و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

هزاره گرایی پروتستانهای آمریکا

چنان که در بخش قبل مورد بحث قرار گرفت در جهان بيني پروتستانهاي راديکالي که در آمريکا سکني مي گزيدند هزاره گرايي مفهومي کاملاً اساسي بود. هزاره گرايي موضوعي پيچيده است که به عنوان يک جهان بيني و مجموعه اي از باورهاي اسطوره اي تا دوران ايران زرتشتي سابقه تاريخي دارد. در آيين زرتشتي، هستي به دو نيمه مجزا و تقريباً برابر خير و شر تقسيم شده است. در آخرالزمان يک نبرد نهايي بين اين دو نيروي متخاصم در خواهد گرفت و خير به پيروزي خواهد رسيد. يهوديان در تبعيد بسياري از جهان بيني زرتشتي را اخذ کردند و زماني که کوروش ايشان را از تبعيد رهانيد آن را به اسرائيل بردند. در حالي که يهوديان اصولگرا پس از تبعيد به باورهاي مذهبي ابتدايي خود بازگشت کردند، اما مذهب عاميانه در ميان يهوديان بسياري از اجزاي مذهب زرتشتگراي جديد را اخذ نمود؛ جهان دوگانه زرتشتيها در مذهب عاميانه يهوديان به عنوان تصوير يک نيروي شيطاني که برعليه خداوند فعاليت مي کند بازآرايي شد و دنياي پس از مرگ نيز به همين ترتيب به مکاني براي شيطان و مجازات از يک طرف و مکاني براي پاداش از طرف ديگر تقسيم شد. و به اين ترتيب عقايد زرتشتي شروع به انتشار در جهان بيني عاميانه يهودي نمود. عيسي از ناصره ريشه هاي فکري خود را بدهکار همين مذهب عاميانه يهودي بود. بنابراين عادتهاي فکري زرتشتي شکل دهنده ابعاد استاندارد الهيات عيسي از ناصره بودند.برخلاف يهوديت اصولگرا، مذهبي که عيسي تبليغ مي کرد شامل يک بهشت و يک جهنم بود. عيسي همچون زرتشتيان بر اين باور بود که به زودي آخرالزمان شاهد يک نبرد نهايي و ناگهاني بين نيروهاي خير و نيروهاي شر خواهد بود. نتيجه نهايي نبرد، فتح الفتوح نيروهاي خير خواهد بود. عيسي همچنين همچون زرتشتيان باور به قضاوت نهايي در آخرالزمان را تبليغ مي کرد. هرچند عبارات زرتشت گرايانه اي که به عيسي نسبت داده شده است از نظر اصالت به شدت مورد بحث و اختلاف نظر هستند و برخي دانشمندان معتقدند عيسي هيچ گونه الهيات زرتشت گرايي تبليغ نکرده است اما روشن است که مسيحيان اوليه به نحو مشتاقانه اي از الهيات زرتشت گرا استقبال کرده اند

زرتشت گرايي مسيحي را به زحمت مي توان مورد بي اعتنايي قرار داد؛ موارد متعددي از ارجاعات به حوادث و قوانين آخرالزمان در سراسر انجيلها و نامه هاي پل از تارسوس پراکنده شده اند. گسترده ترين مباحث درباره زرتشت گرايي مسيحي در کتاب آيات که بوسيله جان از پاتموس نقل شده است رخ داده است. در حالي که اين کتاب تفصيل فراواني دارد اما الهيات عمومي آخرالزمان را در آن نمي توان مورد اغماض قرار داد به خصوص که دغدغه عمده جان نوشتن درباره وضعيت معاصر امپراطوري روم و نه درباره آينده و آخرالزمان بود. اغلب صاحبنظران توافق دارند که جان باور داشت در روزهاي پاياني به سر مي برد و اين کتاب خود به طور عمده توضيحي در اين باره بود که چگونه وضعيت معاصر او مغاير با يک الهيات زرتشت گراست

عناصر روشن ديگري درباره زرتشت گرايي مسيحي وجود دارند که به نحو ابهام ناپذيري مي توانند مورد توافق قرار گيرند. هرچند ترتيب حوادث ناواضح است اما چندين حادثه اساسي در آخرالزمان رخ خواهند داد؛ اينها شامل نوعي محاکمه يا امتحان سخت، نوعي نبرد بين خير و شر، نوعي قضاوت نهايي درباره تمامي ارواحي که زيسته و مرده اند و حکومت يک هزار ساله قديسان (هزاره طلايي) مي باشند

عنصر اساسي براي درک پروتستانتيسم راديکال قرنهاي هفدهم و هيجدهم آن عنصر نهايي يا هزاره طلايي مي باشد. ماهيت هزاره طلايي قرنها بين فرقه هاي مسيحي مورد بحث جدي بوده است: آيا هزاره طلايي ماهيتي روحاني دارد يا واقعيتي فيزيکي است؟ نظريه گزينش جان کالوين بازانديشي درباره هزاره طلايي را به عنوان يک واقعيت فيزيکي ممکن ساخت. طبق اين نظر قديسان زنده اي که بر زمين راه مي روند و خود عضو کليساي کالوينگرا هستند، مي توانند در حکومت يک هزار ساله قديسان حضور داشته باشند. ترجمه کردن حکومت قديسان به يک واقعيت فيزيکي به معناي بازآرايي کليسا در قالب يک سازمان سياسي بود و اين يکي از اصول بنيادي کالوينگرايي است

به اين ترتيب زرتشت گرايي در پروتستانتيسم راديکال خصوصيتي بسيار متفاوت از زرتشت گرايي در پروتستانتيسم ميانه رو يا کاتوليسيسم به خود گرفت. طبق تصور پروتستانتيسم راديکال در بين تمامي حوادث نهايي تاريخ، هزاره طلايي صحنه مرکزي داستان را اشغال مي کند. آنها همچون بسياري از مسيحيان پيش و پس از ايشان، بر اين باور بودند که در حال وارد شدن به روزهاي نهايي تاريخ هستند و حوادث پيش بيني شده در زرتشت گرايي مسيحي قريب الوقوع هستند. ايشان ايمان داشتند آن حادثه اي که دقيقاً در حال رخ دادن است هزاره طلايي است. در اين حکومت يک هزار ساله قديسان، افراد مورد انتخاب چه کساني بودند؟ قديسان زنده کليسا. اين انديشه زرتشت گرايي بود که باعث شد پوريتانها اوضاع سياسي را در انگليس قرن هفدهم به آشوب بکشند و در نهايت در آمريکا ساکن شوند. پالايش کردن کليساي انگليس پيش درآمدي براي هزاره طلايي بود و بسياري از پوريتانها سرنگوني پادشاهي و استقرار جمهوري پوريتان را در سال 1645 رخدادي تلقي مي کردند که آغاز هزاره طلايي را علامت مي داد

با اين حال يک پروتستان راديکال بودن در انگليس مسأله امني نبود. آزار و تعقيب سياسي و مذهبي که پروتستانهاي راديکال در انگليس با آن مواجه شدند آنان را به اين نتيجه رساند که هزاره طلايي در انگليس اتفاق نخواهد افتاد. بنابراين بسياري از آنها به قصد آمريکا خارج شدند. مهم است اين موضوع درک شود که آنها براي يافتن آزادي مذهبي به آمريکا نيامدند زيرا پروتستانهاي راديکال مي خواستند کليساي خود را بر تمامي جمعيت انگليس تحميل کنند. آنها همچنين براي اجراي آزادانه مذهب خود به آمريکا نيامده بودند. آنان به آمريکا آمده بودند زيرا آنجا نماينده و نشانه يک انديشه بود: آنان بر اين باور بودند که حوادثي که منجر به آخرالزمان مي شود در آمريکا و نه در اروپا رخ خواهد داد. به خصوص حکومت يک هزار ساله قديسان در مناطق وحشي آمريکا شروع خواهد شد و با پيروي قديسان سراسر جهان از کليسا و دولت آنان به تمامي جهان گسترش خواهد يافت

اين انديشه آمريکا بود؛ محلي که يک حکومت کامل و يک سازمان اجتماعي کامل آغاز به کار خواهد کرد و خود را در تمامي زمين خواهد گستراند. اين انديشه در قرن هيجدهم سکولاريزه و عرفي شد. متفکران روشنگري که مسؤول شکل گيري دولت آمريکا بودند بر اين اساس نظريه پردازي مي کردند که آمريکا محلي خواهد بود که شکل جديدي از حکومت تشکيل مي شود و خود به عنوان الگويي براي بقيه جهان عمل مي کند. اين ويرايش عرفي از انديشه هزاره طلايي آمريکا هنوز امروز هم هويت ما را جان مي دهد. زماني که رونالد ريگان به آمريکا به عنوان شهري بر روي تپه اشاره مي کند او در حقيقت به زرتشت گرايي مسيحي ارجاع مي دهد و يک تلقي عرفي از هزاره طلايي آمريکا را تبليغ مي کند. يکي از حوادث آخرالزمان بازسازي اورشليم، شهري بر روي يک تپه خواهد بود

با اين حال تلقي هزاره اي تمام موضوع نبود. دو جنبه ديگر از زرتشت گرايي مسيحي نقشي حياتي در تلقي پروتستانها درباره سکونت در آمريکا بازي مي کردند: امتحان بزرگ و نبرد نهايي بين خير و شر که يا پيش از هزاره طلايي و يا پس از آن رخ خواهد داد. هر دوي اين انديشه هاي زرتشت گرا پيام آور خبرهايي بد براي مردمي که پيش از اين در آمريکا زندگي مي کردند بود: بوميان آمريکا

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: