و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۴

امپراطوری عثمانی 6

محمد کوپرولو

مهمترين چهره عثماني در قرن هفدهم محمد کوپرولو (1570-1661) بود که به عنوان وزير اعظم، انحطاط عمومي دولت عثماني را با ريشه کني فساد در سراسر دولت امپراطوري متوقف ساخت و به رفتار سابق عثماني درباره نظارت نزديک بر دولتهاي محلي و ريشه کني بيدادگري بازگشت. وي همچنين کوشيد رفتار عثماني را در زمينه گسترش فتوحات و محافظت کردن کشورهاي مسلمان در برابر گسترش اروپايي احيا کند. هر چند اين اتفاق در طي دوره زندگيش رخ نداد اما اين سياست جديد توسعه طلبانه آغازگر جريان مداومي از شکستهاي نظامي در برابر قدرتهاي اروپايي بود که به آهستگي منجر به مصالحه بر سر امپراطوري منجر گشت

سلسله جنگها بر عليه اتريش

مدت کوتاهي پس از درگذشت محمد کوپرولو برادرخوانده اش کارا مصطفي رويه اي نظامي اتخاذ کرده و سياستهاي جديد توسعه طلبانه کوپرولو را عملي ساخت. هدف اول او امپراطوري هاپسبرگ در اطريش بود. او هيچ چيزي کمتر از فتح کامل اتريش نمي خواست بنابراين مستقيماً براي پايتخت، وين لشکرکشي کرد. در سال 1683 در حالي که وين تحت محاصره بود، عثمانيان بوسيله قواي کمکي متحدي از نيروهاي اروپايي و با توپخانه سنگين که در ميان ارتشهاي اروپايي مورد استفاده قرار مي گرفت شکست خورد. در حالي که اين شکست يک دوران طولاني آرامش در روابط بين عثمانيان و اروپاييان را آغاز کرد، اين شکست همچنين به شکل مؤثري جنگهاي کشورگشايانه عثماني را پايان داد و پايان کار فتح خود آغازگر پسرفت مداوم قدرت عثماني بر سرزمينهاي اروپايي بود. در سال 1699 عثمانيان معاهده صلح کارلوويتز را امضا کردند. در اين مصالحه عثمانيان استانهاي مجارستان و ترانسيلوانيا را به اتريش واگذار کردند و تنها مقدونيه و بالکان در کنترل عثمانيان باقي ماند. اما بالکان پس از شکست سال 1683 دوره اي از ناپايداري را آغاز کرد.
در طي قرن هجدهم امپراطوري عثماني تقريباً بطور مداوم در جنگ با يکي يا چندتا از دشمنانش -- ايران، لهستان، اتريش و روسيه بود. جنگ با روسيه در واقع در صحنه امپراطوري عثماني در بيشتر قرن هجدهم غلبه داشت. اين دو حکومت در 1711، بين سالهاي 1768 و 1774 و دوباره بين 1787 و 1792 با يکديگر درگير شدند. در تمامي اين جنگهاي قرن هجدهم هيچ کدام از طرفين به روشني برنده يا بازنده جنگ نبودند. به مناسبت لحن تحقيرآميز قرارداد کوچوک کاينارجا که به جنگهاي روس عثماني سالهاي 1768-74 پايان داد طرف عثماني خانات تاتار در کريمه را رها کرده و به ايالتهاي آن سوي دانوب خودمختاري داد، به کشتيهاي روسي دسترسي آزاد به آبهاي عثماني را واگذار نمود و براي پرداخت يک غرامت سنگين جنگي موافقت شد

ظهور پيتر بزرگ

پيتر بزرگ ملت نويني بوجود آورد که از لحاظ خصائص رفتاري، در توسعه طلبي کمتر از امپراطوري عثماني نبود. از سال 1689 تزار در مسکو، پيتر بزرگ سياست جستجو براي دسترسي به درياها را وارد عمل نمود. اين سياست در شمال به معني دسترسي آبهاي سرد بود؛ بالتيک و خليج فنلاند. او در آن ساحل شهري بنيان گذاشت که پايتخت جديد او خواهد بود، سن پترزبورگ. اين سياست در جنوب به معني دسترسي به آبهاي گرم بود؛ درياي آسو و درياي سياه، با گوشه چشمي به درياي مديترانه. اين البته به معني در اختيار گرفتن قسطنطنيه بود. پيتر بزرگ در طي اردوي خود در شمال، کينه سوئد را برانگيخت. شاه سوئد کارل دوازدهم به روسيه حمله کرد ولي در سال 1709 در پولتاوا بوسيله روسها شکست خورد. کارل دوازدهم با همراهي مازپا فرمانده بزرگ کوزاکها که جانب سوئد را در جنگ گرفته بود براي فرار از اسارت به دست نيروهاي روس خواستار پناهندگي در ترکيه شدند. کارل دوازدهم که ترکها او را دميرباشلي مي خواندند و مازپا از سوي سلطان احمد سوم (1703-1730) پناهندگي يافتند. پيتر بزرگ از طريق سفير خود، تولستوي درخواست کرد تا ايشان را تسليم کنند. احمد سوم اين درخواست را رد کرد و مفتخرانه اظهار داشت که چنين امري تخلف از حق مقدس مهمان نوازي که هميشه در کشورهاي اسلامي قانون بوده است خواهد بود. از جايي که روسها همچنان اصرار داشتند احمد سوم تولستوي سفير را به زندان هفت قلعه در قسطنطنيه انداخت. اين به معناي جنگ در سال 1711 بود

اين جنگ به نحوي مساعد براي پيتر بزرگ شروع شد. اما خيلي زود ترکها باختهاي خود را ترميم کردند و در پروت در بيست و هشتم ژوئيه 1711 به نحوي مصمم او را مغلوب ساختند. بنا به دليلي نامشخص احمد سوم قادر نبود از اين پيروزي خود استفاده کند. احمد سوم به جاي اين که پيتر بزرگ را به اسارت بگيرد تا گردش تاريخ را به شکلي اساسي دگرگون کند عليرغم مخالفت شديد کارل دوازدهم به يک صلح موقت قانع شد. در نتيجه قرار داد پروت پيتر بزرگ مجبور به واگذاشتن سفير دائم خود به قسطنطنيه شد و نمايندگان خود را در مذاکرات، شفيروف و شرمتيوف به عنوان گروگان در اختيار ترکها قرار داد. علاوه بر اين او بايستي آسو را که از 1700 در اختيار روسها بوده است واگذار مي کرد. اما براي پيتر بزرگ اين قرارداد تحقيرآميز تنها فرصتي براي نفس تازه کردن بود. جنگ دوباره در همان سال شعله کشيد و تا صلح آدريانوپل در 1712 متوقف نشد. از جايي که پيتر بزرگ در ايفاي مواد معاهده بي ميل بود و مهمتر از همه بنا نداشت قلاع خود را که در ساحل شرقي درياي سياه برپا ساخته بود ويران سازد مخاصمات ادامه يافت. صلح تا 1713 که معاهده آدريانوپل با ميانجيگري قدرتهاي دريايي (انگليس و هلند با حمايت فرانسوي) تحکيم شد اعلام نشد. قدرتهاي دريايي عاقلانه مي ديدند تا جانب ترکيه را بگيرند تا گسترش روسيه به سمت مديترانه را سد کنند

ترکيه اين نحوه معاهده را پذيرفت زيرا اتريش اتحادي تهاجمي با ونيز بوجود آورده بود که سلطنت عثماني آن را تخلف از قرارداد کارلوويتز تلقي مي کرد. جنگ دوباره درگرفت. ترکيه حال مي توانست روي بي طرف ماندن روسيه حساب کند. عليرغم اين نقطه قوت اوضاع به نفع ترکيه پيش نرفت. ترکيه بلگراد را دوبار گرفت تا دوباره آن را و همراه با آن آلباني دالماتيا و هرزگوين را از دست دهد. ميانجيگري انگليس ترکيه را از يک فاجعه نجات داد زيرا انگليس هر دو طرف را براي محترم داشتم صلح پاسارويتز تحت فشار گذاشت. روسيه يک قدرت اروپايي شد و پادشاهي اتريشي مجاري تسلط خود را در جنوب شرق اروپا حفظ کرد

محمود اول (1730-1754) در استانبول جنشين احمد سوم شد. در سن پترزبورگ کاترين اول جانشين شوهرش پيتر بزرگ (1725-1727) شد. دولت روسي سياست جستجو براي دسترسي به آبهاي گرم را که بوسيله پيتر بزرگ شروع شده بود ادامه داد. امپراطور آنا (1730-1740) با اتحاد با اتريش جنگ را برعليه ترکيه آغاز کرد و برخلاف اتريش پيروزيهاي درخشاني کسب کرد: در 1737 اوچاکوف به تصرف در آمد و در 1739 مولداويا اشغال شد. براي اولين بار روسها با اين ايده درگير شدند که استانبول را در اختيار بگيرند و امپراطوري باستاني بيزانس را دوباره برپا سازند. اين بار محمود بر عليه اتريش موفقتر بود. او دوباره بلگراد را گرفت و به زودي (1739) با ميانجيگري فرانسه صلح اعلام شد. اين مطلوبترين قراردادي بود که تاکنون ترکها توانسته بودند به دست آورند. ترکها بلگراد را نگه داشتند و روسها حق دريانوردي در درياي سياه را از دست دادند. از آن پس آنان مجبور بودند تجارت خود را در اين آبها با کشتيهاي بيگانه که پرچم ترک را حمل مي کردند به انجام برسانند. با اين حال آنان حق داشتن سفير دائمي در استانبول را به دست آوردند و تزارينا از سوي سلطان به رسميت شناخته شد

اما همه چيز وقتي کاترينا دوم (1762-1796) تاجگذاري کرد عوض شد. سميراميس شمال تحت حاکميت وزير دلخواهش گرگوري الکساندرويچ پوتمکين توجه خود را به مناطق جنوبي امپراطوري خود معطوف ساخت. با دستوري در پانزدهم دسامبر 1783 تزارينا تمامي مناطقي که به عنوان اوکراين (در زبان روسي به معني سرزمينهاي مرزي است) شناخته مي شوند را ضميمه کرد. تزارينا با يک حرکت قلم خود دستگاه حکومتي هتمان را منسوخ کرد اما سلطان مصطفي دوم (1757-1774) به خود اجازه نداد فريب مقاصد آنان را بخورد. بعد از مدتها او در 1768 جنگ را برعليه کاترينا دوم اعلام کرد. اين جنگي مخرب بود که براي شش سال طول کشيد و در خشکي و دريا در جريان بود. اين جنگ بيشتر از اين بابت تخريبگر بود که تزارينا اعلام کرده بود قصد دارد تکليف ترکيه را يک بار و براي هميشه مشخص کند و بدين ترتيب هرگونه ميانجيگري خارجي را رد مي کرد

اين نوشته ترجمه اي از اين 4 متن است: يک و دو و سه و چهار

هیچ نظری موجود نیست: