سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ بادهاي غالب و مسيرهاي دريانوردان
در اوائل قرن پانزدهم ملوانان اروپايي براي اولين بار از منظره سواحل اروپا خارج شدند و به سمت خطرات اقيانوس اطلس حرکت کردند. ملوانان براي کشتيراني نياز داشتند سيستم بادهاي اقيانوس اطلس را به کار گيرند. اين بادها در شمال استوا يک جريان بادي گردان در جهت حرکت عقربه هاي ساعت و در جنوب استوا يک جريان بادي گردان برخلاف حرکت عقربه هاي ساعت بوجود مي آورند. کريستوفر کلومبوس در سال 1492 از جريان گردان شمالي براي دسترسي به هند غربي استفاده کرد و واسکو داگاما براي چرخيدن به دور دماغه اميدواري و ورود به اقيانوس هند در سال 1497 از هر دو جريان استفاده کرد. اروپائيان در اقيانوس هند با غلبه سيستم بادي بسيار متفاوتي مواجه شدند. بادهاي موسمي در نتيجه گرم شدن يا سرد شدن هوا بر روي قاره آسيا بوجود مي آيند و يک چرخه فصلي به وجود مي آورند به طوري که بادهاي تابستانه ملوانان را به سمت هند و بادهاي زمستانه ايشان را به سوي آفريقا مي راند
اين نوشته ترجمه اي از اين متن است
براي آشنايي بيشتر درباره بادهاي غالب اقيانوس اطلس و اقيانوس هند مي توانيد از نقشه پويانمايي شده اي که در صفحه متن اصلي وجود دارد استفاده کنيد
۱ نظر:
سلام دوست گرامي
از حضورتان در اكنون و اعلام نظرتان ممنونم.
آن ديدگاهي كه به اشارت آوردم، شامل طيفهاي مختلفي ميشود. مقصودم از آن عبارت به تمامي ناظر به گفتگوي شما و آقاي سيد محمدي نبود، هر چند بيارتباط هم نبود.
به گمان من امام خميني هر چه در توان داشت به كاربست تا دولت مستبد دستنشاندة بريده از فرهنگ بومي پهلوي را براندازد. فقه و عرفان دستمايههاي رهبر انقلاب بود كه در كنار ذخاير فرهنگي و اجتماعي ديگر در خدمت اهداف انقلاب درآمد.
از نظر من پايان دادن به بساط حكومت پادشاهي در ايران كار بزرگ و ارزشمندي بود كه آيتالله خميني با بسيج همة تواناييهايي كه در اطرافش بود، موفق به آن شد.
امام خميني ميتوانست به قول شما يك «سكوي پرتاب» باشد؛ اما از آنجا كه استبداد يك سطح فرهنگ است، و جامعة ما در عبور از اين سطح فرهنگي همچنان با دشواري و ناتواني مواجه است، نخبگان ما در مقام تأسيس نظام سياسي نوين، هوشمندي لازم را براي گرفتار نشدن در روابط اقتدارگرايانه بلاوجه از خود نشان ندادند و نتيجه، بازتوليد مناسباتي شد كه همچنان نيازمند نقد و تعديل در راستاي افزايش عقلانيت و كارآمدي نظام سياسي است.
نقد مناسبات سياسي لزوماً به معني نقد اشخاص نيست. البته هيچ شخصي هم بينياز از نقد است. اما به هر حال وقتي مناسبات سياسي و روابط قدرت را نقد ميكنيم، لزوما نظر منفي و بدي به برنشستهگان مناصب قدرت نداريم. آنان نه فرشتهاند نه ديو، كساني هستند مثل خودمان و از ميان ما، يا خويش ما هستند يا هموطنمان، آغشته به همان نقاط قوت و ضعفي كه در آدميان سراغ داريم. در هر حال مناسبات سياسي جدا از مسئولين سياسياند. حتي بعضي وقتها اين مناسبات و فرايندهاي غيرعقلاني و ناعادلانه است كه مصدرنشينانش را قرباني اعوجاج و ناراستي خود ميكند. براي من آنان موضوع دلسوزياند تا دشمني و خدايناكرده نفرت، كه آرزو ميكنم در دل هيچ انساني راه نيابد.
در حكومت بودن يك نظريه سياسي دليلي بر حقانيت نيست.
من علاقهمندم گفتارهاي معطوف به سياست به كلي منزه از احساسات و عواطف شود.
شاد و سربلند باشيد
http://aknun.blogfa.com/
ارسال یک نظر