و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۶

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ پيشرفتهاي فني در کشتي سازي و دريانوردي

کشتيهايي که در دوران اوليه دريانوردي اروپائي مورد استفاده بودند بارکاس و بارينل خوانده مي شدند اما بادبانهاي چهارگوش آنها نامناسب بودند و کشتيها به کندي به بادها پاسخ مي دادند. يک دليلش اين بود که اين کشتيها براي عملکرد مناسب بادبانهايشان نياز داشتند نسبت به باد لااقل زاويه اي معادل 67 درجه داشته باشند. به اين ترتيب براي اين کشتيها زماني که در جريان يک باد در حال حرکت بودند اگر کاملاً ناممکن نمي بود، لااقل مشکل مي بود که به طرفين بچرخند. پرتغاليها به زودي دريافتند نوع جديدي از کشتي با بادبانهايي جديد مورد نياز است. پرتغاليها کشتيهاي جديد خود را بر مبناي اين اصل طراحي کردند و نتيجه آن کشتيهايي به نام کاراولا بود که سکاني محور دار داشته و نمونه هاي اوليه آنها دو تا سه دکل با بادبانهاي سه گوش داشتند. نمونه هاي بعدي اين کشتي چهار دکل داشت که دکل چهارم در جلو و در نزديکي قوس قرار مي گرفت و بادباني چهارگوش داشت. دو تا از سه کشتي که کريستوفر کلومبوس سفر سال 1492 خود را با آن انجام داد کاراولهايي به نامهاي نينا و پينتا بودند


تا پايان قرن پانزدهم براي کنترل بهتر کاراول بادباني ديگر به نام بادبان حصيري بر روي قوس حصيري نصب شد. علاوه بر اين پيشرفتهايي در مقاوم سازي و قدرت طنابها در نتيجه دسترسي به مواد اوليه جديد پيش آمده بود و اين به آن معني بود که ملوانان خواهند توانست بادبانهاي چهارگوش را بسيار بهتر کنترل کنند. در نتيجه تعداد خدمه اي که لازم بود تا کشتي را اداره کنند کاهش يافت. سازندگان کشتي همچنين از بهترين کرباس براي بادبانها چه از جنس پنبه و چه از جنس کتان که از طريق بازرگانان ژنو و مارسي به دست مي آوردند استفاده مي کردند تا دوام محصول را افزايش دهند


علاوه بر تغييراتي که در اصل ساختمان بادبانهاي کشتيهاي پرتغالي بوجود آمد سازندگان دريافتند پايداري عرشه کشتي نيز بايستي تقويت شود. در زمان کشتيراني در طوفان يا در اعماق دريا اين که کشتي در برابر نفوذ آب مقاوم باشد اهميت اساسي دارد. قطعات چوبي عرشه در کاراولها لبه به لبه يکديگر قرار گرفته بودند (فاصله اي بين قطعات وجود نداشت) و با پاره هاي الياف کنف درزگيري شده و با لايه اي از قير پوشانده شده بودند. دريچه هايي که به ملوانان اجازه مي داد به زير عرشه بروند و راه پله هاي ارتباطي از يک عرشه به ديگري حتي الامکان کوچک شده بودند تا مقاومت کشتي را در برابر آب افزايش دهند. از لحاظ ساختماني بدنه کشتي با استفاده از تيرهاي چوبي تقويت شدند که در واقع قطعات بزرگتر چوبي بودند که در پهلوهاي کشتي نصب مي شدند و تا حدود زيادي مانند سپرهاي خودرو عمل مي کردند. اين تيرها براي برخوردهاي کشتي با لنگرگاه در هنگام بارگيري و بارگذاري در بندر عملکرد ضربه گير داشتند


درحالي که يک بادبان چهارگوش بر محور دکل قرار مي گرفت و با استفاده از طناب به سادگي به سمت مورد نياز چرخانده مي شد، براي تغيير مسير دادن کشتي چرخاندن پايه يک بادبان سه گوش (که در پشت دکل قرار داشت) در هنگام وزش باد قدرت زياد و تعداد زيادي خدمه نياز داشت. اگر به طور اتفاقي در حين اين عمليات بادبان پاره مي شد اين خطر وجود داشت که کشتي به پهلو سقوط کند


تغييراتي که در خود کشتيها داده مي شد تنها مشکلاتي نبودند که از سوي دريانوردان اظهار مي شدند. حداقل چيزي که درباره روشهاي دريانوردي در اين سفرهاي اوليه مي توان گفت اين بود که بسيار بدوي بودند. براي تخمين سرعت کشتي به يکي از خدمه کشتي دستور داده مي شد قطعه اي چوب را از يک طرف کشتي به داخل آب بيندازد. تخمين اين که کشتي قبل از اين که قطعه چوب به سطح آب برسد چقدر جلو رفته است به تعيين سرعت کشتي کمک مي کرد. اين روش بعداً به صورت متصل کردن يک شيئ شناور چوبي به يک ريسمان که در فاصله هايي مشخص شده گره خورده بود تغيير يافت. زماني که شناور چوبي از روي عرشه پرتاب مي شد سرعت کشتي از طريق شمارش گره هايي که از دست ملوان نگه دارنده ريسمان مي گذشتند اندازه گيري مي شد. اين روند در نهايت منجر به سنجش سرعت کشتي براساس گره دريايي شد. به طور عمده يک کاپيتان خوب بايستي براي تعيين موقعيت کشتي روي ابزار اندازه گيري سرعت، شناخت خود از مسير سفر و نظريات راهنمايان خود تکيه مي کرد


بيشتر کشتيها مجهز به يک قطب نماي مغناطيسي بودند که در عرشه کشتي در محل مخصوص نگه داري مي شد. اين جايگاه در شب بوسيله چراغي که با روغن زيتون مي سوخت روشن مي شد. هرچند استفاده از قطب نما وسيع بود اما بيشتر کاپيتانها نمي دانستند چرا سوزن آن به سمت شمال مي ايستد. در واقع بسياري از کاپيتانها ترجيح مي دادند وجود قطب نما را در عرشه کشتي محرمانه نگه دارند زيرا ممکن بود خدمه خرافاتي کشتي فکر کنند کشتي بوسيله نيروهاي شيطاني هدايت مي شود. ساعت شني وسيله ديگري بود که بر عرشه کشتي تنها وسيله قابل اطمينان اندازه گيري زمان بود، به شرطي که يکي از خدمه با گرم کردن ساعت شني بوسيله چراغ که باعث حرکت سريعتر شن مي شود در صدد کوتاهتر کردن زمان کشيک خود نمي بود


البته مهمترين وسيله دريانوردي که در اختيار ملوانان بود استلا ماريس (اسطرلاب) بود. ملوان با نگه داشتن اسطرلاب در برابر چشم خود و نگاه کردن در امتداد قطر آن مي توانست ارتفاع ستاره شمالي را از روي مقياس بخواند. به عنوان مثال اگر ستاره چهل درجه بالاتر از افق قرار مي داشت ملوان مي دانست که در حدود عرض جغرافيايي چهل درجه شمالي قرار دارد. اگر ستاره سي درجه بالاي افق اندازه گيري مي شد ملوان مي دانست که در حدود عرض جغرافيايي سي درجه شمالي قرار دارد و به همين ترتيب. ربع دايره که يک چهارم يک دايره بود و لبه منحني آن از يک تا نود درجه بندي شده بود وسيله اي شايع بود که در تعيين عرض جغرافيايي کمک مي کرد. لبه هاي مستقيم آن در هر انتهاي خود سوراخهاي ريزي براي نگاه کردن داشت. يک نخ متصل به شاقول از بالا به آن وصل شده بود. دريانورد سوراخهاي ريز را به سمت ستاره قطبي نگه مي داشت و شاقول به طور مستقيم بر روي درجات لبه مدور در يک نقطه مشخص آويزان مي شد. اين درجه ارتفاع ستاره را براساس عرض جغرافيايي مشخص مي نمود


دريانوردان پرتغالي زماني که به بخشهاي نزديک به استوا سفر کردند در ارتباط با اين سيستم با مشکلاتي پيش بيني نشده روبرو شدند. آنان به زودي دريافتند زماني که ستاره شمالي به افق شمالي نزديکتر مي شود تعيين دقيق عرض جغرافيايي مشکلتر مي شود. به اين ترتيب ملوانان به جاي دريانوردي براساس ستاره شمالي به معناي تقريباً دقيق کلمه براساس موقعيت خورشيد عمل کردند. راننده کشتي با نگاه کردن و اندازه گيري کردن ارتفاع خورشيد نيمروز مي توانست عرض جغرافيايي کشتي را تعيين کند و با استفاده از جداول مي توانست فاصله و جهتي را که بايستي تا رسيدن به مقصد مورد نظر باشد مشخص کند


مشکل تعيين طول جفرافيايي به نحو مطلوب طي اين دوره حل نشد. تنها در قرن هيجدهم بود که با اختراع زمان سنج يک راه حل پيدا شد. تا آن زمان بيشتر ملوانان براساس تخمين و گمان عمل مي کردند. اين به ان معني بود که راننده کشتي بايستي سرعت کشتي را با استفاده از ريسمان متصل به شناور چوبي تخمين مي زد. و زمان بوسيله ساعتهاي يک دقيقه اي اندازه گيري مي شد. ترکيب اين اطلاعات با جهت دانسته شده قطب نما براي تعيين ميزان پيشرفت کشتي در امتداد خطوط طول جغرافيايي کمک کننده بود. زمان، فاصله و جهت هر زمان که کشتي در نتيجه جهت باد مسير خود را عوض مي کرد اندازه گيري مي شد. اين نقشه حرکت شکسته و قطعه قطعه با استفاده از صفحه عرضي محاسبه مي شد. اين تخمين و گمان همچنين شامل مشاهده اطراف هم بود. اشکال ابرها و الگوها و جهتهاي امواج و نيز پرندگان و اجسام شناور بر روي آب همگي در تخمين مورد توجه قرار مي گرفتند. مشخص است که اين تخمين و گمان روندي پيچيده داشت و براي ملوان در جهت تعيين مسير کشتي روشي کاملاً قابل اطمينان نبود


اين نوشته ترجمه اي از اين متن است


زیرنویس: برای این که دوستان دیدگاهی جامعتر از صنایع کشتی سازی اواخر قرون میانه داشته باشند بد نیست تصویر زیر رو هم ببینیم. در این تصویر که از این صفحه اخذ شده کشتی بزرگتر یک جانک غول پیکر چینی و کشتی کوچکتر کاراولیه که کریستوفر کلومبوس درش از راه غرب به سوی هند می رفت. در همین رابطه از آرشیو بازگشت به آینده این مطلب در دسترسه
دریادار مسلمان چینی

هیچ نظری موجود نیست: