و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۴

جنگ صلیبی اول 3

نتايج

خليج ارسلان پيروزي بزرگي به نفع اسلام به دست آورد. ترکها داستانهايي از سپاه بزرگ فرنگ برعليه الله شمشير کشيده بودند شنيده بودند. او با اين سپاه رعب انگيز برخورد کرده بود و آن را نابود کرده بود. او فکر مي کرد فرنگيها با همه اين احوال اصلاً هول انگيز نيستند و به زحمت چيزي بيشتر از رعيت ساده هستند. البته هم حق با او بود و هم نبود. سپاهي که او شکست داده بود چيز زيادي از يک ارتش را نداشت و هنوز با يک ارتش واقعي رودررو نشده بود. پيروزي او در نزديکي کيبوتوس باعث شد ترکها در تخمين قدرت موج بعدي صليبيون دست پايين را بگيرند که عواقبي جدي بدنبال داشت. اين فاجعه براي مسيحيان هم نتايجي در بر داشت. اين رخداد نشان داد که صرف دلسوزي و غيرت براي آزادسازي مقبره مقدس کفايت نمي کند. ديگر جنگي بوسيله مردم عادي براي سرزمين مقدس وجود نخواهد داشت و به جاي آن حملات تشکيلاتي بوسيله ارتشيان وجود خواهد داشت. و پيتر زاهد رهبر آن نخواهد بود. اين نقش برعهده شاهزادگاني قرار خواهد گرفت که در زماني که ترکها در حال در هم کوبيدن صليبيون مردمي بودند، در حال ورود به کونستانتينوپل بودند

ساير صليبيون

پيش از پرداختن به جنگ صليبي اصلي، بايد به دو علت نگاهي هم به برخي ساير رهبران که هيچ کدام حتي تا کونستانتينوپل پيش نيامدند بيندازيم. يکي از اين جهت که نشان دهيم چگونه اين جنبشهاي اختياري موفقيت اميز نبودند و ديگري از اين جهت که اينها مسأول حمله به يهوديان بودند. تمامي صليبيوني که والتر سنس آووار و پيتر زاهد را همراهي مي کردند عبارت بودند از افرادي که احساس مي کردند خداوند آنها را براي پاسخ دادن به اعلان اوربان در آزادسازي مقبره مقدس فراخوانده است. آنها به هيچ وجه از سوي کليسا مورد حمايت قرار نمي گرفتند، يعني آنها زائراني که از سوي اسقفهاي محلي و در راستاي گردهمايي کلرمونت برانگيخته شده باشند نبودند. و پيتر هم چنين وضعي نداشت. تمامي اين مردم قطعاً باور داشتند که از رحمت الهي برخوردارند و شايد بر اين باور بودند در ماههاي بعد از اعلان کلرمونت، با اقبال گسترده به اين پيمان الهي، مزايايي چون بخشش گناهان را به دست خواهند آورد

ما رهبران کمي را با نام مي شناسيم: راهبي به نام گاتشالک، والکمر که بسيار کم درباره او مي دانيم، و کنت اميک از لنينگ (در دره رودخانه راين). هرکدام از اينها به طور مستقل عمل کردند و پيرواني چند هزار نفري اطراف خود جمع کردند. گاتشالک از کولون آغاز کرد و چند روز بعد از پيتر در آوريل 1096 حر کت کرد. آنها خود را به آلمان رساندند ولي در حالي که براي ورود به مجارستان در حال مذاکره بودند برخي از صليبيون در حال مستي مزارع را غارت کردند. افراد محلي تلافي کردند. صليبيون مواضع خود را مستحکم کردند اما شکست خوردند و کل نيرو پراکنده شد. و اين پايان لشکر کشي گاتشالک بود. چيزي شبيه اين براي والکمر پيش آمد. مي دانيم که او از ساکسوني به بوهميا رفت. شايد آنها مسؤول حملاتي که مي دانيم در اين زمان در مگدبرگ و پراگ عليه يهوديان وجود داشته، باشند. اين دسته نيز وقتي قصد ورود به مجارستان را داشتند مورد حمله قرار گرفتند و متفرق شدند. درباره کنت اميکو بيشتر مي دانيم. او يک بارون سارق مثال زدني بود و بازرگانان و ديگران را غارت مي کرد. او ادعا کرد اسراري الهي دريافت کرده است که وي را رهبر صليبيون قرار داده است. اشراف ديگري که به وي پيوستند نيز بدنام بودند اما کنت توانست تا ميانه هاي رود راين نيروي بزرگي جمع کند. او در فصل بهار در امتداد راين به سمت کولون پايين رفت، شايد به اين خاطر که کولون به عنوان نقطه تجمع صليبيون شناخته شده بود. در حالي که در شهرهاي طول مسيرش يهوديان را قتل غارت کرده بود، در 29 مه به کولون وارد شد. در حالي که از غنيمت اشباع شده بود دوباره از راين بالا رفت و از مرز مجارستان گذشت. دوباره شاه کولومان ورود آنها را نپذيرفت و جنگي رخ داد و صليبيون شکست خوردند. اميکو در اين نقطه ناپديد شد ولي برخي بازماندگان راهشان را تا ايتاليا و گاه تا کونستانتينوپل ادامه دادند، هرچند عده کساني که موفق شدند زياد نبود

چرا به يهوديان حمله مي شد؟ يهوديان هميشه در اروپاي قرون ميانه جايگاهي متفاوت و نامتوازن داشتند. آنها هميشه به عنوان افرادي از بيرون و بيگانگاني در اجتماعات کوچکي که شهرهاي قرون وسطي را مي ساختند در نظر گرفته مي شدند. آنها بوسيله اسقفها و شاهان تحريک مي شدند تا در شهرهاي حاشيه راين سکونت کنند. فعاليتهاي رشوه خوارانه آنها به بوميان محلي اين بهانه را مي داد که هميشه از آنها متنفر باشند. فعاليتهاي دين و فرهنگي يهوديان آنها را مردماني جداافتاده ساخته بود. در حالي که يهوديان از سوي قدرتهاي محلي از لحاظ قانوني مورد حمايت بودند ولي در واقع آنان قوياً نسبت به اتفاقاتي که ممکن بود حين ازدحام جمعيت رخ دهد آسيب پذير بودند. در جو هيجانزده 1096 اين گونه رخدادهاي به سادگي بوجود آمدند. بيشتر صليبيون از اين شهرها بدون حمله کردن به يهوديان گذشتند. اين به معني رفتار مهربانانه يا رفتار مناسب با آنان از سوي صليبيون نيست بلکه تا جايي که رهبران صليبي در صدد آزار و اذيت يهوديان نبودند خشونتي صورت نمي گرفت. گاتشالک شايد اين گونه حملات را تحريک نکرده باشد ولي مي دانيم که سپاه او پولي نداشت و انتظار مي رفت دور از شهرها به سر برند. حمله و غارت اجتماعات يهودي به بهانه حمله به دشمنان مسيح حداقل بهانه ممکن بود

کنت اميکو بدترين افراد را اطراف خود جمع کرده بود. حتي گروههايي که از فرانسه براي پيوستن به او حرکت کرده بودند در ماه مه در متز به يهوديان حمله کرده بودند. طرح اتفاقات يکسان بود: صليبيون به يهوديان مي گفتند يا تعميد داده شوند يا با مرگ روبرو شوند. اين رفتار دروغي ديني هميشه با در اختيار گرفتن اموال کشته شدگان کامل مي شد. در اسپير جلو يک قتل عام گرفته شد وقتي اسقف محلي پناهندگي يهوديان را در قصرش پذيرفت. اسقف ورمز کوشيد تا همين کار را بکند ولي صليبيون به داخل ريختند و همگي را در 18 ماه مه کشتند. اولين باري که مي دانيم اميکو چنين کاري کرد به زودي پس از اين، در ماينز بود. اسقف اعظم آنجا که براي حمايت از يهوديان پول دريافت کرده بود دروازه هاي شهر را عليه اميکو بست. دو روز بعد به آنها خيانت شد. دروازه ها باز شد و اميکو وارد شد و هر يهودي که يافت کشت. اسقف اعظم و پول هر دو ناپديد شدند. پس از اين اتفاقات يهوديان کولون ثروتمندترين شهر راين بطور طبيعي نگران شدند. بسياري شهر را ترک کردند. هرچند منابع کمتر مشخص بحث کرده اند ولي شايد انجا هم قتل عامي رخ داده باشد. اما قطعي است که بخش يهودي نشين غارت شد و اميکو و همراهيانش را پولدارتر کرد. در حالي که با قتل و غارت يهوديان در تمام طول راين گنجينه جنگي براي خود فراهم کرده بودند، سپاه اميکو به سمت مجارستان از راين فاصله گرفت و در آنجا متلاشي شد. در حالي که يهوديان از سوي تمامي صليبيون مورد حمله قرار نگرفته بودند اما اين اتفاقات به روشني نشان مي دهد که در آن زمان ضدساميگري نيرويي واقعي بوده است. ما خواهيم ديد بعداً اين نيرو دوباره ظاهر مي شود. صليبيون در حالي که تصميم گرفته بودند با دشمنان مسيح در سرزمين مقدس بجنگند به نظر مي رسد استعداد زيادي در توسعه بخشيدن به معناي دشمن داشته اند و آن را شامل هر گروه و شخصي که در برابرشان قرار مي گرفته است مي دانسته اند. جنگ صليبي اول با خشونت عليه بي گناهان شروع شد و به همين نحو پايان خواهد يافت

اين نوشته ترجمه اي از اين دو متن است: يک و دو

هیچ نظری موجود نیست: