و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

امپراطوری مغول 2

اولين حرکت به سمت غرب - فتح امپراطوري خوارزمشاه

چنگيز علاقه خود را نسبت به جنگ با چين از دست داد و در عوض توجه خود را معطوف به غرب کرد. در سال 1218 او فرمانده خود چِپ را به سمت غرب فرستاد و امپراطوري قرا ختايي را فتح کرد. اما موضوع اصلي مربوط به امپراطوري عظيم خوارزميان در ايران بود. تخاصمات زماني مشتعل شد که خوارزمشاه به يک کاروان مغول حمله کرد و سفيران چنگيز را با سوزاندن ريشهايشان تحقير کرد. از جايي که چنگيز سفيران را به هدف ايجاد صلح فرستاده بود با اين اقدام غضبناک شد. چنگيز براي بزرگترين عملياتي که تا به حال به انجام رسيده بود آماده شد و نيرويي جمع آوري کرد که مجموعاً به حدود نود تا صد و ده هزار نفر مي رسيدند. توانايي نظامي خوارزمشاه در شمارش مجموعاً دو تا سه برابر اين مقدار بود اما سپاه چنگيز انضباط بهتري داشته و بيشتر از همه فرماندهي قدرتمندتري در اختيار داشت

در سال 1219 پسران چنگيز چاقادائي و اوگه دئي براي حمله به شهر بزرگ اوتار در شرق درياي آرال عازم شدند. در همين زمان فرمانده بزرگ چنگيز، چِپ به سمت جنوب لشکر کشيد تا در طي عمليات جناح چپ را تحت حفاظت قرار دهد. با اين حال حمله اصلي بوسيله خود چنگيز خان فرماندهي مي شد که همراه با فرمانده سوبه دئي در امتداد بيابان قزل کوم حرکت کردند و از جناح خارجي به نيروهاي خوارزميان حمله ور شدند. برنامه چنين بود که بيابان قزل کوم عملاً عبور ناپذير در نظر گرفته مي شد که خود فرصت بزرگي را براي متعجب ساختن دشمن فراهم مي ساخت. چنگيز و سپاهش در بيابان ناپديد شدند و سپس ناگهان بدون آن که معلوم شود از کجا آمده اند در برابر شهر بخارا ظاهر شدند. پادگان شهر سراسيمه شد و به سرعت شکست خورد. پس از آن چنگيز به سمت سمرقند پايتخت امپراطوري خوارزميان لشکر کشيد. اين شهر باشکوه از لحاظ دفاعي قوياً استحکام يافته بود و پادگاني متشکل از صد و ده هزار مرد داشت که در شمار قوياً بر سپاه محاصره کننده چنگيز برتري داشت. انتظار بود شهر براي ماهها مقاومت کند اما تنها طي ده روز در نوزدهم مارس 1220 ديوارهايش مورد نفوذ قرار گرفت. پس از سقوط سمرقند مغولها عمده امپراطوري را در نورديدند. ميزان تخريب عميق بود. شهرها با خاک يکسان مي شدند و اجتماعات قتل عام مي شدند. در شهر مرو گزارشات درباره اعدام هفتصد هزار نفر توضيح داده اند. در سمرقند زنان مورد تجاوز قرار گرفتند و براي بردگي به فروش رفتند. ميزان تباهي و ويراني چنان شديد بود که امپراطوري خوارزميان در آستانه پاک شدن از تاريخ قرار گرفت. فتح خوارزم نيز يک اتفاق قابل ذکر ديگر بود. خوارزم شاه پس از شکست به سمت غرب گريخت و سوبه دئي با نيرويي متشکل از بيست هزار مرد او را تعقيب کرد. خوارزمشاه درگذشت با اين حال سوبه دئي همچنان به مسير خود ادامه داد. او سپاه خود را به شمال برد و سپاهي بسيار پرشمارتر از نيروهاي روسي کومايي را در سواحل رودخانه خالکا شکست داد. او به مسير خود ادامه داد و قبل از اين که بازگردد به بلغار هاي ولگا حمله کرد. آنچنان که بوسيله تاريخ مشهور گيبونز گفته شده است لشکر کشي سوبه دئي يکي از تهور آميزترين و جسورترين لشکرکشيهاي تاريخ بود چنان که احتمال نمي رود ديگر هرگز تکرار شود

در تمامي زمان اين اردو، خوارزمشاه سپاهي براي جنگ با مغولان در ميدان نبرد تدارک نديد. استراتژي خوارزم متکي بر پادگانهاي بزرگ شهري که در شمار بر سپاهيان محاصره کننده مغول برتري داشتند بود. اين استراتژي البته در هر صورت شکست خورده بود. تنها مقاومت به خوبي سازمان بندي شده بر عليه مغولها از ناحيه جلال الدين صورت گرفت. او پس از سقوط سمرقند يک نيروي مقاومت در افغانستان امروزي تشکيل داد. در پاروان او يک نيروي مغول به فرماندهي يکي از فرزندخواندگان مغول را شکست داد و تنها شکست مغول را در تمامي مدت اردو رقم زد. چنگيز جلال الدين را تحت تعقيب قرار داد و سپاه او را در رودخانه سند در هم کوبيد. شکست جلال الدين به معني تحکيم حاکيمت مغول بر ماوراء النهر بود. با اين حال بخشهاي جنوبي امپراطوري خوارزميان دست نخورده باقي ماند و بعدها تبديل به مجموعه اي از ايالتهاي مستقل شد. گفته شده است وقتي پيش قراولانشان با ديدن حيواني تکشاخ روحيه خود را باختند مغولان تصميم گرفند بيشتر پيشروي نکنند

در سني نزديک به شصت سال سلامتي چنگيز رو به ضعف مي رفت. او در صدد جستجوي راهب افسانه اي دائوئيست، چانگ چون برآمد تا اکسير جاودانگي را به دست آورد. از جايي که چانگ چون هيچ اکسير جادوئي نداشت آرزوي او تحقق نيافت اما چنگيز هوشمندي او را ستايش کرد و آن دو دوستاني خوب براي يکديگر شدند. بدنبال ملاقات با راهب دائوئيست چنگيز به کار اداره رعايا خود بازگشت. برخلاف آتيلاي تاتار و اسکندر بزرگ، چنگيز به اهميت جانشيني مسالمت آميز پس از مرگ خود واقف بود. قبل از کامل کردن کار فتح امپراطوري خوارزميان او با دقت پسرش اوگه دئي را به عنوان جانشين خود انتخاب کرده بود. پس از اين که چنگيز به مغولستان بازگشت تا کار استحکام بخشيدن به دستگاه اداري امپراطوري خود را به اتمام برساند همه چيز به استثناي مسأله تانگوتها در وضعيت خوبي قرار داشت. امپراطوري زيزيا تانگوتها مدتها بود که بوسيله مغولها شکست خورده بود اما تنها خراجگزار بودند و ضميمه امپراطوري نشده بودند. در هر حال تانگوتها در زماني که چنگيز خان دور از خانه بود تعهد خود را کنار گذاشته بودند. در سال 1226 چنگيز خان سپاه خود را برعليه زيزيا به حرکت در آورد و پايتخت آن را به تصرف خود در آورد
درگذشت چنگيز خان

در حالي که اردوي او عليه زيزيا آخرين اردوي او بود مدت کوتاهي پس از آن در اوت 1227 چنگيز خان در سن شصت سالگي درگذشت. علت مرگ همچنان نامشخص است و فرضياتي از قبيل جراحات داخلي پس از يک حادثه طي شکار، تا مالاريا تا غيبگويي تانگوتها مطرح شده اند

در زمان مرگ او امپراطوري مغول از درياي زرد تا درياي خزر امتداد داشت. هيچ امپراطوري ديگري در تاريخ چنين گسترش فوق العاده اي در زمان حيات يک مرد را به خود نديده است. هر چند چنگيز خان خرابي فراواني در فتوحاتش بوجود آورد اما روشن است که او قصد نداشته است همانند هيتلر دست به نسل کشي بزند اگر چه تلفات جنگي آن از هر چيزي در تاريخ فراتر رفته است. آرزوي چنگيز فتح بود و هرگاه تسليم ديده مي شد از خونريزي پرهيز مي شد. او بطور استثنايي نسبت به آنان که از او حمايت مي کردند احترام آميز برخورد مي کرد و براي او نامعمول نبود که با دشمنان ضعيفش دوستي کند. در هر حال چنگيز يک استراتژيست ممتاز نظامي و فرماندهي مستعد و خارق العاده بود که باعث شده است او را تبديل به يکي از فريبنده ترين چهره هاي تاريخ کند

خان بزرگ اوگه دئي
پس از درگذشت چنگيز امپراطوري مغول به چهار ميراث تقسيم شد و هرکدام به يکي از چهار فرزند اصليش داده شد. هرچند اين چهار ميراث از لحاظ سياسي تحت امپراطوري واحد متحد بودند بعداً به عنوان پايه اي براي تقسيمات بيشتر با عنوان خانات عمل کردند. آن طور که قبلاً گفته شد اوگه دئي بوسيله چنگيز به عنوان جانشين انتخاب شده بود. دو سال پس از درگذشت چنگيز اوگه دئي رسماً حاکميت امپراطوري مغول را در اختيار گرفت. اوگه دئي عنوان خاخان (خاقان، خان بزرگ) را که بوسيله حاکمان بزرگترين امپراطوريهاي استپ مورد استفاده قرار مي گرفت برگزيد. با اين حال چنگيز هيچ وقت رسماً اين عنوان را به کار نبرد. درهرحال اوگه دئي بتدريج مراتب ترقي را پيمود

هیچ نظری موجود نیست: