معناي پايان اتحاد و اتصال بود. اکنون يک جدايي تلخ در غرب و در شرق وجود داشت و خان بزرگ تنها به چين علاقه مند بود. بدين ترتيب شايد بتوان ادعا کرد درگذشت مانکه خان در سال 1259 به معناي پايان امپراطوري مغول بود (اگرچه امپراطوريهاي مغول به طور جداگانه به پيشرفت خود ادامه مي دادند). اما با اين وجود از جايي که کوبلاي خان بعداً به حاکمي بسيار بزرگ تبديل شد برخي ترجيح مي دهند دوره زماني امپراطوري مغول را مشتمل بر سالهاي حکومت کوبلاي بدانند زيرا او اقتداري اسمي بر ساير خاناتها داشت

کوبلاي خان و فتح سونگ

فتح امپراطوري سونگ که گاه به علت مخالفت با سلسله جين که بوسيله جورچنها تشکيل شده بود امپراطوري حقيقي چيني خوانده مي شود در طي حکومت مانکه خان شروع شده بود. امپراطوري سونگ در نتيجه زيرساختهاي در هم تنيده و نواحي کوهستاني قدرتمندترين و به لحاظ جغرافيايي مشکل سازترين امپراطوري براي فتح مغولان بود. در حالي که مانکه خان در شما مي جنگيد کوبلاي خان (که آن زمان هنوز خان نبود) نيروي قابل توجهي با خود همراه کرد و از طريق تبت لشکرکشي کرد و سپس امپراطوري سونگ را از جنوب مورد تهاجم قرار داد. با اين حال مردانش نهايتاً ناتوان شدند و او مجبور شد پس بکشد. با اين حال مانکه خان توانست تا زماني که در طي جنگ مبتلا به بيماري شد با مجموعه اي موفقيتها نيروهاي سونگ را پس براند. درگذشت مانکه خان و جنگ داخلي پس از آن بين کوبلاي خان و آريق بوکه وقفه اي در اردو براي چهار سال بوجود آورد. در سال 1268 مغولها آماده تهاجم عظيم ديگري بودند. کوبلاي خان يک نيروي بزرگ دريايي مهيا کرد و يک نيروي سونگ متشکل از سه هزار کشتي را شکست داد. بدنبال پيروزي دريايي تصرف موفقيت آميز زيانگ يانگ در سال 1271 پيش آمد که در جنگ براي مغولان اعتماد به نفس بوجود آورد. با اين حال جنگ به چنان شتابي که در فتوحات قبلي حاصل شده بود نمي رسيد. در پايان در سال 1272 يک لشکر مغول به فرماندهي بايان که فرماندهي تحت امر هلاکو بود از رودخانه ياتگ تزه گذشت و يک لشکر بزرگ سونگ را شکست داد. با تداوم خط پيروزيهاي بايان که منجر به تصرف پايتخت سونگ، هانگ زو پس از يک محاصره خسته کننده شد جريان حوادث مشخصاً به دلخواه مغولان پيش رفت. با اين حال خانواده وفادار سلطنتي توانسته بود بگريزد. شکست نهايي در سال 1279 به شکل يک جنگ دريايي در نزديکي گوانگ زو بوقوع پيوست و آخرين امپراطور سونگ به قتل رسيد. سال 1279 سال پاياني سلسله سونگ بود

پيروزي در چين کامل شده بود و امپراطوري مغول در دوران اوج خود به سر مي برد. هرچند اکنون در روش زندگي خانهاي بزرگ تغييرات بسياري بوقوع پيوسته بود. کوبلاي خان برخلاف پدربزرگش از زندگي خشن و آزاردهنده چادرنشيني عقب نشيني کرد و زندگي راحت يک امپراطور چيني را در پيش گرفت. با علاقه مندتر شدن کوبلاي خان به روش زندگي چيني، دولت مغول نيز راه او را در پيش مي گرفت. در سال 1272 هفت سال پيش از شکست سونگ، کوبلاي عنوان سلطنتي چيني يوان را برگزيد تا مسير سنتي مشروع سازي خود را به عنوان يک امپراطور بر حق چين طي کرده باشد. کوبلاي که به طور همزمان امپراطور يوان چين و خان بزرگ مغولها بود، در زمان حکومتش سلسله يوان و امپراطوري مغول يکي در نظر گرفته مي شوند. کوبلاي در کنار چيني کردن امپراطوري خود، پايتخت سلطنتي مغول را از کاراکوروم به بيجينگ امروزي تغيير داد. پايتخت جديد در بيجينگ تاتو ناميد مي شد. امپراطوري مغول از جنبه اي ديگر، يک تغيير فاحش ديگر نيز تجربه کرد. برخلاف روش فتوحات قبلي، کوبلاي دو تهاجم دريايي برعليه ژاپن در سالهاي 1274 و 1281 به انجام رسانيد. هر دوي اينها دچار طلسم شده و در طوفانهاي بزرگ درياي چين نابود شدند. کوبلاي همچنين مجموعه يا ازاردوهاي نظامي در جنوب آسيا به انجام رساند. در برمه مغولها به پيروزي رسيدند ولي نهايتاً عمليات را رها کردند. در ويتنام يک پيروزي موقتي مغولها به شکست تبديل شد. يک لشکرکشي دريايي به جاوه نيز ناموفق بود و مجبور به عقب نشيني شد. شورش کاييدو از نوادگان اوگه دئيتها که در مغولستان غربي يک خانات شورشي بوجود آورده بود حرکتي جدي و تهديد آميز بود. حکومت کوبلاي پايان اين جنگ داخلي را نديد

اين نوشته ترجمه اي از بخش عمده اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: