و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۶

درباره یک خرافه شایع سیاسی

نه تنها از کسانی که برای مخالفتهای سیاسی ایدئولوژیک خودشون با نظام سیاسی حاکم کشور از تمسک به هر دستاویز نامربوط و غیرمنطقی ابایی ندارند بلکه همچنین از دوستانی که در بسیاری مواقع ازشون انتظار داریم سخن اندیشیده شده و سنجیده ای بزنند در محکومیت دست اندرکاران و برنامه ریزان اجتماعی سیاسی کشور این خرافه شایع سیاسی رو شنیده ایم که نرخ رشد جمعیت قابل توجه در سالهای ابتدایی دهه شصت و مشکلاتی که این جمعیت در دهه های هفتاد و هشتاد در ساختار اجتماعی اقتصادی جامعه بوجود آورده، در نتیجه توصیه هایی بوده که از منابر و تریبونهای سیاسی مذهبی در سالهای جنگ برای جبران تلفات انسانی ایران و افزایش زاد و ولد انجام می شده است! بعد از طرح این ادعا انواع و اقسام آمار و موضوعات مربوط به ناهنجاریهای اجتماعی از جمله بیکاری و مشکلات ازدواج و مسکن و پیامدهای اون مطرح می شه و همه این مشکلات به عنوان مسائلی که در نتیجه ندانم کاری و بی برنامگی سران نظام بوجود آمده اند تلقی می شوند. لحظاتی به دلالتها و پیامدهای باور به چنین ادعایی بیندیشیم. به لحاظ فنی، فاکتورهای تعیین کننده در نرخ رشد جمعیت یک جامعه کاملاً مطالعه شده و مشخص هستند و اینها همبسته با مجموعه ای از فاکتورهای مختلف سلامتی، فرهنگی و اجتماعیه که هر کدام از اینها خود در ارتباط با مجموعه ای از عوامل و شرایط مختلف دیگه هستند. به این ترتیب یک جامعه براساس یک سری عوامل مشخص و ثابت و حقیقی دچار تغییر در نرخ زاد و ولد می شه و نمی شه به خصوص در مقیاسهای وسیع یک کشور موضوع رو به سطح یکسری تبلیغات رسانه ای مقطعی و سطحی کاهش داد

تا جایی که به مطالعات علمی و کنترل شده درباره جمعیت شناسی مربوط می شه، افزایش قابل توجه نرخ رشد جمعیت ایران در دهه شصت رو می شه به برنامه های بهداشتی فراگیری که از طریق تشکیلات بهداشتی درمانی کشور بطور سرتاسری در روستاها و شهرهای کوچک و بزرگ در راستای استراتژی جمهوری اسلامی در توجه به مناطق محروم و از جمله در جهت پوشش دادن مناسب مسائل بهداشتی مادر و کودک به اجرا درآمد نسبت داد. در نتیجه این تغییرات در استراتژیهای بهداشتی و درمانی کشور و توسعه قابل توجه شبکه بهداشت و درمان کشور به سوی مناطق دور از مرکز، نرخ مرگ و میر نوزادان و کودکان به خصوص در مناطق روستایی و شهرهای کوچک در سالهای پس از انقلاب به نحو قابل ملاحظه ای کاهش یافت و این در حالی بود که نرخ مرگ و میر تا حدود زیادی تغییری نکرده بود. می شه چنین تصور کرد که مجموعه این دو وضعیت در نهایت منجر به افزایش قابل توجه نرخ رشد جمعیت در اون سالها شد. به این ترتیب افزایش جمعیت سالهای دهه شصت رو نه تنها نمی شه به عنوان یک نقطه ضعف نظام نوپای اسلامی تلقی کرد بلکه نشانه ای از توفیق و توانایی تشکیلات بهداشتی درمانی کشور در رسیدن به نرخهای پایینتر مرگ و میر نوزادان و کودکان دانست. نرخ مرگ و میر شیرخواران زیر یک سال و نرخ مرگ و میر کودکان زیر پنج سال دو شاخص آماری بهداشتی شناخته شده هستند که همچنین به عنوان شاخصهای توسعه یک کشور استفاده می شوند و به عنوان نمونه کشورهای توسعه یافته اروپا و ژاپن در این زمینه بهترین آمار رو دارند. دوستان علاقه مند می تونن به ادعاهای سطحی و عامیانه کوچه و بازار اکتفا نکنند و برای استناد و دقت بیشتر، آمار بهداشتی رو در این زمینه پیگیری کنند. البته در سالهای بعد و با هرچه مشخصتر شدن افزایش نرخ رشد جمعیت، توجه مسؤولان بهداشتی و درمانی کشور بیشتر از گذشته به استراتژیهای کنترل جمعیت در این شرایط جدید بعد از انقلاب معطوف شد که توفیقات نظام سلامت جامع کشور در دهه هفتاد در این زمینه هم توجه سازمانهای بین المللی رو به خودش جلب کرد

چنان که می بینیم این موضوع که به وفور از طرف جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک داخل و خارج از کشور در مخالفت با نظام مورد استناد قرار می گیره و همچنان، پس از سالهای متمادی در جهت بهره برداری سیاسی، وقت و هزینه زیادی برای تأکید بر تبعات منفی اون صرف می شه یک پدیده طبیعی و ناگزیر توسعه ای و جمعیتی بوده که خود علیرغم تبعات منفی بعدی که داشته به طور اولیه تا حدودی بر کفایت و توانایی برنامه های بهداشتی و اجتماعی کشور اشاره داره. این مورد یک نمونه سمبولیک مناسبه تا نشون داده بشه چگونه بسیاری از اوقات برداشتها و برخوردهای سیاسی و ایدئولوژیک در مخالفت با برنامه های مختلف نظام سیاسی کشور بدون داشتن پایگاه منطقی و علمی مشخص به نحو فریبنده ای ظاهر می شوند و جای فعالیتها و بررسیهای منطقی و فنی و علمی رو تنگ می کنند، چگونه برخوردها و تبلیغات بی اساس و لفاظانه سیاسی و ایدئولوژیک به متن می آیند و رویکردهای عملی و راهگشای تخصصی و تحلیلی رو به حاشیه می رانند و در رویکردی سطحی و شتابزده نگاه ما رو به همه چیز اطرافمان سیاسی و ایدئولوژیک می کنند، چگونه افراد و جریانهای مختلف بی آن که هیچ دستاورد عملی و حقیقی برای مشکلات جامعه داشته باشه با صرف وقت و انرژی و با قبول هزینه ها و تهدیدهای مختلف و سنگین سیاسی به گمان کمک رساندن به شرایط جامعه به سمت اتخاذ مواضع مخالفت آمیز سیاسی و ایدئولوژیک نسبت به نظام سیر می کنند ولی در عمل از این زندانها و محرومیتها و هزینه های سیاسی گوناگون چیزی جز انحراف انرژی توده جامعه از فعالیتهای مثمر ثمر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و قربانی شدن بیفایده نیروهای فکری که به مواضع رادیکال سیاسی در برابر نظام رانده شده اند عاید جامعه نمی شه. امیدوارم این نوشته یک کارکرد حداقلی در هشدار دادن به خودمون داشته باشه تا با هوشیاری و چشمهایی باز شرایط و اوضاع مختلف کشور رو ببینیم. شاید تصمیم بگیریم کمی از بار نگاههای سیاسی و ایدئولوژیک خودمون برای تحلیل مسائل مختلف کشور بکاهیم

هیچ نظری موجود نیست: