و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۴

مملوکها

به اين مينديشم که چه مي توانستم بکنم اگر چندتايي از اين جنگجويان را در اختيار داشتم
ناپلئون

هدف اين مقاله فراهم آوردن مرور کوتاهي بر مملوکها و تاريخ آنهاست. تاريخ نگاران نظامي کمتر تشکيلاتي را مي شناسند که تاريخي نامعمولتر از گروهانهاي بردگان نخبه در خاور ميانه داشته باشند. اين افراد نه تنها بوجود آورنده بهترين تشکيلات نظامي زمان بودند بلکه براي حدود ششصد سال ستون فقرات نيروهاي مسلح امپراطوريهاي بزرگي چون ايران، ترکيه عثماني و مصر را بوجود مي آوردند. مملوکها در مصر، جانيسرها در ترکيه عثماني و غلامها در ايران در واقع پديده اي هستند که هيچ معادلي خارج از تمدن اسلامي ندارند. براي چندين صد سال آنها کشورهاي خود را برپا نگه داشتند و آنها را در برابر حملات خارجي حفاظت کردند. منطقه نفوذ خود را گسترش دادند و فرهنگ منحصر به فرد خود را ساختند. بدون آنها مرزهاي جغرافيايي اسلام بسيار محدودتر مي بود. در منازعات بين اسلام و اروپاي مسيحي که طرف اروپايي بطور مداوم بر توانايي فني خود مي افزود، بايستي توجه کرد که تفوق زميني نيروهاي اسلامي براي چندين قرن حفظ شد و اين عمدتاً ناشي از توانايي نظامي تشکيلات گروهانهاي بردگان نخبه بود. اين سربازان بودند که در نهايت صليبيون را شکست داده و اخراج کردند، پيشرفت مغولها را در خاورميانه متوقف کردند و جنوب شرقي اروپا را فتح کردند
برده داري از دوران باستان در خاورميانه رواج داشت. سومريها مصريها آشوريها ايرانيان و ديگر تمدنهاي عظيم گذشته وجود آن را تصديق و تأييد کرده اند. مشخصاً اولين بردگان اسيران جنگي بودند و اينان عمدتاً در اختيار قدرتهاي سلطنتي و مذهبي بودند. بنابراين تعداد قابل توجهي از بردگان در عربستان پيش از اسلام وجود داشتند و با بعثت اسلامي از جايي که اسلام آن را تصديق مي کرد، اين تعداد بتدريج افزايش يافت. در مراحل کاملاً اوليه دوران اسلامي سربازان برده حرفه اي در سپاههاي اسلامي حضور مشخصي نداشتند. بکارگيري بردگان نظامي آموزش ديده تنها در مراحل بعدي، پس از اين که اسلام به سرعت گسترش يافت قابل ردگيري است. اين تشکيلاتي نوين در اسلام بود که ايجاد آن در يک زمان اندک در بين حاکمان اسلامي شيوع پيدا کرد و به سرعت به يک سپاه برده قدرتمند تکامل يافت که در خدمت استقرار و استحکام قدرتهاي سلطنتي بود. قابل ذکر است که دو تعريف متفاوت براي برده داري در سرزمينهاي اسلامي معمول بوده است. لغت عبد لغت معمولي است که براي برده از آن در عربي استفاده مي شود. براي قرنها عمده بردگان در عربستان غربي رنگين پوستاني از منشأ آفريقايي بودند و در اين زمان لغت عبد معني خود را از دست داده و بيشتر براي اشاره به فردي سياهپوست استفاده مي شد چه اين فرد برده باشد و چه نباشد. در اين هنگام تعدادي از بردگان سفيدپوست از سرزمينهاي شمالي بوسيله کاروانهاي عربي يا سپاهيان آورده شدند. براي افتراق گذاشتن بين بردگان سياه از سفيدها، لغت مملوک بتدريج مطرح شد و محدود به اسب سواران برده با پوست روشن شد. عموماً تاريخ مملوکها قابل تقسيم به سه دوره بزرگ مي باشد

دوره اول

دوره اول شامل تأسيس تشکيلات مملوک و روزهاي ابتدايي آن است. مملوکها که بوسيله تاجران برده آورده مي شدند عمدتاً به اجتماعات قبيله اي تعلق داشتند و بوسيله تواناييهاي نظامي عاليشان به عنوان سواره نظام شناخته مي شدند. پس از يک گزينش سخت گيرانه تنها بهترين آنها انتخاب مي شدند. در سنين بلوغ يا حوالي آن، آنها را از سرزمين مادريشان جدا مي کردند. در نهايت زماني که مقرر مي شد دربار يک حاکم که يک فرمانده نظامي مهم نيز مي بود ايشان را به دين اسلام در مي آورد. ابتدا اصول ابتدايي اسلام آموزش داده مي شد و سپس بهترين آموزشهاي زمان را دريافت مي کردند. وقتي مملوک دوره مطالعات اسلامي و آموزشهاي نظامي را کامل مي کرد آزاد مي شد. قابل ذکر است که رفتار آزادسازي در واقع شروع رابطه حقيقي بين بنده و مولا بود. مالک و ملوکش با احساسات وفاداري و متابعت با يکديگر متحد مي شدند. مملوکها مورد اعتماد بودند زيرا شديداً به مالک خود وابسته بودند. مملوکها وقتي در کودکي دزديده مي شدند يا به فروش مي رسيدند در سالهاي بعد در جامعه اي زندگي مي کردند که در آن بيگانه محسوب مي شدند و هيچ خانواده يا فاميل يا حامي براي آنان وجود نداشت. بنابراين آنان به تنهايي به مالک خود اعتماد داشتند و با اتحاد با ديگر مملوکها نوعي خاص از خانواده ها را بوجود آوردند. از سوي ديگر مالک نيز از بابت حفاظت خود و حمايت سياسي نسبت به خانواده خود آسيب پذير بود. در چنين موقعيتي مملوکها امنيت لازم و حمايت کافي را براي استقرار اجتماعي مالک فراهم مي کردند. نکته مهم ديگر درباره مملوکها اين است که مملوکها تنها براي يک نسل صاحب عنوان بودند. بنا به دلايلي پسران مملوکها در اين افتخارات سهمي نداشتند. دليل عمده اين بود که فرزندان آنان در چنان محيط راحت و آرامي مي زيستند که ديگر قادر نبودند تواناييهاي نظامي پدران خود را بدست بياورند. همچنين ممکن بود مملوکها به نفع فرزندان خود دخالت کرده و ارتقاي اسمي آنان را جلو بيندازند. در نتيجه چنين وضعيتي عملاً لازم بود تشکيلات مملوک بوسيله جرياني ثابت از سربازان جديد از کشورهاشان تغذيه شود. پيش از مطرح شدن مملوک ها اکثريت سربازان برده از کشورهاي آفريقايي سربازگيري مي شدند. بردگان سياه چهره غالب را در قرن هشتم تشکيل مي دادند اما عامل نظامي قدرتمندي نبودند و تنها به عنوان نيروي کمکي مورد استفاده بودند. حاکمان مصري از جمله احمد بن تولون قوياً بر گروهانهاي برده سياه تکيه داشتند. ابن تولون قريب چهل هزار نوبيايي خريد که نسبتاً ارزان قيمت بوده و در تيراندازي عاليشان شناخته شده بودند. اين در حالي است که اغلب بردگان سفيد از اقوام مغول و ترک به کار گرفته مي شدند. قابل ذکر است که تفاوتهاي نژادي نقش مهمي در تشکل سپاه بازي مي کردند. بردگان سياه پياده نظام را تشکيل مي دادند و سفيدها در سواره نظام به عنوان سربازاني نخبه انجام وظيفه مي کردند. بتدريج تنشهايي بين دو گروه بوجود آمد و نبردهاي سختي در گرفت. سقوط فاطميان سربازان سياه نيز بهاي وفاداري خود را پرداختند. در ميان معتقدترين حاميان امامان فاطمي و در ميان آخرين مقاومتها در برابر واژگوني نهايي خلافت فاطمي، سياهان بودند که در برابر صلاح الدين، سلطان جديد مصر ايستادگي کردند. تا زمان آخرين خليفه فاطمي، العدي سياهان به پستهاي قدرت دسترسي پيدا کرده بودند. خواجگان سياه تأثير بزرگي در قصر سلطنتي داشتند و بردگان سياه عنصري عمده در سپاه فاطمي بودند. طبيعي بود که آنان بايستي در برابر تهاجم صلاح الدين مقاومت کنند

هیچ نظری موجود نیست: