و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۶

تاریخ اصلاحات 4

اسپير؛ 1526- 1529

در سالهاي پس از اعلاميه ورمز و بازگشت لوتر در سال 1522 به ويتنبرگ، شاهزاده هاي ايالتهاي آلماني و شهرهاي شوراي سلطنتي در مجادله اي سخت بر سر پذيرش اعلاميه اي که اصلاحات مذهبي لوتر را رد مي کرد درگير شدند. تخاصمات رو به رشدي نسبت به مداخلات خارجي در امور آلمان از سوي رم و متحد نزديک پاپ، امپراطور رم مقدس که علايق او همانقدر که آلماني بود اسپانيايي هم به نظر مي رسيد وجود داشت. يک اقليت بزرگ در داخل امپراطوري در حال و هواي شورشي به سر مي بردند

در سال 1526 امپراطور چارلز پنجم تلاش کرد تا با دلجويي کردن شرايط را آرام سازد. يک گردهمايي سلطنتي در سال 1526 در اسپير ممنوعيت مشخصي را که درباره تعاليم لوتر پنج سال قبل از آن در اعلاميه ورمز اعلام شده بود تغيير داد. اکنون هر شاهزاده آلماني با پذيرش مسؤوليت پاسخگويي به شاه و امپراطور مي توانست خود در اين مورد تصميم گيري کند. سه سال بعد دوباره در اسپير گردهمايي ديگري مسيري مخالف اتخاذ نمود. توافق سال 1526 لغو شد و اعلاميه ورمز دوباره جايگزين شد. يک اقليت ناراضي متشکل از پنج شاهزاده و چهارده شهر سلطنتي اعتراضيه اي برعليه اين تصميم منتشر ساختند. و به اين ترتيب ايشان با نام پروتستانها شناخته شدند

ماربرگ؛ 1529

يکي از پنج شاهزاده اي که اعتراضيه را در آوريل 1529 در اسپير امضا کرده بودند فيليپ 25 ساله ملاک هسه بود. او از جمله وفادارترين حاميان لوتر بود که در سال 1527 در ماربرگ اولين دانشگاه پروتستان را با استفاده از هزينه اي که گفته مي شود با تعطيل کردن صومعه هاي هسه به دست آمده بود تأسيس نمود. اما به خاطر گزارشاتي که درباره عدم توافق الهياتي بين اصلاحگران و به خصوص بين لوتر و زوينگلي بر سر موضوع اصلي عشاي رباني بوجود آمده بود در تعهد او ترديدهايي وارد شده بود

در اکتبر سال 1529 فيليپ از لوتر و زوينگلي دعوت کرد تا در برابر يک جمعيت مدعو در قلعه ماربرگ با يکديگر بحث کنند. او اميدوار بود که نتيجه اين مباحثات يک موضعگيري متحد پروتستان باشد. براساس شورمندي و اعتقاد راسخ شرکت کنندگان در بحث، اميدواري فيليپ شانس اندکي براي توفيق داشت. لوتر با گچ دايره اي بر روي ميز کشيد و در داخل آن نوشت اين بدن من است. نوشته او اشاره به آيه اي داشت که در آن مسيح به حواريون گفت: بگيريد و بخوريد اين بدن من است. اين اصرار لوتر به طريقي که براي ما ناشناخته است بايد به اين معني باشد که بدن و خون مسيح حضوري واقعي در نان و شراب دارد زماني که در مراسم مذهبي مورد استفاده قرار مي گيرد. زوينگلي به نحو يکساني مصر بود که جمله مسيح يک استعاره است. نان و شراب حتي زماني که در مراسم مذهبي مورد استفاده قرار گيرند تنها نشانه اي از گوشت و خون مسيح هستند. عبارت او در انجيل يوحنا از اين قرار است که روح تنها زندگي مي بخشد و گوشت سودي نمي رساند

مشخص شد که توافق ناممکن است و اين موضوع به عنوان وجه افتراقي بين لوتريها و کليساهايي که از اصلاحات در سوييس اشتقاق يافته بودند باقي ماند. در قرن شانزدهم لغت پروتستان براي لوتريها مورد استفاده قرار مي گرفت در حالي که فرقه هاي سوييسي و فرانسوي با نام اصلاح يافته خوانده مي شدند. فيليپ از هسه علاقه مند بود نتيجه اي قطعي و مشخص از گردهمايي خود که بعداً با نام گفتگوي ماربرگ خوانده شد به دست آورد و به اين ترتيب لوتر پانزده مقاله ماربرگ را نوشت. در مقاله پنجم عدم توافق به دست آمده به نگارش در آمد. چهارده تاي ابتدايي پيش از اين در ويتنبرگ به صورت پيش نويس آماده شده بود ولي مورد بحث قرار نگرفته بودند. اينها مشتمل بر مواردي عمومي بودند. به اين ترتيب هسه سند مورد نياز خود را به دست آورد. در سال بعد اين سند تا حدي در اقراريه مهم آگسبورگ به کار گرفته شد

آگسبورگ؛ 1530-1555

احساس نياز براي به سامان آوردن ناآراميهاي مذهبي در آلمان در نتيجه تکان ناشي از محاصره وين بوسيله ترکها در سپتامبر 1529 فوريتر جلوه نمود. آنان با ناکامي يک ماه بعد عقب نشيني نمودند. اما از مرزها خبرهاي موثقي مي رسيد که مطرح کننده احتمال خطرهايي بزرگتر بودند. امپراطور چارلز پنجم تلاشي جديد براي حل و فصل موضوع در گردهمايي آگسبورگ در ژوئن 1530 انجام داد. لوتر که طبق اعلاميه ورمز متمرد اعلام شده بود به طور رسمي نمي توانست در آن شرکت کند. ملانکتون جاي او را گرفت تا آنچه را که به عنوان اقراريه آگسبورگ شناخته مي شود ارائه دهد. اين اقراريه که مجموعه اي از چندين سند قبلي را در يک قالب متشکل ترسيم مي نمود تبديل به بيانيه استاندارد ايمان لوتري شد

هدف ملانکتون اين بود که تأکيد کند اصلاحات لوتري در هيچ اصل ايماني نسبت به کليساي کاتوليک معترض نيست. بلکه اين اصلاحات تنها خواستار حذف سواستفاده هايي هستند که در قرنهاي اخير در اين ايمان وارد شده است. انجمن اين موضوع را نپذيرفت و در عوض اعلام کرد که تا آوريل 1531 تمامي شاهزادگان و شهرهاي پروتستان بايستي از مواضع لوتري خود بازگشت نمايند و در بخش مهم ديگري ايشان را موظف نمود تمامي داراييهاي کليسا و صومعه را که مورد تصرف قرار داده اند برگردانند. تهديد مداخله نظامي از سوي امپراطور به طور ضمني وجود داشت. در پاسخ شاهزاده ها و برخي از شهرهاي سلطنتي يک جبهه دفاعي براي دفاع متقابل تشکيل دادند که در سال 1531 به عنوان اتحاديه اشمالکالدن شکل گرفت. اين اتحاديه در طي بيش از دو دهه آينده اغلب بر عليه همسايگان کاتوليک خود در آلمان فعاليت داشت. در سال 1547 اين اتحاديه در جنگ موهلبرگ شکست سختي خورد و در برابر چارلز پنجم عقب نشيني نمود. اين شکست باعث شد دو رهبر اصلي اتحاديه، عضو انتخابي ساکسوني و فيليپ از هسه پنج سال را در زندانهاي امپراطور بگذرانند

اما هيچ پيروزي نظامي نمي توانست اين تقسيمات مذهبي عميق را در امپراطوري فيصله دهد. زماني که يک گردهمايي ديگر سلطنتي در آگسبورگ در سال 1555 تشکيل شد که از سوي برادر چارلز پنجم، فرديناند اداره مي شد همه طرفها از رسيدن به راه حلي اظهار نااميدي کردند. مصالحه در نهايت با عنوان صلح آگسبورگ مورد توافق قرار گرفت و حقيقتي که در سالهاي پس از انتشار نود و پنج رساله لوتر ظهور کرده بود به رسميت شناخته شد. هر شاهزاده و شهر مجاز بود بين کاتوليسيسم رم و لوترانيسم دست به انتخاب بزند. اما تمامي ساير فرقه ها از قبيل کليساي اصلاحي سوييسي و آناباپتيستها ممنوعه باقي ماندند. اين مصالحه بعداً در عبارت مختصر لاتين چنين توصيف شد که هرکس پادشاهي را در اختيار دارد نوع مذهب را برمي گزيند. اصل انتخاب مذهب بوسيله حاکم به نحو مؤثري نوسانهاي داخل امپراطوري را براي مدتي کنترل کرد. اين اصل خيلي بيشتر در مورد پادشاهيهاي مستقل اروپاي شمال غربي مناسب به نظر مي رسيد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: