و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۴

جنگ صلیبی سوم 1

خبرهاي بد زود پخش مي شوند

اخبار از دست دادن وحشت انگيز هتين و ديگر شهرهاي بزرگ از جمله اورشليم اروپا را پريشان کرد. اخبار بوسيله بازرگانان ژنوي در اکتبر به رم آورده شدند. به زودي پس از آنان اسقف اعظم تاير براي درخواست کمک فرا رسيد. ويليام دوم شاه سيسيلي يکي از اولين شاهاني بود که اخبار راشنيد و سريعاً ناوگاني را به سرزمين مقدس فرستاد. ورود به موقع اين ناوگان به نجات يافتن تريپولي و تاير کمک کرد. اسقف به شمال رفت تا کمک انگليسيها و فرانسويها را بدست آورد. آنها در آن زمان (ژانويه 1188) در جنگ با يکديگر بودند اما در حال انجام مذاکراتي براي صلح موقت بودند. هنري دوم و فيليپ دوم منازعه خود را رها کردند و در همان ميدان جنگ اعلام صلح کردند و تعدادي از بزرگان در همين نقطه صليب را برداشتند. دو شاه همچنين تصميم گرفتند ماليات ويژه اي وضع کنند تا مخارج جنگ صليبي را تأمين کنند. اين ماليات با عنوان عشريه صلاح الدين معروف شد. با اين حال به جاي لشکرکشي براي نجات اورشليم اين دو ملت دوباره درگير جنگ شدند. پسر هنري، ريچارد از پواتو با کنت از تولوز وارد جنگ شد. هر دوي اين مردان از شاهان خود طلب کمک کردند. و سپس به ناگاه با برآشفتن ريچارد او به فرانسويها پيوست و برعليه پدر خود هنري از انگليس اعلام جنگ کرد. در ششم ژوئيه 1188 شاه کهنسال درگذشت و ريچارد از پواتو اکنون ريچارد اول از انگليس شده بود(سوم سپتامبر). تأخير ناشي از آشفتگيها و جنگ به طور گسترده و پر سروصدايي محکوم شدند. وقتي ريچارد شاه شد هيچ عذر بيشتري براي تأخير نداشت زيرا او حتي قبل از هنري نذر صليبي را پذيرفته بود. در واقع ريچارد قبل از ژوئيه 1190، تقريباً سه سال پس از سقوط اورشليم به سمت سرزمين مقدس حرکت نکرد

واکنش پاپ

وقتي در اکتبر 1187 اخبار رسيدند، پاپ اوربان سوم با الفاظي متناسب ابراز همدردي کرد. تاريخ نگاران مي نويسند وي که مردي کهنسال بود در سوک اين وقايع جان سپرد. در طي ده روز پاپ جديد، گرگوري هشتم دستور رسمي صليبي را اعلام کرد. دستگاه پاپ لااقل اين آمادگي را داشت که بلافاصله واکنش نشان دهد. پاپ جديد با اين حال تلاش نکرد تا کليسا رهبري صليبي را برعهده داشته باشد. او از حاکمان آرميده اروپايي تقاضاي کمک کرد و اسقف جوسيوس از تاير را مستقيماً براي درخواست کمک از شاهان به فرانسه فرستاد. سنگيني فجايع به حدي بود که قادر بود قدرت مختلطي از مسيحيت را براي جبران تعادل وارد عمل کند. اما اين بار سخنان فصيح و توافقات آزادانه به ندرت مورد نياز بودند. تکان ناشي از سقوط اورشليم بيشتر بود از انگيزه اي که براي حرکت سپاهيان لازم بود. اين انگيزه لااقل کافي بود تا شاهان ادعاي حرکت به سوي سرزمين مقدس را مطرح کنند

فردريک بارباروسا

ويليام از سيسيلي با فرستادن ناوگاني به تريپولي اولين کسي بود که پاسخ داد. اما در حقيقت اولين سپاهي که حرکت کرد به فرماندهي امپراطوري روم، فردريک اول بود. ايتالياييها او را با عنوان بارباروسا (ريش قرمز) مي شناختند. فردريک سه دهه بود که شاه بود. او برعليه رقيب ولف خود هنري شير جنگيده بود و او را تبعيد کرده بود، موفقيتها و شکستهايي در ايتاليا داشت و به عنوان امپراطور روم تاجگذاري کرده بود. در جنگ صليبي دوم او به عنوان پسر بچه اي نوجوان عازم شده بود اما حال اين فرصت را داشت تا خود چنين جنگي را فرماندهي کند. با آرامش آلمان و اوضاع مناسب در ايتاليا، فردريک براي فراخوان صليبي با اشتياق جواب داد. فردريک در تجمعي عمومي در مارس 1188 صليب را به دست گرفت. روند معمول جمع آوري و حرکت دادن يک سپاه طولاني بود و بدين ترتيب او تا مه مه 1189 حرکت نکرد. سپاه او احتمالاً بزرگترين سپاه صليبي منفرد بود که تا کنون حرکت کرده بود. تخمينهاي قرون وسطايي هميشه اغراق آميزند اما نيروي او مطمئناً دهها هزار نفر را شامل مي شد. سپاه مسير معمول زميني را در امتداد دانوب و در عرض بالکان تا کونستانتينوپل پيمود. اين عبور با اين واقعيت که امپراطور بيزانس توافقات مخفيانه اي با صلاح الدين داشت تا بارباروسا را با تأخير مواجه کند پيچيده تر شده بود. صلاح الدين داستانهاي غريبي درباره امپراطور آلماني شنيده بود که به نظر مي رسد با يک ميليون مرد در حال حرکت است. مردان خود او با اين موضوع برخوردي هجوآميز داشتند و صلاح الدين آرزو مي کرد روز حسابرسي را تا جاي ممکن به تأخير اندازد. ايزاک آنجلوس چندان آلمانيها را با تأخير مواجه نکرد اما او توانست فردريک را شديداً تحريک کند. شلوغيها و جنگهايي بوقوع پيوستند و حتي گروگانگيري انجام شد. فردريک در ادرين زمستان را به سر آورد و در بهار 1189 براي عبور از آسياي صغير اقدام کرد. دو شاه الفاظ خوبي با يکديگر رد و بدل نکردند. در تمامي دويست سال صليبيگري اين تنها موقعيتي بود که امپراطوران يوناني و رومي چهره به چهره با يکديگر ملاقات مي کنند

مرگ بارباروسا

آلمانيها مسير معمول را در داخل آسياي صغير پي گرفتند. آنان در هيجدهم ماه مه کونيا (ايکونيوم) را گرفتند. هرچند اين مسير همچنان مسيري صعب العبور بود اما ترکها با اکراه در اندازه هاي بزرگ با مهمانانشان درگير مي شدند و به جز ايکونيوم هيچ جنگ واقعي در طول مسير رخ نداد. در اواخر مه سپاه به سيليسيا رسيد. آنان اکنون در سرزمينهاي مسيحي ارمني بودند و در امنيت مي توانستند تا سوريه پيش روند. در دهم ژوئن 1190 فردريک قصد شنا در رودخانه سالف را داشت. اواخر بعداز ظهر بود و همگي احساس گرما و خستگي مي کردند. شايد فردريک مي خواست کمي خودي نشان دهد، شايد شخصيتي بي پروا داشت، شايد تقريباً هفتاد سال سن داشت، او بايد با احتياط بيشتري رفتار مي کرد. در هر حال فردريک اول در حالي که سوار براسبش از رودخانه مي گذشت در آب افتاد و آنجا در رودخانه اي در سيليسيا غرق شد. او شايد بزرگترين اميد سرزمينهاي شرقي مسيحي بود. البته او بزرگترين ارتش را با خود آورده بود. صلاح الدين عميقاً نگران اقدامات امپراطور بود و وقتي درباره غرق شدن او شنيد آن را معجزه اي از سوي خداوند تصور مي کرد. بدون دست قدرتمند امپراطور ارتش آلماني تقريباً به زودي شروع به از هم پاشيدن کرد: برخي در همان نقطه به اروپا بازگشتند، برخي بر کشتي نشستند و به انطاکيه رفتند و برخي از راه خشکي به انطاکيه رفتند. آنان که از راه سوريه عازم شده بودند به علت حملات کوچک و گرماي هوا تلفات سنگيني تحمل کردند. تلفات بيشتري در نتيجه يک همه گيري عفوني در انطاکيه پيش آمد. تا آن زمان که آلمانيها به حلقه محاصره آکر پيوستند، در شمار به نحو مشخصي و از نظر روحي بيشتر از آن کاهش يافته بودند. پس از مرگ فرزند فردريک، دوک از سوابيا در بيستم ژانويه 1191 باز هم عده بيشتري محاصره را رها کردند. مرگ بارباروسا به نحو مؤثري پايان حضور مشخص آلمانيها را در جنگ صليبي سوم طلسم کرد. حال رهبري به فرانسه و انگليس واگذار شده بود. اين دو شاه از راه دريا به سرزمين مقدس وارد شدند ولي آنها به عنوان متحد يکديگر وارد منطقه نشدند

اين نوشته ترجمه اي از اين 4 متن است: يک و دو و سه و چهار

هیچ نظری موجود نیست: