و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۵

کاشفان قاره آمریکا

اين نوشته با ترجمه هاي قبلي من در اين موضوع متفاوت است. سطوري که پس از اين مي آيد نوشته يک نويسنده غيررسمي در تالار گفتگوي سايت ميراث مسلمانان است. تضميني درباره صحت و استناد اين مطالب نيست. آنها را تنها براي طرح موضوع ترجمه مي کنم و اينجا قرار مي دهم. با انتخاب خودم بخشهاي مهمتر و ارزشمندتر را انتخاب کرده ام. مطابق معمول بقيه نوشته ها در پايان متن لينک متون زبان اصلي را قرار مي دهم

از علي ابوبکر

در مورد آمريکا مي توانم به شما بگويم مسلمانان ششصد سال قبل از کلومبوس به آن وارد شدند و سرخپوستان را آنچنان که امروز خوانده مي شوند يافتند. اين قابل اثبات است و اين کار بسيار ساده است. آتلانتيک يا "درياي مه"، آنچنان که براي مسلمانان غرب اروپا شناخته شده بود، منطقه اي به خوبي شناخته شده بود و به نحو نسبتاً گسترده اي در آن کشتي راني و دريانوردي انجام مي شد. به عنوان مثال بر طبق اسناد ثبت شده در اواسط قرن دهم در طي حکومت خليفه اموي، عبدالرحمن سوم (929-961) مسلماناني از اصليت افريقايي از بندر اسپانيايي دلبا (پالوس) به سمت غرب و به داخل "اقيانوس تاريکي و مه" حرکت کردند. آنان پس از غيبتي طولاني با غنائمي فراوان از "سرزميني عجيب و نادر" بازگشتند. اين مطلبي مستند است که مردماني از اصليت مسلمانان، کلومبوس و سياحان اسپانيايي پس از او را به سوي دنياي جديد همراهي مي کرده اند. اين براي شما عجيب نيست که بگوييم حداقل در همان سال 1492 که گرانادا به عنوان آخرين پايگاه مسلمانان سقوط کردف در همان سال 1492 کلومبوس در اقيانوس حرکت کرد و در درياها به کشتيراني پرداخت در حالي که اين کاري پرزحمت و دشوار بود و هر خطايي در آن به معني هزينه جان افراد بسياري بود. اين غيرعملي غيرممکن و ناشنيده است که مردي بتواند بدون تجربيات قبلي به کشتي راني بپردازد و به سلامتي عليرغم جريانهاي دريايي، جريانهاي باد و موانع طبيعي در اقيانوسها در سرزمين جديدي به ساحل بيايد. پاسخ اين است که او از نقشه هاي از پيش آماده شده و مسيرهاي کشتي راني مشخص شده اي که براي صدها سال مورد استفاده مسلمانان بوده است تبعيت کرده است. در حقيقت او خودش يک دريانورد مسلمان را برعرشه کشتي خود داشته است تا او را با نشان دادن راه و ديگر مسائل مرتبط مدد رساند. در اين زمينه داده هاي تاريخي، زباني و فرهنگي وسيعي موجودند. يک تاريخنگار و جغرافي دان مسلمان ابوالحسن علي ابن الحسين المسعودي (871-957) در کتابش با عنوان مروج الذهب و معدن الجواهر نوشته است در طي حکومت خليفه مسلمان اسپانيا عبدالله ابن محمد (888-912 ميلادي) يک دريانورد مسلمان خشخاش ابن سعيد ابن اسود از کوردوبا، اسپانيا از دلبا (پالوس) در سال 889 حرکت کرد از آتلانتيک گذشت و به سرزمين ناشناخته اي (ارض المجهوله) رسيد و با گنجينه اي افسانه اي بازگشت. در نقشه المسعودي از جهان، منطقه بزرگي در اقيانوس تاريکي و مه (اقيانوس آتلانتيک) قرار دارد که او آن را با نام سرزمين ناشناخته (آمريکا) مورد ارجاع قرار مي دهد. ما همچنين ابوبکر ابن عمر القوطيه را داريم که به عنوان يک تاريخ نگار مسلمان نقل مي کند در طي دوران حکومت خليفه مسلمان اسپانيا، هشام دوم (976-1009 ميلادي) يک دريانورد مسلمان ديگر ابن فرخ از گرانادا، از کادش در فوريه 999 ميلادي به سمت آتلانتيک حرکت مي کند در گاندو به ساحل مي نشيند (جزاير قناري بزرگ) با شاه گواناريگا ديدار مي کند و سپس به سمت غرب پيشتر مي رود و دو جزيره کاپراريا و پلويتانا را مي بيند و آنها را نامگذاري مي کند. او در ماه مه 999 به اسپانيا باز مي گردد

جغرافي دان و نقشه کش مشهور مسلمان الشريف الادريسي (1099-1166 ميلادي) در کتاب مشهور خود نزهت المشتاق في اختراق الافاق مي نويسد گروهي از دريانوردان شمال آفريقا از ليسبون (پرتغال) به داخل درياي تاريکي و مه (اقيانوس آتلانتيک) مي رانند تا آنچه در آن است را مورد جستجو و اکتشاف قرار دهند و محدوده آن را مشخص کنند. آنان در نهايت به جزيره اي مي رسند که ساکناني با کار زراعت داشته است... در روز چهارم مترجمي با آنان با زبان عربي سخن مي گويد. اين موضوع به روشني حضور مسلمانان را از مسافرتهاي قبلي در درياي مه مشخص مي سازد که خود مطابق با مستندات قبلي که درباره مسافرتها به دنياي جديد سخن مي گويند مي باشد. برخي از اعضاي گروه باقي مي ماندند و برخي بازمي گشتند. به عنوان نمونه سلطان منسي کنکان موسي (1312-1337 ميلادي) شاه مندينکا با شهرت جهاني بود که بر امپراطوري مسلمان مالي در غرب آفريقا حکومت مي کرد. وي طي مسافرت به مکه در سفر حج مشهور خود در سال 1324 ميلادي دانشمندان دربار سلطان مملوک بحري (الناصر الدين محمد سوم، 1309-1340 ميلادي) در مصر را مطلع ساخت که برادرش سلطان ابوبکاري اول (1285-1312) دو عزيمت دريايي به اقيانوس آتلانتيک داشته است. وقتي سلطان از سفر دوم خود در سال 1311 به تيمبوکتو بازنگشت منسي موسي سلطان امپراطوري شد

همچنين ما مي دانيم انسان شناسان اثبات کرده اند که مندينکاها تحت حاکميت منسي موسي بسياري از بخشهاي شمال آمريکا را از طريق مي سي سي پي و ديگر تشکيلات رودخانه اي مورد جستجو قرار داده اند. در چهار گوشه، آريزونا، نوشته ها نشان مي دهند آنان حتي از آفريقا با خود فيل به اين منطقه آورده اند. و حيرت انگيزتر اين که کلومبوس در نوشته هاي خود قبول کرده است که در روز دوشنبه بيست و يکم اکتبر 1492 ميلادي در حالي که کشتي او در نزديکي گيبارا در ساحل شمال شرقي کوبا در حال حرکت بوده است او مسجدي را بر فراز يک کوه زيبا ديده است. ويرانه هايي از مساجد و مناره ها با کتيبه هايي از آيات قرآن در کوبا، مکزيکو، تگزاس و نوادا کشف شده اند. سرخپوستان امريکا گفته اند و نقل کرده اند که ديگران قبلاً به سرزمينهاي آنها آمده بودند. در طي سفر دومش، از سوي سرخپوستان اسپانولا (هائيتي) به کلومبوس گفته شد که مردماني سياه پيش از ورود او به جزيره آمده بوده اند. براي اثبات اين ادعا آنان نيزه هايي از اين مسلمانان آفريقايي به کلومبوس نشان دادند. اين ابزارها نوکي از يک فلز زردرنگ داشتند که سرخپوستان آن را گوانين مي خواندند. گوانين لغتي است مشتق از غرب آفريقا که به معناي آلياژ طلا مي باشد. بسيار عجيب است که اين لغت مرتبط با کلمه عربي "غنا" به معناي ثروت مي باشد. کلمبوس تعدادي گوانين به اسپانيا آورد و آنها را مورد آزمايش قرار داد. او دريافت که اين فلز هجده قسمت طلا (56/25 درصد) شش قسمت نقره (18/75 درصد) و هشت قسمت مس (25 درصد) دارد و اين نسبت با فلز توليد شده در بازارهاي فلز گينه يکسان است

ما همچنين دلايلي علمي در اختيار داريم. دکتر باري فل (دانشگاه هاروارد) در کتاب خود با عنوان ساگا آمريکا -1980 اسناد محکم علمي ارائه داده است که ورود مسلمانان شمال و غرب آفريقا را قرنها پيش از کلومبوس مورد حمايت قرار مي دهد. دکتر فل وجود مدارس مسلمانان را در دره آتش، آلان اسپرينگز، لوگومارسينو، دره کي هول، گذرگاه مرتفع واشو و هيکيسون (نوادا)، مسا وردا (کلرادو)، دره ميمبرس (نيو مکزيکو) و تيپر کانو (اينديانا) کشف کرده است که مربوط به سالهاي هفتصد و هشتصد ميلادي مي شوند. او درغرب قديمي ايالات متحده متون، نقوش و جداولي به شکل نقشهايي بر صخره ها يافته است که معرفي کننده اجزاي باقي مانده اي از چيزي که زماني تشکيلاتي از مدارس در سطوح ابتدايي و عالي بوده است هستند. زبان کتيبه ها عربي شمال آفريقايي بود که با خط الرسم عربي کوفي قديمي نوشته شده است. موضوع مواد درسي نوشته شده شامل نوشتن، خواندن، حساب، دين، تاريخ، جغرافيا، رياضيات، نجوم و دريانوردي است. نوادگان بازديدکنندگان مسلمان شمال امريکا اعضاي مردم امروزي ايروکي، آلگونکين، آنسازي، هوهوکام و اولمک هستند و مي توان امروز نيز مشخصات قوي سيامي عربي آنان را ديد

از لحاظ زباني ما بيش از 565 نام محل (روستاها، شهرهاي کوچک، شهرهاي بزرگ، کوهها، درياچه ها، رودخانه ها و غيره) در ايالات متحده (484) و کانادا (81) داريم که از ريشه هاي اسلامي و عربي اخذ شده است. اين اماکن به صورت اصيل بوسيله بوميان در دوره قبل از کلومبوس نامگذاري شده اند. مطالعه دقيق اسامي قبيله هاي سرخپوستان بومي مشخص مي کند بسياري اسامي از ريشه ها و منابع عربي و اسلامي اخذ شده اند. از اين جمله آنسازي، آپاچي، آراواک، آريکانا، چاوين چريکو، کري، هوهوکام، هوپا، هوپي، مکا، ماهيگان، موهاوک، نازکا، زولو، زوني و غيره هستند

در تشريح اين موضوع بسيار بيشتر مي توان تفصيل داد. مسلمانان بسياري از مناطق سياره را به نقشه کشيدند زماني که تا صدها سال بعد در نقشه اي نيامده بودند. اين نقشه ها شامل نقشه هاي مشهور ترک مي شوند که تا امروز حفظ شده اند و جزئياتي از قطب جنوب را هشتصد سال قبل از اين که هر کشتي ديگري دوباره به آن رسيده باشد نشان مي دهد. ما همچنين درباره حضور اسلام در قاره استراليا با استفاده از شواهد زباني، نژادي، فرهنگي و تاريخي آگاهي داريم. شواهد بسياري وجود دارد که مي توان به آنها پرداخت ولي من اميدوارم اين شواهد معدود شما را درباره دريانوردان مسلمان و اکتشافات جالب صلح آميز آنان آگاهتر کرده باشد. وقتي مسلمانان وارد آمريکا شدند نه يک سرخپوست به عنوان برده مورد تصرف قرار گرفت، و نه براي ايمان آوردن تحت فشار قرار گرفت يا داراييهايش مورد دستبرد قرار گرفت. آنان با بوميان در هم آميختند و با مردم آن يکي شدند. حال آن را با عصر ورود مسيحيت به آنجا مقايسه کنيد. غارت، بيماري، قتل، تجاوز، مصادره اموال و زمينها، مرگ ... يک زندگي جهنمي براي سرخپوستان بومي بي گناه

اين نوشته ترجمه اي از اين سه متن است: يک و دو و سه

هیچ نظری موجود نیست: