و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۶

ناخونک سیاسی

اين روزها شايد براي اولين بار از سالهاي 58 و 59 به اين سو چهره و صداي مسعود رجوي از صدا و سيماي ايران پخش مي شه. اين گونه برنامه هايي ممکنه لااقل تا حدودي و بتدريج راه رو براي عادي سازي گفتگوها و بحثهاي بيشتر و روشنتر و مستندتر درباره سازمان مجاهدين خلق باز کنه. مجاهدين خلق هرچند ديگه خودشون در عرصه اجتماعي سياسي ايران اهميت چنداني ندارند و در همون خارج از کشور و در ميان اپوزيسيون تازه کارتر هم نقش مشخص و تعيين کننده اي ندارند اما درباره طرف ديگه معادله درگيري بين مجاهدين و حاکميت دهه شصت انقلاب اسلامي، موضوعات و مطالب زيادي هست که به نظر مي رسه بايستي با نگاه و کنکاش شفاف و واقع بينانه اي مورد بررسي بيشتري قرار بگيره. شايد در تاريخ جمهوري اسلامي هيچ درگيري سنگينتر و پرهزينه تر و زمانمندتر از مورد مجاهدين خلق وجود نداشته و شايد اين طور بشه گفت که اتفاقات و حواشي رويارويي مجاهدين و حاکميت جمهوري اسلامي در دهه شصت به مثابه بخش مشترکي از حافظه نيمه خودآگاه کم و بيش تمامي ايرانيان همچنان در اذهان موجوده و خودش رو بازتوليد مي کنه و تصاوير تيره و مبهم اون سالها همچنان يکي از عوامل اصلي شکل دهنده ذهنيت مردم درباره خصوصيات و رفتارها و صفات نظام حاکم جمهوري اسلاميه. موضوع مجاهدين شبيه يک خاطره مخدوش و ناخوشاينده که ايرانيان هرچند ناگزير اونو با خودشون حمل مي کنند اما از رويارويي آگاهانه و تمام عيار باهاش وحشت دارند. و به همين دليل نمي تونند نسبت به اون رويکرد و موضعي منطقي و روشن و واقعي اتخاذ کنند و بيشتر شبيه يک افسانه رازآلود همين تصوير مبهم و دلالتهاي نامشخص و غيرمنطقيش رو قبول کرده اند و براساس اون به جامعه و دستگاه اجتماعي سياسي نگاه مي کنند. به نظر من براي روان کردن، واقعي کردن و شفاف کردن رابطه نظام و جامعه يکي از مسائلي که بايستي در دستور کار قرار بگيره و به نحو قابل قبولي مورد تأمل و حل و فصل قرار بگيره موضوع مجاهدين خلق در سالهاي بعد از انقلاب اسلاميه. تا اون زمان اين پس زمينه ذهني يا اصولاً بدون اين که کسي اونو به زبان بياره و شايد حتي بدون اين که از تأثيرش مطلع باشه در تعاملات اجتماعي سياسي مردم دخالت مي کنه و تأثيرات نامطلوب خودش رو بر جاي مي ذاره و يا اگر هم کسي ازش صحبت کنه چه بسا ممکنه با برخوردي غيرمنطقي با اين موضوع و بزرگنمايي وجوه مختلفش يک تصوير مغشوش و نادرست از وضعيت اجتماعي سياسي ايران تصوير کنه. در هر حال اين خيلي بهتره که با طرح عمومي اين موضوع نظرات مختلف مردم در يک گفتمان عمومي جايگاه و اهميت متناسب حوادث مربوط به سازمان مجاهدين رو مشخص کنه و نتايج و الزامات عملي بعدي اون اتفاقات مورد تصميم گيري قرار بگيره

مطلبي از شادي صدر تو هم ميهن امروز خوندم. خانم صدر با ارائه آمار از اين شکايت کرده که با وجود انبوه زناني که قرباني خشونت خانگي هستند چرا هيچ اقدام وبرنامه ريزي اي در اين مورد نشده و به جاش فعاليتهاي مختلف ارگانهاي دولتي زنان روي برنامه هاي حجاب و عفاف متمرکز شده. بعد پرسيده اند برنامه ريزيهاي مرتبط با زنان رو در دستگاههاي دولتي چه کسي انجام مي ده و چه کسي برش نظارت مي کنه و زنان خودشون چه جايگاهي در اين برنامه ريزيها دارند. اين جمله از متن ايشونه: "بين پاسخگويي به خواست و مشکلات واقعي مردم که به آساني از درون آمارهاي رسمي منعکس مي‌شود و اعمال ايدئولوژي که بر ذهن و پيشينه گروه سياسي که به حکومت رسيده اند حاکم است، کدام يک اولويت دارد؟" از اين قبيل چنگ و دندون نشون دادنهاي سياسي و ايدوئولوژيک يکي دو مورد ديگه هم در نوشته شون وجود داره. در مجموع اين طور به نظر مي رسه که خانم صدر خودشو در مقام سخنگو و وکيل مردم فرض کرده که داره برعليه بي تدبيريها و اقدامات نامتناسب دولتيها اقامه دعوا مي کنه. پرسش اينه که چطور ايشون اين قدر به چنين جايگاهي که خودشو درش احساس مي کنه اطمينان داره؟ آيا بهتر نبود تنها و تنها از جانب خودش صحبت مي کرد؟ شاهدي هم که خانم صدر از آمار ذکر کرده به خودي خود اثباتي بر ادعاي ايشون که مشکل اصلي مردم و زنان رو فهميده و مشکل زنان اون چيزيه که ايشون مي گه محسوب نخواهد شد. گزينش از ميان انبوه آمارها به سليقه و علاقه مندي و دغدغه هاي فرد گزينشگر مربوط مي شه نه به واقعياتي جزمي و حتمي و بيروني. شايد دستگاههاي دولتي متولي امور زنان هم براي برنامه هاشون آمارهاي زيادي داشته باشند که به زعم اونها واقعيت رو درباره مشکلات زنان منعکس مي کنه. اين نحوه نوشتن و اظهارنظر کردن خانم صدر نمونه اي سمبوليک از طرز تفکر غلطيه که در ميان طيف سياسي اصلاح طلبان و به طور کلي اپوزيسيون سياسي جمهوري اسلامي طرفدار زيادي داره. به اين معني که با کمي تأمل و دقت اين سفسطه بي پايه مدعيان مردمي رو مي شه در نوشته ها و اظهارنظرات خيلي از اين دوستان پيدا کرد. طبق اين نظر دولت و حاکميت فقط دنبال منافع خودشه و کاملاً از مردم جدا افتاده و در عوض مردم همگي طرفدار و همصدا با اين مدعيان مخالف خوان هستند. خانم صدر اگر حرفش رو از طرف خودش مي گفت و خودش رو مدعي نظرات واقعي مردم تصور نمي کرد و دغدغه خودش رو درباره وضعيت زنان به مسائل سياسي و ايدئولوژيک نمي آلود من باهاش موافق بودم ولي با چنين رويکردي که در چنين نوشته اي نشون داده باهاش موافق نيستم و سخنش به نظرم بي پايه و غيرقابل قبول جلوه مي کنه. به نظر من راه براي کار غيرسياسي در حوزه زنان و همه حوزه هاي اجتماعي فرهنگي ديگه بازه. يافتن چنين راهي کمي دقت نظر و ادامه دادن چنين مسيري کمي شکيبايي و بلندنظري مي خواد. انتظار کار غيرسياسي و حرفه اي و تجربه مندانه و دوري از هياهو هر چند درباره عامه انتظاري بيش از حد و نابجا جلوه مي کنه اما درباره بزرگان و نخبگان و کهنه کاراني چون خانم صدر ناصواب نيست. به ميان کشيدن مسائل سياسي و ايدئولوژيک در جايي که تناسبي نداره ضمن اين که به نظرم نادرست و کژبينانه است، به طور مشخص هزينه هاي زيادي هم داره و در عمل به معني توقف يا انحراف در مسير اوليه کاري که شروع شده خواهد بود. به نظرم نمي رسه طرح دعواي سياسي و به خصوص ايدئولوژيک تناسبي با اين صحبتهاي متفرقه و جزئي و روزمره داشته باشه و در حوزه تواناييها و اختيارات يک نويسنده و خبرنگار قرار داشته باشه که بخواهيم به خاطر اونها موضوع صحبت رو منحرف کنيم و جايگاه خودمونو گم کنيم. براي يک نويسنده موفق و توانا همين قدر کافيه که درباره موضوع درستي نظر خودش رو به درستي منعکس کنه. او ديگه نيازي نداره مثل اهل سياست و تبليغات مدعي بشه مردم هم همون حرف اونو مي زنند و در برابر طبقه حاکمه اقامه دعوا کنه. مردم خودشون بهتر مي دونند و بهتر تصميم مي گيرند چه کسي مشکلات اونها رو درست تر فهميده

هیچ نظری موجود نیست: