و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۶

چند سؤال برای یک سؤال

تو اين چند روز اخير نگاهي به آرشيو نوشته هايي که روي هارد داشتم انداختم. دو مجموعه سؤال که با فاصله زماني و در موقعيتهاي بي ربط به همديگه نوشته شده بودند پيدا کردم که ديدم کنار هم قرار دادن اونها چقدر مي تونه معنادار باشه. قسمت اول، نوشته يکي از دوستان منتقد رابطه دين دولته و قسمت دوم نوشته خودمه

اول: ايندو (دين و سياست) ماهيتا قابل جمع نيستند. و احتمالا اصلي ترين نكته در اشكالاتي كه ميشه به ديدگاهت وارد كرد همين باشه. خيلي ممنون ميشم اگر كسي بتونه بگه چطور ميشه بدون واسطه هايي به نام پيامبران –كه دست كم ادعاي ارتباط مستقيم با آسمان رو داشتند- زمين و آسمان رو به هم متصل كرد

دوم: دوستان مسلماني که با دلخوري و نگراني و حتي روا داشتن طعن و لعن درباره جمهوري اسلامي درباره پايگاه و اصالت ديني فلسفه سياسي جمهوري اسلامي از موضعي دلسوزانه و با قيافه اي حق به جانب اظهارنظر مي کنند و مانند مرحوم بازرگان و دکتر سروش با افسوس از در خطر قرار گرفتن و لوث شدن آموزه هاي اسلامي در دستگاه آلوده سياسي و قدرت جمهوري اسلامي داد سخن مي دهند فکر مي کنم پيش از اين که گناه دهشتناک آلودن اسلام به معادلات قدرت رو به پاي آيت الله خميني و سران جهموري اسلامي بنويسند بايستي گناه اين نکبت سياسي و ننگ اجتماعي و افتضاح ديني رو به گردن محمد رسول الله و علي امام اول شيعيان بيندازند. و قبل از اين که آيت الله خميني رو به خاطر دخالت دادن اسلام در معادله مقام و جاه و قدرت سياسي به محاکمه بکشند بايستي پيامبر خدا و وصيش رو مورد تشکيک و تخطئه قرار دهند. بايد از محمد و علي پرسيد شما که مرد دين و خدا و اخلاق و معنويت و عبادت بوديد به قدرت و سياست و حکمراني چه کار داشتيد که قدرت رو قبول کرديد تا اين رسم ناميمون و ذلت بار آلودن دين به صندلي و سرير قدرت در ميان مسلمانان ريشه بدواند؟ بايد از محمد و علي، معماران اصلي آموزه ها و انديشه هاي اسلامي پرسيد چرا امر والاي آخرت و بهشت و جهنم و معنويت و خدا و غيب رو به اين بازيهاي پست و حقير مال و منال و قدرت دنيوي آلوديد تا امروز اين چنين در ايران مردم گرفتار بدبختي و سرخوردگي و ننگ و نکبت باشند؟ مگر در تاريخ کم بودند مردان پاکباخته و راهبان و درويشاني که اهل معني و دل بودند و تمام عمر به عزلت و ياد و ذکر خدا و دوري از شؤون دنيوي و رذائل مادي سپري کردند؟ چرا محمد از غار حرا پايين آمد و خودشو به ورطه درگيري با مشرکين انداخت؟ بايد تمام عمر در همان غار مي ماند. پايين هم که آمد و پيامش رو که ابلاغ کرد و از سوي مشرکين آزار ديد بايد مکه و اهلش رو رها مي کرد و به نقطه اي دوردست پناهنده مي شد تا از آزار اونها در امان باشه. چنان که موسي در برابر فرعون کرد. چرا در مجاورت آنها در مدينه باقي ماند و برعليه مشرکين دست به شمشير يازيد؟ مرد خدا را چه به شمشير و خونريزي و بازيهاي سخيف قدرت؟ خدايا چي مي گم. بايد خود خدا رو به محاکمه کشيد. بي خود نبود در زمان پيامبر گروهي از مردم پيش پيامبر آمدند و گفتند خداوند چرا تو رو که يک نفر از مايي براي ابلاغ پيامش برگزيده؟ او بايد فرشته اي بهشتي بر ما نازل کنه تا آياتش رو بر ما بخواند. بايد از خدا پرسيد چرا انسان خاکي و معمولي رو که غذا مي خوره و مي خوابه و در کوچه و بازار راه مي ره براي ابلاغ پيام والاي غيبي خودش برگزيده؟ او بايد فرشته اي بهشتي و کامل رو که متعلق به همون جهان والاي غيبي و معنوي و اخروي باشه برمي گزيد تا اين چنين دنيا و آخرت به هم نمي آميخت. بايد امر دنيا به دنيا و امر آخرت به آخرت واگذار مي شد. موجودي خاکي و انساني مثل محمد رو به امور اخروي و معنوي و غيبي مثل ابلاغ پيام خدا چه کاري هست؟ اصولاً انسان خاکي و زميني رو چه به دينداري و امر آسماني؟

من واقعاً متعجبم با وجود چنين شواهد روشني چطور عده اي از مسلمانان با وجود پذيرش قبول و حقانيت اسلام ادعاي نيالودن امر دين به امر دنيا رو دارند. تنها راهي که به ذهنم مي رسه تا چنين آراي غريب و شاذي رو توجيه کنم اينه که چنين دوستاني تحت تأثير الهيات مسيحي و انديشه هاي اهل کليسا در قرون مدرن قرار گرفته اند. و چون با ناديده گرفتن اهميت ساير عوامل اجتماعي سياسي کوشيده اند تنها در حوزه الهيات براي ناکارآمدي نسبي حکومت جمهوري اسلامي توجيهي بيابند ناچار چنين آراي بعيد و نامأنوسي صادر کرده اند. در اين گونه نظريه پردازيها همچنين شايد لازم باشه اين موضوع رو مدنظر داشته باشيم که بسياري از کساني که چنين آراي التقاطي و تقليدي صادر کرده اند زماني از سوي جمهوري اسلامي درشتي ديده اند. دو نمونه شاخصتر اينها بازرگان و سروش هستند که با توجه به اين اوضاع گمان انگيزه هاي سياسي براي اين نحوه اظهارنظر کردن اين بزرگان دور از احتمال نيست

هیچ نظری موجود نیست: