و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۶

درباره پوشش زن

تفاوت و حتي تضاد موجود درباره روش و آداب زندگي زنان طبق تصويري که از ايشان در جوامع اسلامي از يک سو و در جوامع غربي از سوي ديگه داشتم مدتهاست موضوع تحير و پرسش منه. طرز زندگي و نحوه حضور اجتماعي مردان در اين دو حوزه تمدني خيلي شبيه همديگه است و چندان نمي شه تفاوت مشخصي بين اونها قائل شد ولي درباره زنان به نظر مي رسه تفاوت بيش از اينهاست. به عنوان مثال از خود پرسيده ام من اگر زن مي بودم در ميان اين دو روش زندگي و اين دو نحوه حضور اجتماعي اگر در آزادي کامل قرار مي داشتم و فرصتي مي داشتم خودآگاه ترين و انديشيده شده ترين روش رو در نحوه حضور اجتماعي در پيش بگيرم چه مي کردم؟ پاسخ به اين پرسش رو توانفرسا يافتم و انديشيدن به اين موضوع رو بارها بدون رسيدن به نتيجه مشخصي با خستگي و فراموشي موقت موضوع به پايان برده ام. يکي از ساده ترين و مشخص ترين جنبه هاي اين نحوه حضور اجتماعي مربوط به نحوه پوشش زن مي شه. به عبارتي طبق ادبيات ديني از خود مي پرسيدم درباره حجاب زن چه موضعي بايد بگيرم؟ مجدداً تأکيد مي کنم مقصود از اين موضعگيري قضاوت درباره پوشش زنان اطرافم نيست بلکه مقصود تنها پاسخ به اين پرسشه که اگر خودم زن بودم چه رويکردي رو درباره حجاب متعارف اسلامي درباره خودم مي پسنديدم

اطلاع داريم جوامع اسلامي وجود دارند که در اونها زنان با حجاب اسلامي و بدون اون، به طور طبيعي و مسالمت آميز در کنار يکديگر زندگي مي کنند و فضاي عمومي جامعه در اين باره دچار تنشي نمي شه. مالزي و ترکيه و بعضي کشورهاي عربي نمونه هايي از چنين جوامعي هستند. اما جالبه که گويا اين وضع چندان در جامعه ما صدق نمي کنه. تأمل درباره صدق اين گزاره و عوامل احتمالي تأثيرگذار در اين وضعيت مي تونه موضوع تدقيق نظري و تحقيق عملي باشه ولي من اينجا قصد پرداختن به اون رو ندارم. درباره جوامعي که همزيستي آزاد زنان با پوشش اسلامي و غيراسلامي وجود داره به نظر جالب مي رسه بدونيم آيا زناني با پوششهاي متفاوت زماني که با يکديگر برخورد مي کنند درباره معيارها و اصول نحوه پوشش خودشون دچار تناقض يا ترديد و پرسش نمي شوند؟ دوستان صميمي که هر کدوم در پوشش خود روش متفاوتي در پيش گرفته اند آيا در مواجهه با دوستان ديگر خود درباره الگوي صحيح پوشش خودشون دچار پرسش و تناقض نمي شوند؟ در واقع سؤال رو مي شه اين طور هم پرسيد که چطور افراد در يک جامعه آزاد درباره نحوه پوشش خودشون تصميم گيري مي کنند؟ آيا در اين باره تنها وابستگي به گروههاي اجتماعي و عقيدتي و سياسي متفاوت تعيين کننده نحوه پوشش افراده و نمي شه از موردي خودآگاه و خودخواسته درباره انتخاب بين روشهاي متفاوت پوشش زنان سراغ گرفت؟

اما سؤال اصلي مورد علاقه من در اين نوشته اينه که اگر نحوه پوششهاي متفاوت زنان در يک جامعه با همديگه همزيستي پيدا مي کنند آيا مي کنه اين پوششهاي متفاوت در وجود يک نفر هم به تفاهم و همزيستي برسند؟ آيا انتخاب بين پوشش متعارف اسلامي و پوشش غيراسلامي براي زنان يک انتخاب يگانه و هميشگي و ثابته؟ ممکن نيست زني زماني با انتخاب آزاد خودش با حجاب اسلامي وارد جامعه بشه و زماني ديگر پوشش متفاوتي رو براي نحوه حضور اجتماعي خودش بپسنده؟ چرا بايد انتخاب يک روش پوشش، فرد رو از مزايا و قابليتهاي پوشش متفاوت ديگه محروم کنه و چرا نبايد ممکن باشه فرد در هر زمان با سنجش وضعيت بيروني و دروني خودش از نو براي انتخاب پوشش خودش تصميم بگيره؟ آيا در عمل چنين الگوي مرکب و متناوبي از پوشش اسلامي و غيراسلامي در جوامع آزاد نمود فردي بيروني داره و اصولاً امکان عملي شدن براش متصوره؟ آيا چنين فردي در عمل درباره شخصيت و روش زندگي خودش دچار تناقض مي شه؟ يا اين که به طور ذاتي اين دو روش متفاوت پوشش همديگه رو دفع مي کنند و انتخاب يکي، انتخاب ديگري رو ناممکن مي کنه؟ و در نهايت پرسش رو مي شه در عياري نظري در ارتباط با حجاب اسلامي اين طور مطرح کرد که آيا موضع گيري ما درباره حجاب سنتي اسلامي بايستي در نهايت به قبول يا رد مطلق و هميشگي اون بينجامه؟ و قبول و رد نسبي و موقت اون که بنا به موقعيتهاي متفاوت انجام مي شه ممکن نيست؟

البته اين موضوع روشنه که قبل از اين که مجالي براي چنين پرسشهايي پيدا بشه نياز هست کسي که مي خواد به طور جدي به اونها پاسخ بده قضاوت پيشيني درباره پوشش متعارف اسلامي و کليت ديانت اسلامي رو کنار بذاره. فرد بايد در موقعيتي خودش رو ببينه که بتونه در برابر اينها به سادگي و به انتخاب خودش بين قبول يا رد اينها جابجا بشه. در اينجا به طور مشخص در ارتباط با حجاب سنتي اسلامي اين پرسش پديدار مي شه که آيا رويکرد غالب تاريخي مسلمانان نسبت به اين دستور اسلامي صحيح بوده و اين که آيا اون رويکرد تاريخي درباره شرايط امروز زندگي ما هم صدق مي کنه؟ آيا نظرات اسلام درباره حجاب و شايد هر موضوع ديگري که مرتبط با روش زندگي دنيوي انسانه، بيانگر يک اجبار بيروني و فوق بشري است يا تنها انتخابي ممکن و متفاوت رو براي گزينش بوسيله اراده آزاد بشري در دسترس قرار مي ده؟ آيا به عنوان مثال نحوه رويکرد تاريخي مسلمانان به اسلام در قالب اصول تدوين شده و اجبار آور فقهي، تنها انعکاسي متناسب با شرايط و اقتضائات اجتماعي آن دوران بوده و امروز با تغيير در شرايط و اقتضائات زندگي جمعي و فردي بشري نحوه رويکرد متفاوتي به اسلام درست و مقبول خواهد بود؟ به چنين پرسشهايي چطور مي شه پاسخ داد تا در حد قابل قبولي از صحت پاسخها اطمينان داشته باشيم؟

زيرنويس: اين نوشته رو هم با ياد دوست عزيزم فروغ که با بودن و نوشتن خود جرأت آزاد انديشيدن را در عين احساس التزام و اعتقاد به اسلام به من آموخت منتشر مي کنم. شايد از تأثير پرواز بي محابا و بي حد و حصر انديشه هاي او بود که بنيانهاي تعصب و سنت زدگي در باورهاي دينيم متزلزل شدند

هیچ نظری موجود نیست: