و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶

خاطرات پزشکی 4

اين چند روز بخش اورژانس ساده تر از اون چيزي بود که خودمو آماده اش کرده بودم. سيستم جديد اورژانس بيمارستان امام خميني تبريز با استقرار تخصص جديد طب اورژانس، کار انترنها رو کمتر و ساده تر کرده. آسيستانهاي سال يک طب اورژانس در هر قسمت در کنار انترنها حاضر هستند و نوعي تقسيم کار و مسؤوليت وجود داره. اين آسيستانها هستند که بايستي در برابر آسيستانهاي سال بالاتر و پزشک مسؤول اورژانس پاسخگو باشند. نسبت به دفعه قبل حضور من که اورژانس به طور عمده بوسيله گروه بزرگ و کهنه کار داخلي اداره مي شد با استقرار طب نوپاي اورژانس سطح علمي کار پزشکي هم افت کرده و نظم و انضباط دقيق و علمي در کار نيست و نه تنها انترنها از نظر علمي مؤاخذه نمي شوند بلکه آسيستانهاي سال يک و سال بالاتر و خود اتندينگ اورژانس هم چندان از نظر علمي مطمئن و قابل اعتماد جلوه نمي کنند. در عمل فکر مي کنم تو اين يک ماه در اين بخش اورژانس بيشتر بدآموزي ياد بگيريم. آسيستانهاي سال يک جراحي، جراحي مغز و اعصاب و اورژانس که اونها هم تازه از اول مهر ماه دوره شونو آغاز کرده اند و هنوز به محيط و شرايط عادت نکرده و مسلط نشده اند، کاري به کار انترنها ندارند و علاوه بر اين توجه آسيستانهاي سال بالاتر رو هم براي آموزش به خودشون جلب مي کنند و به اين ترتيب محيط امني براي انترنها فراهم شده تا هر طور راحت هستند کار کنند

موارد متعدد تعجب آور و خنده دار نقض اصول تشخيصي و درماني پزشکي که در اين دوره يک هفته اي در اورژانس ديده ام پيش از اين بي سابقه بوده. پزشک کشيک اورژانس که يک متخصص جراحي عموميه براي اين که خون دماغ ناشي از افزايش فشار خون رو از خونريزي معده افتراق بده، به جاي اين که شرح حال دقيقي از مريض بگيره و معاينه اشو کامل کنه، دستور تعبيه سوند معده و شستشوي معده رو مي ده و موقع ترخيص توصيه به مراجعه به فوق تخصص گوارش و گرفتن وقت آندوسکوپي مي کنه! همين آقاي دکتر نمي تونه درباره بيمار زني که با حالت گريه و آه کشيدن از درد بين دو کتف شاکيه، حالت رواني و عصبي بيمار رو که منجر به شکايت بدنيش هم شده تشخيص بده و احتمال مي ده اگر تجويز داروهاي مسکن مؤثر نباشه، انجام سي تي اسکن ريه لازم باشه! اين روزها اگه با شکايت ضربه به سر به اورژانس بيمارستان امام مراجعه کنيد ضربه هر چقدر هم مختصر باشه و باعث ايجاد علامت يا مشکل مشخصي نشده باشه براي شما انجام سي تي اسکن مغز رو درخواست خواهند کرد و شما پس از صرف هزينه و وقت قابل توجه بدون اين که مشکل خاصي داشته باشيد مرخص خواهيد شد. ديشب هم يکي از انترنهاي خودمون براي بيماري که در نتيجه پرخوري دل درد گرفته بود و غير از قدري حالت تهوع و بي حالي علامت ديگه اي نداشت براي رد احتمال پارگي معده و هواي زير ديافراگم درخواست عکس ساده سينه کرده بود. گويا کسي نبود تذکر بده که پارگي معده باعث حالت شوک و اختلال هوشياري و درد شديد شکم مي شه و چنين تشخيص وخيمي به هيچ وجه به تابلوي باليني بيمار ما نمي خوره. چند شب پيشتر هم يکي ديگه از انترنهامون نتونسته بود حرکات هيستريک و نمايشي يک جوون رو تشخيص بده و براساس شرح حال گمراه کننده مادرش اونو با تشخيص مسموميت با مونوکسيدکربن پذيرش داده بود

مرور چنين مواردي البته به اين معني نيست که خودم تو اين مدت اشتباهي نداشته ام. تو روز اولي که پزشک ترياژ اورژانس بودم با اعتماد به پيشنهاد پرستار ترياژ، بيماري رو بدون اين که خودم ببينمش به اتاق بيماران بدحال اورژانس فرستادم که بعداً خبر رسيد بيمار اونقدر بدحال نبوده و به تختهاي معمولي منتقل شده بود. همين پرستار همون روز يک اشتباه من رو جبران کرد. مرد مسني رو که با سابقه ناراحتي قلبي و با حالت ديسترس تنفسي و ادم ريوي آورده بودند به اشتباه براي پذيرش به تختهاي معمولي راهنمايي کردم که با پيشنهاد بجاي همين پرستار، بهتر ديدم بلافاصله به اتاق بيماران بدحال منتقل بشه. حالا که فکرش رو مي کنم مي بينم هيچ چيز نمي تونه به اندازه اشتباهات عملي خود آدم براش آموزنده باشه. اون روز هم البته اولين تجربه من به عنوان پزشک ترياژ در تاريخ آموزش و تجربه پزشکيم بود. پزشک بايد اين مهارت رو به دست بياره که بي اعتنا به آژيتاسيون و بيقراري همراهان بيمار تنها براساس وضعيت بيمار و شرح حال و معاينه خودش، درباره بدحال بودن و اورژانسي بودن وضعيت بيمار به درستي تصميم گيري بکنه

اين دوره اورژانس فرصت خوبي براي سروکله زدن و درگير شدن با انتظارات و کنترل و مديريت حالات و هيجانات مختلف بيماران و همراهانشون از گروههاي سني و جنسي و اجتماعي مختلفه. اين تجربه ايه که احساس مي کنم تا حد زيادي بهش نيازمندم. اين تجربه نه تنها در حيطه کار پزشکي مورد نيازمه بلکه در حيطه عمومي زندگي هم برام مفيد و کارساز مي تونه باشه. دو سرباز فردي رو روي برانکارد آوردند که صورتش و ساعد يک دست و مچ دست ديگه اش پانسمان شده بود. مدعي بودند در حين فرار از روي ديوار سقوط کرده. آسيستان سال يک اورژانس به درستي حدس زد که سربازان نيروي انتظامي مخفي کاري مي کنند و واقعيت اين بوده که اون جوون هنگام فرار از طرف نيروهاي انتظامي با باتوم کتک خورده بود. دختر جووني رو با لباسهاي خاکي به اورژانس آوردند. مردي که همراهش بود مي گفت خودشو از ماشين بيرون انداخته. تمام عضلات بدنش رو سفت کرده بود و فقط گريه مي کرد. در شرح حال همکاري نمي کرد و با جيغ و داد کردن اجازه معاينه نمي داد. زن مسني رو به اورژانس آورده بودند. پرسيدم مشکلش چيه؟ يکي از مردان همراهش به ترکي شروع به توضيح دادن کرد. صحبتش رو قطع کردم که لازمه فارسي توضيح بده. دو نفر ديگه از همراهانش که زن بودند خواستند که يک نفر ترک بگم بياد. جواب دادم اينجا فقط من هستم. مرد همراه بيمار به فارسي توضيحش رو ادامه داد. ظاهر خانمها نشون مي داد تبريزي هستند و از روستاهاي اطراف نيامده اند. مايه تعجب من بود چطور اين قدر براشون مشکله فارسي صحبت کنند

زيرنويس: شک داشتم که آيا کار درستيه چنين نوشته اي رو منتشر مي کنم. دلم خوشه لااقل بازگشت به آينده چندان پربيننده نيست. در هر حال شايد بهتر و انسانيتر باشه طيفهاي مختلف جامعه از واقعيتهايي که درباره کار پزشکي وجود داره اطلاع داشته باشند. اين بي شک از حقوق طبيعي انسانهاست که بدونند پزشکاشون ممکنه چه اشتباهاتي مرتکب بشوند. با دقت نظر و بازخواست بيماران بي گمان کيفيت کار پزشکان هم بهتر خواهد شد و اين در مجموع به نفع جامعه است

هیچ نظری موجود نیست: