و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۶

اعتماد به نفس

تصوير ذهني ما از خودمون در گذشته و امروز در نسبت با غرب چطوريه؟ يعني اگر زندگي، جامعه و کشور خودمونو با مال غربيها مقايسه کنيم به چه قضاوتي مي رسيم؟ و چه قضاوتي در اين زمينه درست و شايسته است؟ قبل از اين که به اين سؤال جواب بدم شايد بايد به اين پرسش هم جواب بدم که اين موضوع و چگونگي اين داوري چه اهميتي داره؟ پاسخ اين سؤال اخير اينه که طرز تلقي ما در اين باره تأثير اساسي بر خيلي از رفتارها و رويکردهاي ما داره. در واقع از جايي که غرب يک موضوع فراگير در زندگي روزمره ما شده و در خيلي از مسائل دخالت داره، نحوه نگاه و قضاوت ما نسبت به اون و سنجش داشته ها و متعلقات خودمون به داشته ها و متعلقات غربيها بسياري از تصميم گيريهاي ما رو تحت شعاع قرار مي ده. بنابراين اصولاً به جرأت مي شه ادعا کرد نحوه قضاوت ما بين خود و غرب نه تنها در بسياري از امور روزمره که در بسياري از جهت گيريهاي کلي و اعتقادات اساسي زندگي ما تأثير داره. به اين ترتيب شايد بد نباشه روي اين قضاوتمون کمي تأمل کنيم

قبول دارم که ما در بسياري زمينه هاي فني و اجتماعي به طور حتم نسبت به کشورهاي پيشتاز غربي عقب موندگيهاي مختلفي داريم. اما از سوي ديگه تصور مي کنم بزرگترين عقب موندگي که ما مي تونيم در خودمون نسبت به غربيها کشف کنيم از دست دادن اعتماد به نفس چه در مشي نظري و چه در روش رفتاري زندگي خودمونه. اين احساس حقارت و خود کمتر بيني و احساس نياز براي تعريف و تمجيد از ديگري يا تقليد و تشبه نسبت به ديگري براي به دست آوردن احساس ارزشمند بودن و محترم بودن بيشک بزرگترين نقص و فقدان ما در برابر جوامع غربيه. فقدان اعتماد به نفس، سرمايه هاي عظيم فکري و نيروي انساني ما رو به هدر مي ده. اين موضوعي شناخته شده و مورد قبوله که در قياس با پيشرفتهاي مختلف فني و دستگاههاي گوناگون اجتماعي و ثروتهاي گوناگون اقتصادي کشورهاي مختلف، هيچ ثروتي برتر و کارآمدتر از نيروي انساني هدفمند و پرانگيزه نيست. از نظر من سخن اصلي اينه که هرچند نبايستي نسبت به پيشرفتها و دستاوردهاي گوناگون غرب و عقب موندگيها و کمبودهاي خود در اين زمينه ها بي اعتنا باشيم يا با شتابزدگي با ناديده گرفتن اونها خودمونو گول بزنيم، اما نبايد اين موضوع رو با مسأله متفاوت ديگري که اهميتي بسيار اساسيتر و تعيين کننده تر داره اشتباه بگيريم و اون چيزي جز احساس ارزش دروني و اعتماد به نفس و احترام به خود نيست. انسانيت، هويت و ارزشهاي دروني ما چيزي نيست که مبني بر پيشرفتهاي فني و دستگاههاي فکري يا قراردادهاي اجتماعي تعريف شده باشه. براي ما شناخت و تأمل عميق و درست درباره خودمون و اين که حقيقت ما و نفس ما چيست و مبتني بر چه ارزشهاي دروني است، مانع از اون خواهد شد که اين ظواهر بيروني بر بن مايه هاي دروني ما تأثير بگذارند. چنان که مي دونيم هيچ وقت سنگريزه هاي بيابان بر خورشيد عالمتاب سايه نميندازند

البته خوشبختانه چنان که احساس مي کنم رگه ها و مايه هايي از اين احساس اعتماد به نفس و خارج شدن از سايه قيموميت و مشروعيت نظام فکري و تبليغاتي غربي در بخشها و لايه هايي از جامعه مون ديده مي شه. چنين رويکردي و چنين شناختي از خود، هرچند هنوز تا حدود زيادي محدود و نسبتاً نخبه گراست اما به نظر مي رسه در حال پيشرفت و گسترشه، هرچند به نظر مي رسه تلاشها و علائقي هم براي معکوس کردن اين روند هم وجود داره. در اين باره از اين موضوع مهم و شايع به سادگي نمي شه گذشت که علاقه قوي براي تقابل ايدئولوژيک با فلسفه و جهان بيني غالب حاکميت در رده هاي متوسط و پايين تفکرات انتقادي و روشنفکري از جمله عوامليه که گاه عملاً افراد و جريانها رو به سمت نزديکي با غرب و خوارداشت داشته هاي فرهنگي اسلامي ايراني و پتانسيلهاي مربوط به اون پيش مي بره. در هر حال تلاش براي توسعه اعتماد به نفس و رويکرد اسلامي و ملي به مسائل گوناگون زندگي انسان ايراني البته جنبه هاي گوناگوني داره که بايستي در داخل کشور براشون فکر و برنامه ريزي کرد: از جنبه هاي تبليغاتي و رسانه اي تا جنبه هاي آموزشي و تاريخي و تا جنبه هاي سياسي و اجتماعي و نهايتاً فني و اقتصادي

در اين باره حوزه رسانه و سينما و نسبت اونها با شناختهاي ملي و تاريخي ما از خودمون مدتيه که بيشتر برام حساسيت برانگيز شده. براي من مثلاً جالب بوده که هر وقت خواسته ايم بخشي از تاريخ قرنهاي دور ايران اسلامي رو نشون بديم لوکيشن فيلمبرداري در عمل هميشه محيطي روستايي با حالتي نسبتاً مخروبه و خشک و بي آب و علف بوده و اين طور القا شده که گذشته تاريخي ما چيزي شبيه فقر و فلاکت روستاهاي غيربرخوردار امروز ما بوده. يا دکورهاي ابتدايي که مورد استفاده قرار گرفته بيشتر به درد تئاتر تلويزيوني مي خورده. از اين بابت تنها لوکيشني که در فيلمهاي تاريخي به نظر مي رسه روش کار شده شهرک سينماييه که البته اون هم به درد فيلمهاي اواخر قاجار و اوائل پهلوي مي خوره که البته اين دوران خودش يادآور و بازتوليدکننده احساس حقارت و کمبود ايران در برابر کشورهاي غربيه. اغلب در فيلمهاي تاريخي ما داستان بسيار ساده و روابط ابتدايي انسانهاي فيلم، زندگي انسانهاي تاريخي داستان فيلم رو بسيار سطحي و بي ارزش و مسخره جلوه مي ده. هيچ جذابيت و چالش جدي و معني دار فکري در روند حوادث فيلم وجود نداره و تنها تلاشي ابتدايي براي نمايش حداقلي از حوادث تاريخي شناخته شده انجام مي شه. رسانه در جنبه هاي در دسترستر خودش هم رويکرد خوبي نسبت به تاريخ و جلب توجه مخاطب به متعلقات خودش نداره. روي جلد دفترچه هاي گرانقيمت تر مدارس که شايد خيليهاشون هم در داخل ايران چاپ مي شوند پر شده از تصاوير تصنعي گرافيکي از شخصيتهايي با چهره ها، ژستها، لباسها و آرايشهاي غربي همراه با ماشينها و سفينه هاي فضايي عجيب غريب در فضايي ساختگي و تخيلي با عناصر گوناگون غربي يا خيلي چيزهاي ديگه اي از اين قبيل. و جالبه که به اين شکل هست که مرغوبيت و ارزشمندي دفترچه با اين گونه تصاويري پيوند مي خوره و در عوض دفترچه هاي متوسط يا نامرغوب تصاويري از آرامگاه خيام و قله دماوند و عناصر ايراني ديگه اي از اين قبيل دارند. اين غربگرايي پوک و تصنعي و بي معنا که البته در جنبه هاي گوناگون و اغلب اوقات به خوبي در روش زندگي و شيوه انتخاب طبقات بالاتر جامعه نمود پيدا مي کنه و تعيين کننده کلاس و مد برتر مي شه متأسفانه خيلي از اوقات ملازمت و همراهي داره با خوارداشت و تمسخر نمادهاي فرهنگي و متعلقات اسلامي و ايراني خودمون. اين جريان البته منحصر به طبقات خاصي از جامعه نيست و تقريباً بخشي ثابت از زيرساختها و شناختهاي اصولي اغلب طبقات جامعه ماست، منتهي چنين رويکردي به روشني در طبقات مرفه تر اجتماع مجال عملي شدن و خودنمايي کردن پيدا مي کنه

اين گونه علائق و دغدغه هاي مردمي در جامعه ما زنگ خطريه براي دست اندر کاران و متوليان فرهنگي و اجتماعي ايران و مي تونه نشانه اي قوي از ناکارايي و ناتواني اين تشکيلات براي برآوردن انتظارات مخاطبانشون در جامعه براي رسيدن به احساس تعلق به خود و احساس ارزش و احترام به خويشتن باشه. اين موضوع چنان که گفته شد منحصر در اين لايه هاي معمول زندگي روزمره نيست و تأثيرگذاري روشني هم روي طرز تفکر و جهان بيني و نوع علائق اجتماعي و سياسي و ايدئولوژيک افراد هم داره. اعتماد به نفس و احساس ارزش دروني نسبت به خود و به چالش کشيدن غربگرايي کور، براي جامعه ما يک اولويت اساسي و بلندمدت در مسير رشد و توسعه کشور و بهبود استانداردهاي اجتماعي، سياسي و رفاهي زندگي آحاد جامعه است

هیچ نظری موجود نیست: