و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، تیر ۲۲، ۱۳۸۶

گزارشی از زمانه ما

بعضي اوقات احساس مي کنم در زمانه غريبي قرار گرفته ايم. شايد پيش از اين ده پونزده سال اخير در ايران هيچ وقت چنين شرايطي وجود نداشته و شايد در خيلي از جاهاي ديگه زمين که سنتشون مثل ايران ما اونقدرها قدرتمند و مدعي نيست يا موج نوگرايي درشون به طور فراگير و به روز شده به راه نيفتاده چنين وضعيتي وجود نداره. شايد بشه به قوت ادعا کرد ايران بعد از انقلاب اسلامي پنجاه و هفت با قدرت گرفتن اجتماعي سياسي سنت اسلامي از يک طرف و با بروز انقلاب ديجيتالي و رسانه اي يکي دو دهه اخير که فاصله ها رو کوتاه کرده و در همراهي با جمعيت انبوه و رو به رشدي از ايرانياني که در اين سالها از خارج از کشور با اشتياق فراوان انواعي از انديشه ها و گرايشهاي مدرن رو به داخل مرزهاي ايران تزريق مي کنند از طرف ديگه در وضعيت متعارض و غريبي قرار گرفته. براي يک ايراني مثالي شايد اونقدر زحمتي نداشته باشه زماني همنشين کميابترين و عميق ترين آرامش و احساس ديني دروني در جمعها و فضاهايي سنتي و مذهبي باشه و ساعتي بعد در تماس با مواد رسانه اي مختلف، لرزه هاي وحشي ترين و سرکشترين مفاهيم مدرنيته رو لمس کنه. اين فاصله عظيم و حيرت انگيز درست در زمان ما و در ايران ما بر سر ما خراب شده. فکر مي کنم تعداد ايرانياني که در زمان ما ناگهان در فضاي سنتي زندگي خودشون با حضور جدي و نفس گير مدرنيته غافلگير مي شوند رو به تزايده و دوران ما از اين جهت زمانه ايست که ايرانيان با برخاستن از خواب خرگوشي قرون گذشته، جديتر و گسترده تر از گذشته به کشف دنياي اطراف خودشون مي پردازند

بعضي اوقات احساس مي کنم در زمانه غريبي قرار گرفته ايم. شايد جالبتر از وضع جامعه اي که در چنين وضعيت متناقض و متضادي قرار گرفته، وضعيت فرديه که در تماس با اين محيطها و مفاهيم متفاوت قرار گرفته و به اين نتيجه رسيده که بايستي هر دو طرف رو جدي بگيره و اونها رو صاحب حق بدونه. اونوقت کار چنين آدمي که قراره به طور همزمان دلالتها و اشکال و مفاهيم متفاوت هر دو سو رو عليرغم تمام ناهمخوانيها و غرائب در ذهن خودش و در کنار هم نگه داره مشکل مي شه. آدمي که به طور يکجا تمام دردها و احساسات و دغدغه ها و خواسته هاي اقوام اولين رو با همه هيجانات و درگيريها و تلاشها و آرزوهاي اقوام آخرين فهميده و درک کرده و عليرغم قرنهاي متمادي فاصله زماني و شکافهاي عظيم مفهومي و شناختي اين دو منظومه با يکديگر، مقدر شده اينها رو و فاصله بين اينها رو در ذهن خودش نگه داره و باهاش زندگي کنه. وضعيت چنين شبنمي که بار آسمان رو بر پشت کوچک خودش مي کشه جالبه. حال چنين آدمي ممکنه از حال کسي که فقط با يکي از اين منظومه ها زندگي مي کنه و طرف مقابل رو نفي و انکار مي کنه يا کسي که درباره اين دو سوي داستان سکوت اختيار کرده و تنها شاهد و تماشاگر بي تفاوت اين دوگانگيه متفاوت باشه. من فکر مي کنم اين دوران و اين سرزميني که درش هستيم از جهت درک ملموس و زنده چنين فاصله هاي عظيم تاريخي و مفهومي يک امکان ارزشمند و قابل استفاده در اختيار جمع کثيري از شهروندان ايراني قرار داده. به دوران و وضعيت منحصر به فردي که درش به سر مي بريم بيشتر بينديشيم

هیچ نظری موجود نیست: