و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، دی ۰۹، ۱۳۸۴

جنگ صلیبی اول 1

گردهمايي کلرمونت

پاپ اوربان دوم در اوت 1095 براي بازديد از اصلاحات کليسا در فرانسه بدانجا وارد شد. او از له پوي دعوتنامه هايي براي يک گردهمايي عمومي کليسا در ماه نوامبر در کلرمونت فرستاد. وي ماههاي سپتامبر و اکتبر را در شهرهاي مختلف به بازديد از روند اصلاحات گذراند و اواسط نوامبر وارد کلرمونت شد. گردهمايي از 18 تا 28 نوامبر 1095 با شرکت سيصد روحاني تشکيل شد. گردهمايي مصوباتي اصلاحي براي ادامه يافتن جنبش اصلاحي کلونياک در بر داشت که شامل مصوباتي درباره خريد و فروش مزاياي کليسايي و ازدواج پدران روحاني ميشد. در اين جلسات فيليپ، پادشاه فرانسه، نيز به علت فحشا طرد گرديد. پاپ همچنين اعلام کرد جلسه اي عمومي در 27 نوامبر برگزار خواهد شد که در طي آن سخنان مهمي خطاب به عموم ايراد خواهد کرد. اين موضوع توجه بسياري برانگيخت و بسياري از مردم مناطق اطراف به کلرمونت آمدند تا سخنان پاپ را بشنوند. در روز سخنراني اوربان، چنان جمعيتي جمع شد که نتوانستند همگي را در کليساي مرکزي شهر جا دهند بنابراين جايگاه پاپ در يک فضاي باز خارج از دروازه شرقي شهر برپا شد. کساني که شرکت کرده بودند شامل بسياري افراد عادي به اضافه بزرگان و اشراف منطقه بودند. البته بزرگمردان اروپايي، شاهان و دوکها و ديگران در جمع حضور نداشتند. دعوت اوربان تنها در مناطق اطراف پخش شده بود

سخنان اوربان

پاپ اوربان دوم سخنران قدرتمندي بود. تمامي منابع ما اذعان کرده اند سخنان وي در آن روز تحريک کننده و خاطره انگيز بوده اند. چندين نقل قول وجود دارند که در جزئيات متفاوتند ولي عبارات زير حس عمومي سخنان آن روز او را منتقل مي کنند

نژاد فاخر فرانسوي بايستي به کمک دوستان مسيحي شرقي خود بشتابند. کافران ترک به سمت قلب دنياي مسيحيت شرق در حال پيشروي هستند. مسيحيان تحت ظلم هستند و به قتل مي رسند. کليساها و اماکن مقدس هتک حرمت مي شوند. اورشليم زير يوغ ساراسنها ناله مي کند. مقبره مقدس در دست مسلمانان است و به مسجد تبديل شده است. زائران به ستوه آمده اند و حتي از دسترسي به سرزمين مقدس منع مي شوند. غرب بايد در دفاع از شرق صف آرايي کند. همه بايد بروند، فقير و غني. فرانسويها بايد جنگهاي داخلي بي اهميت خود را پايان دهند. و به جاي آن در جنگي حقيقي بر عليه کافران شرکت کنند. خداوند خودش ايشان را موفق خواهد ساخت زيرا ايشان کار او را به انجام مي رسانند. بخشش و تعالي در انتظار کسي خواهد بود در خدمت مسيح بميرد. آنها اينجا گناهکاراني ضعيف و بيچاره اند و آنجا غني و شادمان خواهند بود. به هيچ کس اجازه ترديد ندهيد. آنها بايد در تابستان آينده صف آرايي کنند. "خداوند اين را مي خواهد". و اين عبارت فرياد صليبيون در ميدان جنگ بود

فراخوان منتشر مي شود

روز پس از سخنان اوربان، گردهمايي به طور رسمي همه امتيازات و مصونيتهاي پاپ را که برايش قسم ياد کرده بود، به وي اعطا کرد. صليب سرخ به عنوان نشان رسمي زائران انتخاب شد و راهب بزرگ له پوي، ادهمر به عنوان نماينده پاپ و رهبر روحاني ارتش انتخاب شد. پاپ چندين ماه را در مناطق جنوبي فرانسه گذراند اما روحانيون و ساير مبلغان پيغام جنگ صليبي را به شمال فرانسه هم رساندند. کونت ريموند از تولوز در حالي که در پنجم دسامبر وارد کلرمونت مي شد درخواست خود را براي پيوستن به لشکر اعلام کرد. او اميدوار بود تا رهبري سکولار را برعهده داشته باشد. اما اين حرکت بطور رسمي يک جنبش زيارتي بود و بايستي بوسيله کليسا و رهبري ادهمر رهبري مي شد. کليسا به زودي رهبري جنبش را از دست داد. فراخوان براي صليب بوسيله همه اقشار مردم از جمله مبلغان فقير منتشر مي شد. جنبشي در شمال فرانسه به پا خواسته بود تا از زندگي مسيح تقليد کرده و در صدد اداره زندگي در فقر مطلق بود. وقتي اوربان مي گفت فقير وغني مثل هم بايد عازم شوند شايد منظورش تنها اين بود که شواليه ها نبايد فقر را به عنوان عذري در نرفتن به جنگ عنوان کنند و اصلاً قصد نداشت جمعيت فقرا را به سمت شرق و در چنگال ارتش آموزش ديده ترک بسيج کند. اما اين دقيقاً چيزي بود که اتفاق افتاد

اولين صليبيون

قرار بود سپاهيان در بهار 1097 متشکل شوند اما بهار آمد و رفت و سپاهي بوجود نيامد. اشرافزادگان در کار کند بودند و وقتي خواستند اقدامي بکنند متوجه شدند که بايد معاهدات و توافق نامه هاي متعددي را به تأييد طرفين برسانند و بدين ترتيب تابستان نيز گذشت. اما فقرا هيچ پيش زمينه اي براي پاسخ به فراخوان مبلغان نياز نداشتند. در ميان اين مبلغان کسي که کارش بالا گرفت زاهد گوشه نشيني که پيتر ناميده مي شد بود. او در فلاندرز مي زيست. او مردي کوتاه قد و گندمگون بود که در آن سالها دوران پيري را مي گذراند. او مبلغ قدرتمندي بود و قوياً متقاعد شده بود که خداوند وي را براي آزادسازي مقبره مقدس انتخاب کرده است. پيتر از اين کلام پاپ که فقير وغني مثل هم بايد بروند استفاده کرد. فقر و فصاحت او و اين نکته که پابرهنه و ژنده پوش بود و تنها ماهي و شراب مي خورد در ترکيب با هم باعث شد تا از او فردي غيرعادي بسازد و فقرا اطرافش را گرفتند. او اجازه اي از پاپ در اختيار نداشت و لااقل بعضي پدران روحاني کارش را تأييد نمي کردند بيشتر به اين علت که بايد همه مبلغان بايستي از سوي اسقف محلي تأييده اي در اختيار داشته باشند. او تبليغ را در دسامبر 1095 در بري آغاز کرد. و به سمت شرق به طرف لورايين رفت و در 12 آوريل 1096 به کولون درست کمي قبل از ايستر وارد شد. ساير مبلغان نيز فعال بودند و عده اي از اينها در آوريل و مه در شهر جمع شدند. پيتر مايل بود منتظر بماند تا اشرافزادگان فرانسوي و ديگران نيز جمع شوند. اما برخي از همراهيان او بي صبر شدند و قبل از او شهر را ترک کردند
نوشته بالا ترجمه اي از اين چهار متن است: يک و دو و سه و چهار

هیچ نظری موجود نیست: