و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۶

دو لیست

اوائل سال 2007 مجله احتمالاً کانادايي پاراد ليستي از بيست ديکتاتور اول دنيا ارائه کرده بود. ايران به رهبري آيت الله خامنه اي در رتبه سوم اين ليست قرار داشت. ايسنا گويا خبر رو با حذف قسمت مربوط به ايران نقل کرده بود. درباره اين موضوع اون موقع دوستان اظهارنظرات مختلفي داشتند. من هم اين طور نوشتم


مجله پاراد بعدش نگفته بود حالا با اينا بايد چي کار کنيم؟ فکر کنم بايد به فکر باشيم بريم بهشون دموکراسي صادر کنيم. جالبه که همه اينها هم با آمريکا و نظام غالب ليبرال غربي تا حدي مشکل دارند

اگر ديکتاتور بودن و دموکراتيک بودن ابزار تبليغاتي و وسيله مداخله جويي حضراته ما خيلي هم بايد متأسف باشيم بعد از اين همه سرمايه گذاري و خطرپذيري براي ضديت با چنين انديشه اروپامحور و نژادپرستانه اي هنوز به اول ليست نرسيده ايم. و بايستي در صدد باشيم با انديشه سيستماتيک تقابل با اين نظام سلطه، جاي همه ديکتاتورهاي عالم رو پر کنيم

اگر وسيله سنجش ديکتاتوري، مقاومت در برابر يکه تازي و تماميت خواهي نژاد سفيده؛ پس زنده باد همه ديکتاتورهاي عالم

در پاسخ به اين مطلب دوستي اين طور به من اشکال گرفت که از مسأله دموکراسي و ديکتاتوري نبايستي به سلطه جويي و نژادپرستي تعبير کرد و در مطلب اصلي خود مجله علت هرکدوم از اين بيست انتخاب و رتبه هاشون توضيح داده شده است. براي اين دوستم اين طور نوشتم

وويد عزيز
مقصود من از اروپامحوري و نژادپرستي اون چيزي که شما برداشت کرديد نبود. اين بحث مقدمه اي داشت که من جاي ديگه اي نوشته بودم. انگليسيها در قرن نوزدهم اسم فعاليتهاي استعماريشونو در اقصي نقاط عالم گذاشته بودند "مأموريت متمدن سازي" و "وظيفه مرد سفيد". بعد از جنگ دوم شعارهاي جديدي ياد گرفتند و اين بار آمريکاييها با اسم "حقوق بشر" و "دموکراسي" در کشورهاي مختلف دست به مداخله جويي هاي رنگارنگ زدند و مي زنند. کسي به نحو اصولي مخالفتي با حقوق بشر و دموکراسي نداره مشکل اينجاست که اينها ارزشهايي که خودشون در يک مسير منطقي و طبيعي بهش رسيده اند سعي مي کنند در يک روند شتابزده و دستوري و دستکاري شده به کشورهاي ضعيفتر تحميل کنند و به اين شکل هم بهانه حضور خودشونو به دست بيارن و هم نظم دروني جوامع و ساختار ارزشي بومي کشورها رو به هم بريزند و عملاً جلو مسير رشد و ترقي طبيعي و خودانگيخته جوامع رو مثلاً با ايجاد درگيريهاي مصنوعي سد کنند

اين که من از اين گونه تبليغات غربيها درباره ديکتاتوري و دموکراسي تعبير به تحميل ارزشهاي اروپايي و نژادپرستي کردم اشاره به چنين سابقه تاريخي وچنين کارکردي براي دلسوزيهاي اروپاييها درباره مردم لابد مستضعف دنيا بود. بله از هر خرابکار و قاتل و دزد و مجرمي بپرسي براي خودش دليل و توجيهي داره. حالا اگه اين مجرم دادستان و شهردار باشه براي خودش تبليغاتي هم مي کنه و طبق دليل خودش کارشو ادامه هم مي ده و سر مردم شهر منت هم مي ذاره. جنگ افروزيها و مداخله جوييهاي آمريکا و انگليس و بعضي حاميان گاه و بي گاه اروپاييشون تحت لواي پرطمطراق و فريبنده حقوق بشر و دموکراسي فقط حرف ايرانيها و مسلمونها نيست. صداي ژاپن و چين و روسيه و سنگاپور و مالزي هم بلند شده. خود گروههاي ضدجنگ و چپگراي انگليسي امريکايي هم خيلي بهتر و مستندتر و مفصلتر از من و امثال من مي تونن توضيح بدهند چطور آمريکا و انگليس با اين رفتارهاشون دچار تناقض گويي و زير پا گذاشتن مقررات بين المللي شده اند. اگر اونها بخواهند ليست بدهند ليست متهمان درجه اول جنايتکار جنگي سال 2006 رو ارائه خواهند کرد. بي شک سران آمريکا و انگليس و اسرائيل رتبه هاي افتخار آميز و ممتازي تو چنين ليستي خواهند داشت. مشکل فقط همينه که زور تبليغاتي اين منتقدين به توان تبليغاتي و رسانه اي رسمي دولتهاشون نمي رسه

هیچ نظری موجود نیست: