و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۵

جنگ صلیبی سوم 3

نتايج محاصره

صلاح الدين شايد نمي توانست با مفاد مصالحه موافقت کند اما پادگان شهر اين مصالحه را به نام او به انجام رسانده بود و او بنا به اقتضاي شرافت سلطنتي خود را بدان متعهد مي دانست. سربازان پادگان، آکر را در دوازدهم ژوئيه 1191 ترک کردند و صليبيون بلافاصله وارد شهر شدند. پس از اين که آنها وارد شهر شدند منازعات درگرفت از جمله در اين باره که چه کسي بر تخت خواهد نشست. حال دوک لئوپولد از اتريش فرمانده بخش آلماني سپاه صليبي بود. او بيرق خود را هم سطح با دو شاه ديگر در اهتزاز در آورده بود زيرا او نماينده شاه جديد آلمان هنري ششم بود. طرف انگليسي از اين اقدام رنجيده خاطر شد و پرچم آلماني را در گودالي انداخت. دوک لئوپولد زماني در آينده اين بي حرمتي را به خاطر خواهد آورد. پس از ايمن شدن شهر فرماندهان تشکيل جلسه دادند و رسماً چنين تصميم گرفتند که گوي شاه حقيقي اورشليم است و پس از مرگ او کونراد و ايزابلا به جاي او خواهند نشست و فرزندان آنان اين امتياز را به ارث خواهند برد. حال شاه فيليپ اعلام کرد که قصد دارد به خانه بازگردد. او بطور مزمني بيمار بود و وضعيت سلامتي مساعدي نداشت. او در سي و يکم ژوئيه همراه با کونراد به تاير بازگشت و دوم اوت به قصد فرانسه بر کشتي نشست. البته وي بخش بزرگي از سپاه خود را باقي گذاشت. حال ريچارد تنها فرمانده صليبي سوم بود. يکي از اولين اقدامات او چيزي بود که موجب ايراد اتهام از سوي تاريخ نگاران جديد نسبت به وي شده است. او هنوز تعداد زيادي از اسيران مسلمان را به عنوان گروگان براي تضمين ايفاي کامل مواد مصالحه از سوي صلاح الدين در اختيار داشت. وقتي صلاح الدين اولين قسط را پرداخت او عليرغم چيزي که براي آن به توافق رسيده بودند تمامي اسيران را آزاد نکرد

يک هفته بعد ريچارد با اعلام اين که صلاح الدين مواد مصالحه را زير پا گذاشته است دستور اعدام اسيران مسلمان خود را صادر کرد. 2700 اسير به قتل رسيدند، مرد زن و کودک. آنان بيرون از ديوارهاي شهر اعدام مي شدند. سربازان صلاح الدين مي توانستند قصابي را که يک روز کامل طول کشيد ببينند. آنان کوشيدند اسيران را نجات دهند. حتي طي قتل عام اسيران، جنگي درگرفت اما مسلمانان پس رانده شدند و تمامي اسيران کشته شدند. روز بعد در بيست و دوم اوت ريچارد سپاه خود را از آکر خارج کرد. او عمدتاً به اين دليل اسيران را به قتل رساند که احتمالاً قادر نبود تعداد زيادي اسير را با خود جابجا کند و آنان ديگر در مذاکرات با صلاح الدين کارساز و مفيد نبودند. او مي توانست آنها را آزاد کند اما ريچارد به ندرت چنين سخاوتي از خود نشان داده بود. قابل ذکر است که تاريخ نگاران مسيحي اين داستان را با رضايت خاطر ذکر مي کنند و آن را به عنوان انتقامي در برابر تلفات محاصره آکر در نظر مي گيرند. علاوه بر اين خود صلاح الدين رفتار صميمي خود را با ريچارد ادامه داد. تاريخ نگاران مسلمان آن دوران درباره کشته شدگان به عنوان شهيدان راه دين سخن گفته اند

ريچارد به سمت جنوب مي رود

هدف ريچارد اين بود که دوباره اورشليم را بدست آورد و صلاح الدين به طور طبيعي اين را مي فهميد. و بدين ترتيب هدف اصلي سلطان اين بود که ريچارد را از شهر دور نگه دارد. با اين حال صلاح الدين نيز مشکلات خود را داشت. ارتش او متشکل از تعداد زيادي امير بود که با درجات وفاداري مختلفي به او متعهد بودند. برخي از آنان اکنون براي چهار سال بود که در اردوي نظامي به سر مي بردند. آنان با پيروزي اشباع شده بودند و خسته بودند. آنان پيش از اين نشان داده بودند چنان انگيزه اي ندارند که خود را براي نجات آکر در خطر بيندازند و بدين ترتيب صلاح الدين قادر نبود در برابر ريچارد موضع تند تهاجمي بگيرد. در کنار اينها شهرت شاه انگليس به عنوان يک جنگاور ممتاز براي صلاح الدين شناخته شده بود. يک اشتباه احمقانه در ميدان مي توانست منجر به اشغال مجدد تمامي سرزميني که لاتينها از دست داده بودند شود. بدين ترتيب استراتژي صلاح الدين اين بود که به طور نزديکي ريچارد را تعقيب کند و در هر فرصت ممکن او را به ستوه آورد و به اين اميد باشد که شاه شايد در يکي از اين موقعيتها دست به اقدام اشتباهي بزند. ريچارد نيز به نوبه خود مانند صلاح الدين موقعيت را مي فهميد. اولين رديف برنامه کاري او اين بود که از تله هايي که صلاح الدين براي او کار گذاشته دوري کند. به اين ترتيب صليبيون با انضباط بسيار سختگيرانه اي به سمت جنوب لشکرکشي کردند. ريچارد در طول راه سپاه را دقيقاً در کنار دريا نگه مي داشت. پياده نظام و منابع غذايي در امتداد سواحل حرکت مي کردند و سواره نظام در جناح سپاه از آنان محافظت مي کردند. ناوگان دريايي سرعت حرکت خود را با نيروهاي زميني هماهنگ کرده بود و آن را از جانب دريا محافظت مي کرد و در تأمين منابع سپاه سهيم بود. عليرغم درگيريهاي پراکنده، صليبيون از درگير شدن در جنگي تمام عيار پرهيز مي کردند و از بدنه اصلي سپاه جدا نمي شدند. و با چنين ترتيبي بود که سپاه به سمت جنوب حرکت کرد. اين موقعيت که طي آن سپاه به فرماندهي ريچارد در گرماي اوت، تحت شرايط بسيار آزار دهنده اي حرکت خود را به انجام رساند يکي از حساسترين برهه هاي تحرکات ريچارد در نظر گرفته مي شود. قدرت قابل توجه شخصيتي او و تواناييهاي تاکتيکي او حفظ چنين انضباطي را ممکن ساخته بود. طي چند روز پاياني حرکت سپاه، صلاح الدين هر روز با صليبيون درگير مي شد اما هنوز قادر نبود انضباط سپاه را در هم بشکند. درنهايت صلاح الدين مجبور شد درگير يک جنگ کامل شود. در هفتم سپتامبر 1191 صلاح الدين در نزديکي آرسوف تهاجم کرد. او کوشيد از تاکتيک سنتي ترکي با استفاده از تهاجم يک سواره نظام سبک سود جويد تا سواره نظام فرنگي را به وسوسه يک حمله عجولانه بيندازد. اما ريچارد نپذيرفت تا چنين طعمه اي در اختيار او قرار دهد. عاقبت عليرغم دستورات ريچارد دو شواليه معبد عليه دشمن تاختند. دوستانشان آنان را تعقيب کردند و در طي لحظاتي تمامي ستون شواليه ها براي حمله حرکت کردند. ريچارد به دنبال آنان تاخت و فرماندهي را به دست گرفت. غضب تاخت مسيحيان براي اميران بسيار سنگين بود. آنان يکي پس از ديگري در هم شکستند و گريختند. صلاح الدين خود شخصاً وارد جنگ شد و توانست اردوي خود را حفظ کند و حداقل عقب نشيني سپاه را از تبديل شدن به يک نابودي کامل باز دارد. اما مسيحيان توانستند ميدان جنگ را ببرند و روز بعد به حرکت خود به سمت جنوب ادامه دادند. روشن بود صلاح الدين قادر نيست آنان را متوقف کند

ريچارد به سوي اورشليم لشکرکشي مي کند

سپاه خسته بود و به استراحت نياز داشت و ريچارد به نوعي پايگاه نياز داشت تا حمله خود را به اورشليم از آن عملي کند و بدين ترتيب چند ماه بعد صرف استحکام مواضع دفاعي جافا شد. در طي اين ماهها بود که ريچارد جزيره قبرس را به شواليه هاي معبد فروخت. نمايندگان او در قبرس با شورشهاي محلي به ستوه آمده بودند. او جزيره را از منابع مالي خالي کرده بود و ديگر قبرس برايش جذابيتي نداشت. با اين حال طلاي شواليه هاي معبد علاقه و نياز فوري او را تأمين مي کرد. در ماه نوامبر صلاح الدين حدود نيمي از سپاه خود را منحل کرد و در نواحي زمستانه به استراحت پرداخت. ريچارد کوشيد از اين فرصت استفاده کند و سپاه خود را حرکت داد. با اين حال اوضاع آب و هوا وحشتناک بود. او در اوائل ژانويه 1192 حتي به دوازده مايلي شهر رسيد اما سپس عقب نشست. نه تنها صلاح الدين بر عليه او در منطقه حضور يافته بود بلکه سپاه دومي از مصر به حرکت در آمده بود و استحکامات دفاعي شهر نيز کامل بودند. ريچارد سپس به سمت آسکالون پايين رفت. صلاح الدين قلاع و استحکامات آنجا را تخريب کرده بود به همين دليل انگليسيها در جهت بازسازي آنها اقدام کردند و ريچارد چهار ماه بعد را در آنجا گذراند. در طي اين زمان منازعاتي که روابط صليبيون را خراب مي کرد علني شدند. بسياري از شواليه هاي فرانسوي ريچارد را ترک کردند و عمدتاً به دليل اين که فيليپ پول کمي براي آنان بر جاي گذاشته بود و ريچارد ديگر قادر نبود مخارج آنان را متحمل شود به آکر يا فرانسه بازگشتند. کونراد هنوز به روشني نسبت به ريچارد بدبين بود و از اين جهت مورد حمايت تعداد زيادي از بارونهاي فلسطيني بود که گوي را به عنوان شاه خود قبول نداشتند. پيزانها و ژنويها در آکر درگير چنان منازعه اي شدند که ريچارد شخصاً براي عادي سازي روابط مجبور شد به آکر برود. حتي بدتر از اين، شاه اخبار بدي از خانه دريافت مي کرد. برادرش جان به نحو بي شرمانه اي قدرت را غصب کرده بود. و به نظر مي رسيد فيليپ عليرغم تعهدش مبني بر عدم تهاجم به سرزمينهاي ريچارد در زمان حضور او در جنگهاي صليبي در آستانه شکستن سوگند خود قرار دارد. شاه متقاعد شد تا با صلاح الدين درباره نوعي آتش بس به توافق برسد و هر چه زودتر به خانه بازگردد

اين نوشته ترجمه اي از اين 3 متن است: يک و دو و سه

هیچ نظری موجود نیست: