و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۷

معتادان گمنام 2

آنچه از این پس در چهار نوشته بعدی تحت عنوان مجموعه نوشته های معتادان گمنام می آید برگرفته ای است از فصل چگونگی عملکرد از کتاب پایه انجمن جهانی معتادان گمنام که خودم خلاصه و از روی کتابچه پیاده کرده ام.
چگونگي عملکرد

اگر شما طالب آنچه که ما داريم هستيد و حاضريد براي به دست آوردنش کوشش کنيد در آن صورت آماده ايد که قدمهاي خاصي را برداريد. اينها اصولي هستند که بهبودي ما را ممکن ساختند. اين دستور العمل مشکل به نظر مي رسد و ما نمي توانيم آن را به يکباره انجام دهيم. ما يک روزه معتاد نشده ايم بنابراين به خاطر داشته باشيد که به خودتان سخت نگيريد. ما احساس مي کنيم که برخورد ما با بيماري اعتياد کاملاً واقع بينانه است. ما معتقديم که روشمان عملي است زيرا يک معتاد بهتر از هر کس ديگر يک معتاد ديگر را درک و کمک کند. اينها بعضي از سؤالاتي است که ما از خودمان پرسيده ايم: آيا مطمئنيم که مي خواهيم مصرفمان را قطع کنيم؟ آيا فهميده ايم که کنترل واقعي مواد مخدر در دست ما نيست؟ آيا تشخيص داده ايم در درازمدت اين ما نبوده ايم که از موادمخدر استفاده کرده ايم بلکه مواد مخدر از ما استفاده کرده است؟ آيا اختيار زندگي ما بارها و بارها به دست زندانها و تيمارستانها نيفتاده است؟ آيا واقعاً اين حقيقت را پذيرفته ايم که تمام کوششهاي ما براي قطع مصرف يا کنترل مصرف با شکست مواجه شده است؟ در دوران مصرف دنياي واقعي آنقدر براي ما دردآور شده بود که فراموشي را بدان ترجيح مي داديم. وقتي ما به ان اي مي آييم از لحاظ جسماني رواني و روحاني ورشکسته ايم. ما آنقدر درد و بدبختي کشيده ايم که براي پاک ماندن حاضر به انجام هر کاري هستيم. تنها اميد ما دنبال کردن رد پاي کساني است که مشکل ما را داشته و راه نجات را پيدا کرده اند و بدون در نظر گرفتن اين که ما که هستيم، از کجا آمده ايم، يا چه کرده ايم ما را در ان اي مي پذيرند. در اين جلسات با قدمهاي دوازده گانه معتادان گمنام آشنا مي شويم و چگونگي به کار گرفتن قدمها را به ترتيبي که آمده اند مي آموزيم و به طور روزانه از آنها استفاده مي کنيم. قدمها اصولي هستند که بهبودي ما راممکن ساخته اند.

قدم اول
ما اقرار کرديم در مقابل اعتيادمان عاجز بوديم و زندگي مان غيرقابل اداره شده بود.

ما دريافتيم که نمي توانيم مواد مخدر مصرف کنيم و زنده بمانيم. وقتي ما به عجز خود و عدم توانايي در اداره زندگيمان اقرار کنيم دريچه بهبودي را به روي خود باز کرده ايم. هيچ کس نمي توانست به ما بقبولاند که ما معتاد بوده ايم. اين اقراري است که ما بايد براي خودمان بکنيم. ما دريافتيم مصرف خود را نمي توانيم به مدت طولاني کنترل کنيم. معناي عاجز بودن اين است که ما مجبور باشيم برخلاف اراده خود مصرف کنيم. وقتي ديگر سعي نکنيم مصرفمان را توجيه کنيم حق انتخاب پيدا خواهيم کرد. ما با عشق روشن بيني و تمايل وارد انجمن نشده ايم ما به نقطه اي رسيده بوديم که به خاطر دردهاي جسماني رواني و روحاني ديگر نمي توانستيم به مصرفمان ادامه دهيم و وقتي مغلوب شديم تمايل پيدا کرديم. جنبه جسمي بيماري ما مصرف اجباري و بدون اختيار است يعني عدم توانايي در فطع مصرف به مجرد شروع. جنبه رواني بيماري ما وسوسه و يا ميل شديد مصرف است حتي وقتي که زندگي خود را نابود مي کنيم. جنبه روحاني بيماري ما خودمحوري شديد ماست. ما احساس مي کرديم که برخلاف تمام شواهد موجود هروفت که بخواهيم مي توانيم از مصرف دست برداريم. انکار جايگزين کردن توجيه کردن دليل آوردن عدم اعتماد به ديگران احساس گناه و خجالت آوارگي حقارت انزوا و از دست دادن اختيار همگي علائم و عوارض بيماري ما هستند. بيماري ما پيشرونده لاعلاج و کشنده است. دانستن اين مطلب که مشکل ما يک بيماري است و نه يک ضعف اخلاقي بار سنگيني را از دوش اکثر ما برمي دارد. ما مسؤول بيماري خود نيستيم اما مسؤوليت بهبودي خود را برعهده داريم. ما راه حلهايي از قبيل روانپزشکان بيمارستانها مراکز بازپروري روابط عاشقانه شهرهاي تازه و مشاغل جديد را آزمايش کرديم و به هر دري که زديم با شکست مواجه شديم. اگر ما نتوانيم از هرگونه راه گريز دست برداريم ارکان بهبوديمان در خطر خواهد بود. ما با تسليم شدن خود را از شر تمام راههاي گريز خلاص مي کنيم. زيربناي برنامه ما بر اين اعتراف استوار شده است که ما از خود در برابر اعتياد قدرتي نداريم. اقرار دوم هم لازم است تا از طرف ديگر نگوييم وقتي به زندگيم سروسامان دادم دوباره مي توانم با مواد مخدر کنار بيايم. اين گونه افکار و رفتار بارها باعث شده تا اعتياد ما مجدداً فعال شود. پذيرفته شدن در اجتماع مفهومش بهبودي نيست. هيچ راهي جز تغيير کامل طرز تفکر قبلي خود نداريم. از آن زمان به بعد ما شروع به درک اين مطلب کرديم که هر روز پاک يک روز موفق است و فرقي نمي کند که چه اتفاقي افتاده باشد. تسليم شدن مفهومش اين است که ديگر نيازي به جنگيدن نداريم. اعتياد و زندگي را همانطور که هست مي پذيريم. آمادگي انجام هر کاري را که براي پاک ماندن لازم باشد پيدا مي کنيم حتي اگر آن را دوست نداشته باشيم. قبل از قدم اول پر از احساس ترس و ترديد بوديم. کمک به ما فقط در نقطه اي که ما بتوانيم به شکست کامل خود اقرار کنيم شروع مي شود. با پاک بودن و کار کردن اين قدم ما از غل و زنجير خلاص مي شويم. ما فقط صحبت از قدمها نمي کنيم بلکه ياد مي گيريم که چطور آنها را زندگي کنيم و ارمغانهاي اين برنامه را شخصاً تجربه کنيم. ما اميدمان را پيدا کرده ايم. اکنون مي توانيم ياد بگيريم که چگونه در اين دنيايي که در آن زندگي مي کنيم عمل کنيم. ما مي توانيم در زندگي مفهوم و هدف پيدا کنيم و از ديوانگي محروميت و مرگ خلاص شويم.

قدم دوم
ما به اين باور رسيديم که يک نيروي برتر مي تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

قدم اول خلائي در زندگي ما باقي گذاشته است. لازم است براي پرکردن اين جاي خالي چيزي پيدا کنيم. هدف قدم دوم همين است. بعد از قدم اول بسياري از ما نمي خواستيم نياز به ايمان يا سلامت عقل را اعتراف کنيم. همه ما يک وجه مشترک داريم. ما نابودي خود را يک گرم يک گرم يک قرص يک قرص و يک بطر يک بطر دنبال مي کنيم تا بميريم. همه ما با جان خود بهاي بيماري خود را مي پردازيم. ديوانگي يعني تکرار يک اشتباه و انتظار نتيجه متفاوت. اگر ديوانگي بيماري اعتياد را قبول داريد با قدم دوم مشکلي نخواهيد داشت. در اين برنامه اولين کاري که ما انجام مي دهيم قطع مصرف مواد مخدر است. در اين مرحله احساس مي کنيم زندگي بدون مواد مخدر و يا هر چيزي که جاي آن را پر کرده بود دردناک است. درد ما را مجبور مي کند که دنبال نيرويي برتر از خود بگرديم تا به کمک آن از وسوسه مصرف خلاص شويم. اکثر ما رابطه کارآمدي با يک نيروي برتر نداشتيم. درک ما از يک نيروي برتر به خود ما مربوط است و هيچ کس قرار نيست براي ما تصميم بگيرد. تنها دستورالعمل پيشنهادي اين است که اين نيرو عاشق مهربان و برتر از خودمان باشد. لازم نيست مذهبي باشيم تا اين ايده را بپذيريم. نکته اين است که ما دريچه افکارمان را براي باور کردن باز مي کنيم. با اين کار دير يا زود کمکي را که به آن نيازمنديم دريافت خواهيم کرد. با صحبت کردن با ديگران در اين باره به مرور علائم و آثار قدرتي ديديم که تشريح آن چندان ساده نبود. مدتها قبل از آن که بتوانيم اين نيرو را درک کنيم مي توانيم بهره برداري از آن را شروع کنيم. در اثر اتفاقات و معجزاتي که در زندگي خود مي بينيم اعتقادمان به مرور تبديل به اعتماد مي شود و ما به نيروي برترمان به عنوان يک منبع قدرت خو مي گيريم. روند ايمان آوري سلامت عقل را به ما باز مي گرداند. قدرت وارد مرحله عمل شدن ما نيز از همين ايمان سرچشمه مي گيرد. پذيرش اين قدم ما را در ابتداي راه بهبودي قرار مي دهد.
قدم سوم
ما تصميم گرفتيم اراده و زندگيمان را به مراقبت خداوند بدان گونه که او را درک مي کرديم بسپاريم.

به عنوان يک معتاد ما زندگي و اراده خود را بارها به يک قدرت مخرب سپرده ايم. ما در اسارت نياز خود به لذت آني که مواد مخدر به ما مي داد بوديم. اين جريان تا مدتي لذتبخش بود اما بتدريج در اثر پريدن نشئگي چهره زشت اعتياد را نيز ديديم. دو راه بيشتر نداشتيم يا بايد خماري مي کشيديم يا مواد مخدر بيشتري مصرف مي کرديم. سرانجام روزي رسيد که ديگر اختيار در دست ما نبود و با استيصال دنبال راه ديگري مي گشتيم. در معتادان گمنام ما تصميم گرفتيم که اراده و زندگيمان را به مراقبت خداوند بدان گونه که او را درک مي کرديم بسپريم. لازم نيست مذهبي باشيم. تنها شرط آن تمايل است. مهم اين است که ما در را به روي نيروي برتر خود باز کنيم. مفهوم خدا از باور شخصي ما و آنچه که عملاً براي ما کار مي کند سرچشمه مي گيرد و الزاماً ريشه مذهبي ندارد. براي بسياري از ما خدا قدرتي است که ما را پاک نگه مي دارد. درک شخصي ما از خدا کاملاً حق ماست و هيچ تبصره اي ندارد. ما به خاطر همين حقي که داريم در صورتي که مايل باشيم رشد روحاني کنيم لازم است در مورد باورمان صادق باشيم. قدم سوم نمي گويد اراده و زندگي خود را به مراقبت خداوند سپرديم بلکه مي گويد تصميم گرفتيم اراده و زندگيمان را به مراقبت خداوند بدان گونه که او را درک مي کرديم بسپاريم. اين تصميم را خود ما گرفتيم و بوسيله مواد مخدر فاميل مأمور دادگستري قاضي روانشناس و پزشک برايمان گرفته نشده است. از زمان اولين نشئگي اين نخستين تصميمي است که براي خود گرفته ايم. تصميم گيري اقدام و عمل را به دنبال دارد. اين تصميم گيري بر پايه ايمان استوار است. ما با ديدن معتادان پاک به سادگي متوجه مي شويم که قدرتي براي رشد روحاني در کار است که مي تواند به ما کمک کند تا با تحمل تر صبورتر و در کمک به ديگران مفيد واقع شويم. آسودگي خاطري که از رها کردن و به مراقبت خدا سپردن به دست مي آيد به ما کمک مي کند زندگي اي را براي خود بسازيم که ارزش زندگي کردن را داشته باشد. با تمرين روزانه تسليم در برابر اراده نيروي برترمان به مرور آسانتر مي شود. بسياري از ما روز خود را با يک درخواست ساده راهنمايي از نيروي برترمان آغاز مي کنيم. با آن که مي دانيم به مراقبت خدا سپردن مؤثر است اما ممکن است دوباره اختيار اراده و زندگي را خود به دست گيريم. گاه در طول دوران بهبودي تصميم به کمک گرفتن از خدا بزرگترين منبع قدرت و شهامت ما خواهد بود. در گفتگو با ساير اعضا درباره اين قدم اکثر ما احساس مي کنيم روشن بيني تمايل و تسليم رموز موفقيت هستند. ما ديگر با ترس خشم گناه افسوس و يأس در جدال نخواهيم بود. متوجه مي شويم که اگر بگذاريم، همان نيرويي که ما را به اين برنامه آورده است راهنمايي ما را همچنان ادامه خواهد داد. به آهستگي ترس فلج کننده و نوميدي را از دست مي دهيم. طريقه زندگي ما گواهي بر اثبات اين قدم است. ما حالا ديگر مي دانيم که در برنامه روحاني خود نمي توانيم متوقف شويم و خواهان تمام چيزهايي که مي توانيم به دست آوريم هستيم.

هیچ نظری موجود نیست: