و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۴

امپراطوری عثمانی 4

مداخله سياسي اروپايي به دنبال نفوذ اقتصادي صورت گرفت. در 1536 که امپراطوري عثماني در اوج قدرت خود قرار داشت به طور خودخواسته امتيازاتي را به فرانسه اعطا کرد اما روش امتيازدهي که در اين دوره بوجود آمد بعداً به عنوان روشي براي تحميل محدوديتهاي مهمي بر اتحاد عثماني مورد استفاده قرار گرفت. امتيازات تجاري به شدت توسعه يافتند و مردمي که تحت حمايت يک کشور طرف قرارداد بودند با حقوق ويژه آن کشور و نه با قانون عثماني رفتار مي شدند و بدين ترتيب واضحاً عدالت مورد سواستفاده قرار مي گرفت. 30 سال پاياني قرن شانزدهم توأم با يک انحطاط سريع در قدرت عثماني بود که به طور سمبوليک در شکست ناوگان ترک بوسيله اسپانيا و پرتغال در جنگ لاپنتو در 1571 جلوه مي يافت. بدنبال اين شکست منازعات مهارنشدني خونيني در سرالژيوي استانبول، قصر سلطنتي پيش آمد که خود وجه ديگري از اين پسرفت بود. در تاريخ اسلام سليمان به عنوان حاکم کامل اسلامي در تاريخ درنظر گرفته مي شود. گفته مي شود وي تمامي مشخصه هاي لازم يک حاکم مسلمان را در خود جمع کرده بود که مهمترين آنها عدالت است

دوران سليمان در حکومت عثماني در تاريخ اسلامي معمولاً به عنوان فراگيرترين عدالت و نظم در يک حاکميت مسلمان در نظر گرفته مي شود. اروپاييان سليمان را شکوهمند مي خوانند ولي عثمانيان او را "قانوني"(قانون فرما) مي نامند. مسجد سليمانيه که براي سليمان ساخته شد در کتيبه اي سليمان را به عنوان "ناشر القوانين الشريعه" خوانده است. اشتهار سليمان به عنوان قانونفرما وجه بنيادي جايگاه او را در تاريخ اسلام و ديدگاه جهاني شرح مي دهد. شايد مهم باشد قدمي عقب گذاشته شود و اين عنوان به دقت بررسي شود تا جايگاه سليمان در تاريخ به درستي و کمال شناخته شود. لغت قانون در اينجا معني ويژه اي دارد. در سنت اسلامي شريعت يا قوانيني که مستقيماً از قرآن اخذ مي شوند در سرتاسر سرزمينهاي اسلامي شناخته شده و مورد استفاده اند. پس سليمان چه قوانيني را به جهان اسلام داده است؟ و قانون دقيقاً به چه معناست اگر با قوانين اصلي اسلامي که شريعت خوانده مي شوند مرتبط نيست؟ قانون به تصميمات دوره اي که در شريعت به آنها پرداخته نشده است مربوط است. اگر چه شريعت تمامي قوانين لازم را دربرمي گيرد با اين وجود برخي وضعيتها خارج از حدود آن قوانين قرار مي گيرند. در سنت اسلامي اگر مورد خاصي خارج از شرايط شريعت قرار گيرد آنگاه مي توان از قضاوت و دستوري پيروي کرد که قابل قياس و اقتباس باشد با دستورات و مواردي که در شريعت بدان پرداخته شده است. اين سبک انديشه تنها بوسيله آزادترين مکتب شريعت، حنفيه، پذيرفته شده است. بدين ترتيب تعجب انگيز نخواهد بود که حنفيه در قانون عثماني غلبه داشت

با اين وجود عثمانيان "قانون" را به عنوان يک سيستم کامل از قوانين مستقل از شريعت ارتقا دادند. دو قرن ابتدايي حکومت عثماني از 1350 تا 1550 همزمان با انفجاري از دستورات و قوانين گوناگون بود به گونه اي که در اوايل قرن شانزدهم "قانون" مجموعه کامل و مستقلي از قوانين بود که عموماً در جايگاهي مهمتر از شريعت قرار گرفته بود. اين وضعيت عمومي و فراگير منحصر به فرد تا حدودي نتيجه ميراث عثمانيان بود. در هر دو سنت ترک و مغول، قانون سلطنتي يا قانوني که بوسيله شاه اعلام مي شود، مقدس در نظر گرفته مي شود. آنان حتي لغت ويژه اي براي آن داشتند، ترکها آن را توره و مغولها آن را ياسا مي خواندند. در تشکيلات توره و ياسا قانون سلطنتي به عنوان پايه اساسي و مقدس امپراطوري در نظر گرفته مي شد. وقتي اين سنت با سنت اسلامي شريعه جمع شد، سيستمي تعديل يافته و ترکيبي از اين دو بوجود آمد. قوانين سلطاني اولين بار بوسيله محمد فاتح جمع آوري شد. محمد قوانين را به دو بخش مجزا تقسيم کرد. يکي که با تشکيلات حکومتي و نظامي سروکار داشت و ديگري که به ماليات و رفتار با رعيت مربوط مي شد. اين گروه اخير از قوانين پس از مرگ محمد توسعه بيشتري يافت و قانون عثماني به نحو گسترده اي تا 1501 به شکل نهايي خود متبلور شد. سليمان به نوبه خود سيستم قانوني را مورد تجديدنظر قرار داد اما در مجموع، سيستم قانوني سليمان به خوبي در دستگاه قانوني 1501 شناخته شده است. در زمان سليمان بود که قوانين شکل نهايي خود را يافتند و تجديدنظر ديگري بعد از او به وقوع نپيوست. از اين نقطه به بعد اين دستگاه قانوني "قانون عثماني" خوانده شد

تاريخ نگاران اروپايي سليمان را به طور اوليه به عنوان يک فاتح مي شناسند. وي چنان ترسي به اروپا چشاند که هيچ وقت بوسيله هيچ حکومت اسلامي ديگري بوجود نيامده بود. فتح مانند هر بعد ديگري از حاکميت و فرهنگ عثماني ميراثي چندفرهنگي بود که ريشه هاي آن تا بين النهرين و ايران و تا مردم اصيل مغول و ترک آسياي مرکزي و شرقي گسترده شده بود. سليمان عناوين بسيار داشت؛ او خود را در کتيبه ها بنده خدا، قدرتمند به قدرت خدا، خليفه خدا بر زمين، مطيع فرامين قرآن و تحکيم کننده آنها در سرتاسر جهان، سلطان تمامي سرزمينها، سايه خدا بر تمامي ملل، شاهنشاه تمامي سرزمينهاي ايران و عرب، ناشر قوانين الشريعه، دهمين سلطان از خانهاي عثماني، سلطان، پسر سلطان و سليمان خان خوانده است. عبد خدا، شاه جهان، من سليمان هستم و نام من در تمامي نمازها در تمامي شهرهاي اسلام خوانده مي شود. من شاه بغداد و عراقم، سزار تمامي سرزمينهاي رومم، و سلطان مصرم. من تاج مجاري را بدست آوردم و به کمترين بندگانم دادم. او خود را سلطان سرزمينهاي سزار و اسکندر بزرگ مي خواند. البته با در اختيار داشتن چنان عظمتي، تواضع و سادگي کمي مشکل است. هيچ حاکمي در قرن شانزدهم در تحقير تمامي سرزمينهاي مجاور خود از او زبردست تر نبود. سليمان بر اين باور بود که تمامي جهان به عنوان هديه از خدا در مالکيت اوست

اگر چه او سرزمينهاي رومي را بدست نياورده بود اما هنوز آنها را از آن خود مي خواند و تقريباً به خود رم هم حمله کرد. در لشکرکشي سليمان عليه کورفو، شهر در فاصله چند تار مو از حمله عثمانيان قرار گرفت. او در اروپا رد، بخش بزرگي از يونان، مجارستان و بخش عمده امپراطوري اطريش را در اختيار گرفت. اردوي او عيله اطريشيها او را در آستانه وين قرار داد. در کنار حملات و اردوهاي نظامي، سليمان بازيگر عمده اي هم در سياست اروپا بود. او باسياستي تهاجمي در صدد ناپايدار کردن اروپا بود. به خصوص ناپايداري کليساي کاتوليک رم و امپراطوري مقدس رومي. وقتي مسيحيت اروپايي، اروپا را به دو بخش حکومتهاي کاتوليک و پروتستان تقسيم کرد سليمان با ارسال کمکهاي اقتصادي براي کشورهاي پروتستان در صدد تضمين ناپايداري ديني و سياسي اروپا بود تا آن منطقه را آماده تهاجمات بعدي خود کند. در واقع چندين تاريخ نگار معتقدند پروتستانيسم هيچ وقت به موفقيت نمي رسيد اگر حمايتهاي اقتصادي امپراطوري عثماني نمي بود. سليمان همچنين به اروپاي مهاجم در حال گسترش پاسخ مي داد. مانند بسياري از غيراروپاييها سليمان به خوبي از عواقب گسترش اروپاييان آگاه بود و اروپا را تهديدي اساسي براي اسلام مي دانست. در زير بار اين گسترش و توسعه بود که جهان اسلام شروع به مچاله شدن کرد. پرتغال به چندين شهر مسلمان در شرق آفريقا حمله کرد تا بر تجارت با هند تسلط يابد. روسها که عثمانيان آنها را اروپايي مي دانستند وقتي در قرن شانزدهم گسترش روسي آغاز شد، در حال حرکت به سمت مناطق جنوبي آسياي مرکزي بودند. بدين ترتيب سليمان علاوه بر تهاجم و ناپايدار کردن اروپا، سياست کمک به هر کشور مسلماني که با تهديد گسترش اروپايي روبرو بود را در پيش گرفت. اين نقش بود که از نظرگاه عثمانيان اين حق را به سليمان داد که خود را خليفه بزرگ اسلامي بخواند. او تنها کسي بود که با موفقيت اسلام را از ناباوران محافظت مي کرد و به عنوان نگهبان اسلام شايسته حکومت اسلامي بود

در حالي که گسترش قدرت اروپايي در توجيه فتوحات سليمان در سرزمينهاي اروپايي کمک کننده است اما اين موضوع در علت يابي حملات يا در اختيار گرفتن سرزمينهاي وسيع اسلامي از سوي وي کمک کننده نيست. چگونه فتح سرزمين اسلامي به حفاظت از اسلام منجر مي شود؟ عثمانيان باور داشتند اين چيزي است که در حوزه اختيارات سليمان به عنوان خليفه اسلامي است. سليمان در اين نقش باييستي کليت ايمان را در نظر مي داشت و بدعت و نفاق را ريشه کن مي ساخت.ضميمه کردن سرزمينهاي اسلامي از قبيل عربستان مي تواند چنين توجيه شود که سلسله هاي حاکم بر اين سرزمينها باور و عمل راستين اسلامي را رها کرده بوده اند. هر کدام از حملات و دراختيار گرفتن سرزمينهاي اسلامي به اين شکل در قضاوتي دين مدارانه، بوسيله دانشمندان مسلمان در راستاي حفظ واقعيتهاي راستين اسلام توجيه مي شد

اين نوشته ترجمه اي از اين 4 متن است: يک و دو و سه و چهار

هیچ نظری موجود نیست: