و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۷

درباره بازگشت به آینده

حدود سه هفته ديگه سومين سال فعاليت بازگشت به آينده به پايان مي رسه و وبلاگ وارد چهارمين سال بازگشايي خودش خواهد شد. اين يکسال اخير از جهاتي با دو سال پيشين تفاوتهايي داشت. اول اين که در اين مدت بخش اصلي نوشته هام به وبلاگ اختصاص داشت و خيلي کمتر در تالارهاي گفتگو نوشتم. در واقع تالار گفتگوي مناسبي براي نوشتن نيافتم. به اين ترتيب ناگزير نوشته هاي وبلاگيم کمتر شدند و بيشتر جنبه خاطره نويسي پيدا کردند. انصافاً نسبت به دوراني که در تالارهاي گفتگو مي نوشتم سال سوت و کور و کم فعاليتي بود. تفاوت مهم دوم اين بود که ميزان بازديد وبلاگ نسبت به سالهاي قبل مشخصاً بيشتر شده بود. تعداد ديدارهاي روزانه و ميزان صفحات مشاهده شده دو تا چهار برابر افزايش يافتند. برخلاف سالهاي قبل که احساس مي کردم در بازگشت به آينده مخاطبي ندارم امسال احساس کردم نوشته هاي من در اين وبلاگ ديده مي شوند. به نظر مي رسه تعداد مخاطبيني که بعد از يک بار بازديد براي بازديدهاي بعدي بازمي گردند و مستقيماً آدرس وبلاگ رو در نوار آدرس مرورگر خودشون درج مي کنند افزايش يافته. با اين حال بيشتر بازديدها در نتيجه جستجوي عناوين تاريخي در موتورهاي جستجو انجام مي شوند. در ضمن اين يک سال اخير همچنين اطمينان يافتم که وبلاگ براي شهرهاي زيادي از ايران فيلتره. زماني فکر مي کردم در صورت فيلتر بودن وبلاگ، با آدرس و وبلاگ جديدي بنويسم اما حالا که مي بينم فيلترينگ مانع ديده شدن وبلاگ نشده تصميمم عوض شده. در سير کلي نوشتنم احساس مي کنم يک سير رو به رکود داشته ام و نسبت به سالهاي قبل بسته تر شده ام چنان که گويا با غافل شدن از دنياي اطراف با نوشتن بيشتر از عوالم دروني خودم در حال تنيدن پيله اي به دور خودم بوده ام. هرچند اين طرز نوشتن اقتضاي گريزناپذير وبلاگ نوشتنه و وبلاگ نويسي نسبت به فاروم نويسي شخصيتر و فرديتره و از فضاي عمومي فاصله بيشتري داره.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام.

این صحنه ها به راستی وحشتناک و غیر انسانی هستند. خیلی دردآور است که ما در دنیایی زندگی می کنیم که برای زنده ماندن مان ناگزیریم به کشتار دیگران دست بزنیم. اگرچه این توجیه را نمی توان انکار کرد که اگر ما دیگران را نکشیم، آنان ما را می کشند. اما صحبت این است که چرا انسان ها نمی توانند بدون کشتن یکدیگر زندگی کنند؟