و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۴

جنگ صلیبی اول 7

ضدمحاصره

وضعيت نسبت به زماني که مسيحيان محاصره کننده بودند بسيار بهتر بود. اگر چه آنها توانستند يک تهاجم اوليه را در نهم ژوئن پاسخ دهند، اما در حالي که کربوقا قادر بود سرتاسر محيط شهر را مسدود کند صليبيون منابع کمي در اختيار داشتند. فرمانده ترک قادر بود تا تسليم شدن مسيحيان آنان را در محاصره تحت فشار بگذارد. آلکسيوس کامننوس به زودي براي نجات آنان آمد. يونانيان آناتولي غربي را ايمن ساختند و امپراطور در راه انطاکيه بود تا مطمئن شود صليبيون سرزمينهاي بيزانسي را چنان که قول داده بودند واگذار خواهند کرد. در هر حال او در راه با استفان از بلوا و ديگر رهاکنندگان جنگ مواجه شد که به او مي گفتند صليبيون نااميدانه به دام افتاده اند و هر روزي ممکن است انطاکيه سقوط کند. علاوه بر اين دانشمندان در حال سازماندهي مجدد بودند. آلکسيوس وقتي خود را از جلو و عقب در مواجهه با سپاه ترک ديد دور زد و به خانه بازگشت. براي صليبيون اين حرکت چنين مي نمود که امپراطور آنان را در دستان کافران رها کرده است. استفان از بلوا وقتي به فرانسه بازگشت داغ بي عرضگي خورد و همسرش چنان شرمگين بود که او را در هر حال نپذيرفت. کربوقا فشار سنگين را بر شهر ادامه داد. در 12 ژوئن او تقريباً يکي از برجها را گرفت. صليبيون گرسنه براي اين که تنها چهارصد قلعه اي را که در امتداد ديوارهاي شهر قرار داشتند حفظ کنند تحت فشار سنگيني بودند. و سپس با وجودي که وضعيت کاملاً نااميدکننده بود يک معجزه رخ داد

نيزه مقدس

در واقع چندين معجزه رخ داد. در دهم ژوئن يک کارگر فقير به نام پيتر بارتولوميو که از اعضاي سپاه کنت ريموند بود در مقابل ريموند و اسقف ادهمر حاضر شد. او در اين باره سخن گفت که در ماههاي گذشته چندين رؤيا از سنت آندرو ديده است که در آنها سنت به او گفته است که نيزه مقدس _نيزه اي که پهلوي مسيح مصلوب را زخمي کرده بود_ در کليساي بزرگ سنت پيتر در انطاکيه مدفون است. ريموند قانع شده بود ولي ادهمر شک داشت و بدين ترتيب موضوع مسکوت ماند. اما اخبار رؤياها شيوع پيدا کرد و هرکس نظري داشت. آن روز عصر يک نفر ديگر، اين بار يک راهب ديگران را از رؤيايي که داشته است مطلع کرد. از جايي که وي قسم خورد واقعيت را گفته است و شهرت به خوبي داشت (پيتر بارتولوميو چنين نبود) ادهمر او را باور کرد. در چهاردهم ژوئن مردم ديدند که يک شهاب بر اردوي ترکها سقوط کرد. يک نمونه خوب از نفرين شدگي ايشان.در روز پانزدهم گروهي شامل ريموند از تولوز، ريموند از آگيلرز يک تاريخ نگار و پيتر بارتولوميو به کليساي بزرگ رفتند و شروع به حفر زمين کردند. کار حفر ساعتها طول کشيد و مردم در شيفتهاي متعدد کار مي کردند. کنت ريموند کار رها کرد و محل را ترک کرد. سپس پيتر بارتولوميو به داخل حفره پريد و دست به کار شد. خيلي زود به نشانه اين که نيزه را يافته است، زير گريه زد. ريموند از آگيلرز مي گويد او خودش آهن را وقتي هنوز در خاک مدفون بوده است لمس کرده است. خبر يافتن نيزه خيلي زود گسترده شد و به کنت ريموند رسيد. اسقف ادهمر هنوز فکر مي کرد مرد دروغپرداز است و موضوع را نپذيرفت، اما شادماني مردم به حدي بود که او ساکت ماند. در هر حال مسيحيان براي يک حمله نقشه مي کشيدند. آنان مي دانستند اختلاف مواضع جدي بين اميران مختلف اردوي کربوقا وجود دارد و آنان در هر حال به علت گرسنگي سپاهيان نمي توانند زياد در انطاکيه بمانند. آنان تاريخ 28 ژوئن را تعيين کردند. صليبيون نيزه مقدس را بر يک علم در پيشاپيش سپاه حمل مي کردند. وقتي کربوقا صليبيون را منسجم ديد براي صلحي موقت کوشيد ولي صليبيون به پيشرفت خود ادامه دادند. ترکها روشهاي معمول خود را به کار بردند ولي صليبيون با انسجام مناسبي به کار خود ادامه دادند. با گسترش ترس، اميران کربوقا را در ميدان جنگ رها کردند. وقتي دوکاک از دمشق جنگ را ترک کرد کل سپاه فرو ريخت. صليبيون براي اولين بار در برابر اغواي غارت اردوي دشمن مقاومت کردند و در عوض ترکها را به سختي تحت فشار گذاشتند و بسياري را کشتند. جنگ کربوقا را در هم کوبيد و جنبش صليبي را محفوظ داشت. اين پيروزي رؤياهاي پيتر بارتولوميو را تأييد کرد

عرقه

تا ترکها دفع شدند، لاتينها درگير مشاجره شدند. اين بار موضوع مورد اختلاف کسي بود که مي بايست بر انطاکيه حکومت کند. ريموند اصرار داشت چنان که متعهد شده اند شهر بايستي در اختيار امپراطور آلکسيوس قرار گيرد. در اين اثنا اين امکان وجود دارد او هوشمندانه در صدد بوده است هر کاري بکند تا بوموند را از در اختيار گرفتن شهر بازدارد. عليرغم تمامي قتلها و آزارهايي که از جانب ارگ شهر به انجام مي رسيد ريموند حتي افتخار در اختيار گرفتن ارگ شهر را به دست نياورد. پسر امير شکست کربوقا را ديد و يک پيام تسليم بيرون فرستاد. اما او نپذيرفت که به ريموند تسليم شود زيرا او فرمانده سربازاني بوده است که طي جنگ مراقب ارگ بوده اند. در عوض او خود را شايد طي يک قرار قبلي به بوموند تسليم کرد و بدين ترتيب نشانهاي بوموند برفراز ارگ به پرواز در آمدند. او به نحو روشني شهر را از آن خود خواند، هرچند از اين بابت هيچ حقي نداشت. بوموند هيچ تصميمي براي ترک شهر خود نداشت. ريموند هم از جايي که هنوز قضيه حل نشده بود نمي خواست براي مدت طولاني شهر را ترک کند. بنابريان مسيحيان در انطاکيه باقي ماندند. آنان براي حرکت به هر سمتي در وضعيت ضعيفي قرار داشتند. يک همه گيري در ماه اوت انتشار يافت، شاخصترين قرباني آن اسقف ادهمر از له پوي بود. او معمولاً در جهت نرم کردن روابط بين شاهزادگان عمل مي کرد. با درگذشت او کسي با اقتدار و شخصيت مناسب براي تخفيف منازعات آنان وجود نداشت. پيتر بارتولوميو همچنان از سوي سنت آندرو مورد ديدار قرار مي گرفت. جزئيات اين رؤياها برخي از صليبيون را بر مي آشفت. به عنوان مثال در رؤياها به پيتر گفته مي شد انطاکيه بايد به بوموند واگذار شود و شهر بايستي يک اسقف بزرگ لاتين داشته باشد و اسقف ادهمر که هيچ وقت پيتر را قبول نداشت به جهنم خواهد رفت. ريموند در وضعيت سختي قرار داشت: در اختيار داشتن نيزه مقدس اعتبار مي بخشيد و ريموندمتقاعد شده بود که اين نيزه و داستانش اصيل است. و در همين حال رؤياهاي پيتر بارتولوميو به طور فزاينده اي کار را مشکل مي کرد

طي ماههاي اوت و سپتامبر تعدادي از بارونها انطاکيه را ترک کردند. آنها شهرها و قلعه هاي مختلفي را در دره اورونته امن ساختند. برخي براي ديدار از بالدوين به ادسا رفتند. اکتبر گذشت. در ماه نوامبر رهبران به توافق رسيدند که بايستي به اورشليم بروند و ريموند در نهايت، قضيه را درباره انطاکيه به بوموند واگذارد. يک ماه ديگر گذشت و انان هنوز شهر را ترک نکرده بودند. سربازان معمولي حال شروع به اعمال فشار کردند. آنان رهبري جنگ صليبي را به ريموند واگذار مي کردند اگر آنها را در خروج از شهر و آغاز حرکت رهبري کند. او پذيرفت. دو هفته اي براي سرکوب آخرين قلعه بزرگ جنوب انطاکيه سپري شد و سپس ريموند در 13 ژانويه 1099 ارتش را به سمت جنوب رهبري کرد. رابرت از نورماندي و تانکرد که شاهد خروج وي بودند به سرعت به دنبال او به راه افتادند. گادفري و رابرت از فلاندر در پايان فوريه حرکت کردند تا نشان دهند ريموند را به عنوان رهبر خود قبول ندارند. بوموند نپذيرفت از انطاکيه تکان بخورد. حالا سپاه با عزيمت بالدوين به ادسا و عمده تر از آن، با اقامت بوموند و نورمنهاي همراه او در انطاکيه، به طور مختصر دچار کاهش شده بود. با اين حال صليبيون هنوز به اندازه کافي بيش از ده هزار نفر بودند و شايد تا بيست هزار نفر هم مي رسيده اند. اميران کوچک در طول مسير عموماً تسليم مي شدند و براي پرداخت مبلغ کوچکي به عنوان نوعي خراج موافقت مي کردند. با اين وجود صليبيون در عرقه دچار دردسر شدند. اين شهر کوچک پانزده مايل از تريپولي فاصله داشت و حاضر به تسليم شدن نشد. گادفري و رابرت در اينجا مجدداً به جنگ صليبي پيوستند اما با وجود اين مردان اضافه شهر همچنان خود را حفظ کرد. محاصره از 14 فوريه تا پنجم آوريل به طول انجاميد. در اين زمان بارتولوميو رؤياي ديگري ديد که طي آن سنت اندرو گفته بود شهر به يکباره بايد در هم پيچيده شود. اينجا بالاخره شکاکان، او را مشخصاً مورد ترديد قرار دادند. آنان مي گفتند او و نيزه مقدس فريبي بيش نيستند. پيتر عصباني شد و خواست تا او را با آزمايش با آتش بسنجند. اگر او دروغگو بود اما او خودش مشخصاً رؤياهاي خود را قبول داشت. در هشتم آوريل امتحان برپا شد. هيزمها در دو رديف موازي چيده شدند و برافروخته شدند. پيتر در حالي که نيزه را بلند نگه داشته بود در ميان آتش پريد و لحظاتي بعد از انتهاي ديگر آتش نمايان شد. او به سختي سوخته بود. او در لبه شعله ها ديده شد که در حال به زمين افتادن بود اما دوستي نداشت که او را نگه دارد. پيتر بارتولوميو دوازده روز را در غصه و عذاب به سر برد و سپس در گذشت. کساني که هنوز او را باور داشتند ادعا مي کردند او بي آنکه آسيبي ديده باشد از آتش گذشته بود ولي بوسيله ديگري به داخل آتش هل داده شده بود. ريموند هنوز نيزه مقدس را نگه داشت. اما بسياري از سپاه معتقد بودند چنين چيزي واقعيت ندارد

اين نوشته ترجمه اي از اين سه نوشته است: يک و دو و سه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام ممنون كه سر زدي و لينك دادي/به زودي بهت لينك خواهم داد

Infdle گفت...

درود و سلام
ممنون از همه چیز
این پست انقدر طولانیست که نمیتوان به این زودیها نظر داد وقتی خواندم
نظر خودم رو میدم

thanks for linx
jobran mikonam

khosh bashid

Laleh گفت...

با تشکر از لینکت. می شه لطفا به جای اسم خودم اسم وبلاگم رو بذارین؟ در ضمن شما لینک همه ی دوستای شریفی منو دارین. آیا من شما رو می شناسم؟!؟