و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۶

درباره نوجوانی

مي خوام درباره دوران نوجواني و تجربياتش بنويسم. نوجوانها موجوداتي حدفاصل کودکي و بزرگسالي هستند. اگر کودکان از لحاظ رواني و رفتاري تحت حمايت خانواده و اطرافيان هستند در عوض نوجوانان در حال کنار زدن اين حفاظ هستند. اونها اما با محيط بزرگ اطراف آشنايي ندارند. محيط اطراف (دنياي بزرگترها) ممکنه براي قريحه کودکوارشون محيطي ناشناس، بيرحم و ترسناک جلوه کنه و در برابرش واکنشهاي عجيب و غيرطبيعي نشون بدهند. اگر کودکان در محيط فيزيکي محدود در دسترسشون دست به تجربيات مختلف حرکتي و رفتاري مي زنند تا متناسب با اون، محيط خودشونو بشناسند. نوجوانان در محيط کار بسيار بزرگتري که اغلب اوقات از دسترس کنترل خانواده ممکنه فراتر باشه دست به تجربيات رفتاري و اجتماعي گوناگون مي زنند و متناسب با پاسخهايي که مي گيرند نظرياتي اجتماعي و جهان شناسانه پرورش مي دهند. نوجوانها هم مثل کودکان سوالات زيادي درباره دنيايي که در آن هستند دارند. اين سوالات پيچيده تر هستند و شايد بيشتر در محيط همسالان و به طور غيرمستقيم رد و بدل مي شوند. توصيف و نتيجه گيريهاي نوجوان درباره دنياي اطرافش مي تونه تا حدود زيادي ناردست و شتابزده باشه چون مثل بزرگترها کوله بار تجربياتشون پر نيست

گسست نسبي فکري و شناختي که نوجوان نسبت به شناختهايي که در خانواده در دوران کودکي با آن آشنا بوده پيدا مي کنه به طور متقابل با گرايش به گروههاي خارج از خانواده (مثلاً همسالان) و گروههاي ارتباطي وسيعتر همراه مي شه. اونها به نحوي در صدد به دست آوردن حدي از استقلال هستند و رفتارهاي حمايتي که خانواده سابقاً درباره کودک پيش گرفته بود درباره قريحه سرکش نوجوان پاسخ نمي ده. بدترين واکنش خانواده در برابر سرپيچي نوجوان اينه که با بي توجهي به اقتضائات سني و رشدي نوجوان از اين رفتارها برداشتهايي منفي و بدبينانه داشته باشه. سرپيچي از انتظارات خانواده، تجربيات خطرناک و کنترل ناپذير، رفتارها و انديشه هاي شبه مجرمانه و جنون آميز همگي قطعاتي از پازل رويکرد طبيعي نوجوان براي تجربه دنياي ذهني و اجتماعي اطرافه و مداخله در مسير خواسته هاي نوجوان بايستي با حداکثر حساسيت نسبت به اقتضائات و نيازهاي رشدي او باشه. اين البته به معني بي توجهي به خطراتي که سر راه نوجوان ممکنه وجود داشته باشه نيست

تأمل در دنياي نوجواني خيلي جالبه. هم انسان رو به پايه هاي فکري و رويکردهاي ذهني خودش برمي گردونه. و هم تصويري نسبتاً ساده شده از دنياي واقعي و پيچيده تر بزرگترها در برابر انسان قرار مي ده. اين از جمله شايد کمک کنه ارتباط دروني و تفاهم آميزتري رو با اقشار و طيفهاي مختلف اجتماعي و عقيدتي برقرار کنيم. مثلاً شايد فيلمها يا نوشته هايي که ريشه رفتارهاي يک جنايتکار و مجرم خطرناک رو به اتفاقات دوران کودکي و نوجوانيشون ارجاع مي دهند و پشت قامت و چهره بيرحم بزرگسالشون، نوجواني معصوم و سختي کشيده تصوير مي کنند زياد ديده باشيم. به نظرم اين رويکرد تا حدود زيادي درسته و بايستي مبناي اساسي برخورد ما با انسانهاي دور و برمون باشه تا بتونيم با اونها به موضعي مشترک و تفاهم آميز برسيم. چيزي که الان به ذهنم مي رسه اينه که نوجوانان در دنياي جديدي که وارد مي شوند با سه موضوع اصلي تکاندهنده مواجه مي شوند

الف) براي اولين بار با گذار از دنياي کودکي، نوجوانان با واقعيات تلخ و خشن دنياي بيرون مواجه مي شوند. فرد از قصر جادويي و محبوب کودکي بيرون مياد و در شهري تاريک با ناباوري با مرگ و قتل و دروغ و ستم و تجاوز و درد و ناراحتي مواجه مي شه. تأثير اين اولين برخوردها بر ذهن فرد بسيار سنگين و تکاندهنده است

ب) مرحله نوجواني آغاز روند نوزايي فکري فرده. فرد در مواجهه با دنياي وسيع اطراف زيرساختها و بنيانهايي که در دوران کودکي براي تعامل با محيط ساخته بود ويران شده مي بينه. خانواده رو به عنوان پايگاه فکري سنتي خودش ناکافي و محدود مي بينه و عملاً در مواجهه با دنياي بزرگ احساس مي کنه زير پاش خالي شده. در چنين وضعيت نامتعادلي و در واکنش به تصوير شتابزده و ناجوري که نوجوان از دنيا به دست آورده، و نيز به عنوان بخشي از تجربيات و نظريه بافيهاي فکري، نوجوان ممکنه با هجوم سنگين افکار آزاردهنده شبه مجرمانه و جنون آميز مواجه بشه. و اين دنيايي رو که نوجوان مي بينه تاريکتر مي کنه

ج) مسأله جنسيت و سکس؛ نوجوانان بکرترين تجربيات شخصي رو درباره مسأله جنسيت دارند. در ذهن خلوت نوجوان اولين برخوردهاي اجتماعي با جنس مخالف در عطف به آموزشهاي اجتماعي مختصري که ممکنه نوجوانان از جمله در گروه همسالان از اين موضوع پيدا کرده باشند و نيز شايد تا حدي انگيزشهاي دروني و بدني خودشون، تأثير قابل توجهي برجاي مي گذارند. به عبارتي تعامل فکري و عاطفي اوليه فرد در ارتباط با موضوع جنسيت در دوران نوجواني اتفاق مي افته. اغلب انتظار هست تغيير شکل اين مسأله ذهني به صورت مسأله مستقيم سکس تا دوران جواني به تعويق بيفته

هواشونو داشته باشيم و درکشون کنيم. شايد هم زماني اين شانس رو داشتيم که از اين آموزگاران تودار و پيچيده به طور مستقيم چيزي هم بياموزيم

زيرنويس: اين نوشته ترکيبي از دو نوشته قديميه که در گزاره منتشرشون کرده بودم. نوشته هاي اصلي مربوط به نه ماه قبل بودند

هیچ نظری موجود نیست: