و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۷

معتادان گمنام 5

قدم يازدهم
ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوند بدانگونه که او را درک مي کرديم شده و فقط جوياي آگاهي از اراده او براي خود و قدرت اجرايش شديم.

ده قدم اول زمينه را براي ارتقاء رابطه آگاهانه ما با خداوندي که خود درک مي کرديم فراهم کرده است و زيربناي دسترسي به اهداف مثبت ديرينه ما مي باشد. پس از رسيدن به اين مرحله از برنامه روحانيمان اکثر ما ميل به دعا و مراقبه را پيدا مي کنيم. حالت روحاني ما اساس اصلي بهبودي موفقيت آميزي است که رشد نامحدودي را با خود به ارمغان مي آورد. بسياري از ما وقتي به قدم يازدهم مي رسيم شروع به فهم واقعي بهبودي مي کنيم. در قدم يازدهم زندگي مفهوم عميقتري پيدا مي کند. ما با تسليم زمام امور قدرت به مراتب بيشتري پيدا مي کنيم. ماهيت اعتقادات ما تعيين کننده روش دعا و مراقبه ما خواهد بود. فقط بايد مطمئن باشيم که نظام اعتقاديمان برايمان کار مي کند. در بهبودي نتايج مهم است. به محض اين که ما وارد برنامه معتادان گمنام شديم و خود را تسليم ناخوشي خود کرديم گويي تمام دعاهايمان مستجاب شدند. ما از اين قدم براي ارتقا و نگهداري از حالت روحاني خود استفاده مي کنيم. در آغاز وقتي ما به اين برنامه آمديم از يک نيروي برتر کمکي دريافت کرديم که جريان آن با تسليم ما به اين برنامه به حرکت در آمد. مقصود از قدم يازدهم اين است که آگاهي ما از اين قدرت افزايش پيدا کند و توانايي خود را براي استفاده از اين منبع قدرت در زندگي جديدمان افزايش دهيم. هرچه بيشتر با دعا و مراقبه رابطه آگاهانه مان را با خداي خود گسترش دهيم آسانتر مي توانيم بگوييم باشد که اراده تو انجام شود نه اراده من. ما در وقت نياز مي توانيم از خدا طلب کمک کنيم تا زندگي مان بهتر شود. برنامه ما يک برنامه روحاني است نه مذهبي. همزمان با رسيدن به قدم يازدهم نواقص شخصيتي که باعث گرفتاريهاي سابق بوده اند به کمک ده قدم قبلي عنوان شده اند. تجسم تصويري که ما از کسي که آرزوي بودنش را داريم فقط نگاهي گذرا به اراده خداوندي براي ماست. ديد ما آنقدر محدود است که فقط مي توانيم به اميال و نيازهاي آني خود توجه کنيم. ما خيلي آسان مي توانيم دوباره گرفتار عادات سابق خود شويم. براي تضمين بهبودي و رشد خود بايد بياموزيم که زندگيمان را برمبناي يک روال روحاني معقول ادامه دهيم. خداوند هيچ وقت به زور به کسي لطف نمي کند اما اگر از او بخواهيم به ما کمک خواهد کرد. با آن که ما معمولاً احساس مي کنيم که چيزي در ما سريعاً تغيير کرده است اما مدتي طول مي کشد تا متوجه تغييرات زندگي خود بشويم. وقتي نهايتاً از انگيزه هاي خودخواهانه خود دست برداريم با آرامشي که هرگز تصور آن را هم نکرده ايم آشنا خواهيم شد. اخلاقيات وقتي تحميلي باشد آن قدرتي را که ما در صورت انتخاب زندگي روحاني پيدا مي کنيم ندارد. بيشتر ما وقتي حالمان خوب نيست دعا مي کنيم و به مرور مي آموزيم که اگر هميشه دعا کنيم حالمان کمتر خراب مي شود. خارج از انجمن معتادان گمنام گروههاي مختلفي وجود دارد که مراقبه مي کنند. تأييد هريک از آنها حقوق فرد را در انتخاب يک خداي قابل قبول براي خود محدود مي کند. مراقبه به ما امکان مي دهد تا به ميل خود در عالم روحاني ترقي کنيم. ما به هر روز با يک ديد تازه و فکر باز نگاه مي کنيم. ما مي دانيم که اگر براي خواست خدا دعا کنيم بهترين نتيجه ممکن را بدون در نظر گرفتن اين که خودمان چه فکري مي کنيم خواهيم گرفت. اين دانش بر مبناي اعتقادات و تجربيات ما به عنوان معتادان در حال بهبودي استوار است. دعا در ميان گذاشتن مسائلمان با نيروي برتر است. بعضي وقتها که دعا مي کنيم اتفاق خارق العاده اي مي افتد و ما وسايل راهها و انرژي انجام کارهايي را پيدا مي کنيم که فراتر از ظرفيتمان است. دعا و تسليم روزانه قدرت نامحدودي به ما مي دهد به شرط اين که ايمانمان را حفظ و تمديد کنيم. براي بعضي دعا کردن درخواست کمک از خدا و مراقبه به انتظار جواب نشستن است. ما مي آموزيم که در مورد تقاضاي چيزهاي خاص به هنگام دعا بسيار مراقب باشيم. ما دعا مي کنيم که خدا اراده خود را به ما نشان دهد و در انجام آن ما را ياري کند. در بعضي از موارد او اراده خود را آنچنان به وضوح آشکار مي کند که ما هيچ مشکلي در تشخيص آن نداريم. اما در موارد ديگر نفس ما آن قدر در خودمحوري غرق است که اراده خداوند را براي خود بدون مقاومت و تسليم مجدد نمي پذيريم. در صورتي که براي رهايي از زير سلطه عوامل منحرف کننده دعا کنيم کيفيت دعايمان معمولاً بهتر خواهد شد و ما مي توانيم تفاوت آن را حس کنيم. ما از راه دعا جوياي رابطه آگاهانه با خداوند خود مي شويم و با مراقبه اين رابطه را برقرار مي کنيم. با تمرين به مرور در اين کار مهارت به دست مي آوريم. در سکوت لحظات مراقبه اراده خدا بر ما روشن مي شود. ساکت کردن افکار از طريق مراقبه آرامش دروني خاصي را به همراه مي آورد و ما را با خداوندي که در درون ماست مرتبط مي سازد. بدون فکر آرام ارتباط با خدا حتي اگر محال هم نباشد بسيار مشکل است. به همين خاطر مراقبه مي کنيم. لازم است افکار هميشه مشغول معمولي ساکت شوند تا بتوانيم پيشرفت کنيم. بايد بگذاريم افکاري که به مغزمان راه مي يابند به مرگ طبيعي از بين بروند. وقتي مراقبه برايمان به صورت يک واقعيت درآيد به مرور از افکار خود فارغ مي شويم. توازن عاطفي يکي از اولين فرآورده هاي مراقبه است. بسيار آسان است که بر فراز ابرهاي پرشور و شوق مذهبي به پرواز درآييم و دوباره از در بيرون زده و فراموش کنيم که معتاديم و بيماري لاعلاجي داريم. در صورتي مراقبه ارزش دارد که بتوانيم نتيجه آن را در زندگي روزمره خود ببينيم. ما دعا مي کنيم چون به ما آرامش مي دهد و اعتماد به نفس و شهامت را به ما بازمي گرداند و کمک مي کند تا زندگيمان خالي از بي اعتمادي و ترس باشد. وقتي انگيزه هاي خودخواهانه خود را کنار بگذاريم و طلب راهنمايي کنيم صلح و آرامش را احساس مي کنيم. ما شروع به تجربه همدلي و درک ديگران مي کنيم. همانطور که جوياي ارتباط شخصي خود با خداي خود مي شويم شروع به شکفتن مي کنيم درست مانند غنچه اي که زير نور آفتاب آغاز به شکفتن مي کند. به مرور متوجه مي شويم که عشق خداوندي هميشه حي و حاضر و فقط منتظر پذيرش ما بوده است و درمي يابيم که اتکا به خداوند کم کم راحت تر مي شود. در اثر رشد معنوي و ارتباط با نيروي برترمان به مرور متوجه مي شويم تا وقتي که به نيازهاي روحاني خود پاسخ دهيم مشکلات زندگي تا حد قابل تحملي تخفيف پيدا مي کنند. وقتي فراموش کنيم قدرت واقعي مان از کجا سرچشمه مي گيرد به فوريت گرفتار همان الگوهاي فکري و حرکاتي مي شويم که کارمان را به اين برنامه کشانده اند. به مرور به مرحله اي مي رسيم که مي بينيم بزرگترين نيازمان آگاهي از خواست خدا براي خود و قدرت اجراي آن مي باشد. به مرور اراده خداوند برايمان تبديل به خواسته واقعي خودمان مي شود. اين حالت حالت اشراق است. به مرور آمادگي پيدا مي کنيم که بگذاريم ديگران خودشان باشند و ديگر احتياج نداريم در مورد آنها قضاوت کنيم. ما که قبلاً نمي توانستيم مفهوم رضا را درک کنيم امروز با آن آشنا شده ايم. در طول روز هر چه پيش آيد فرقي نمي کند و ما مي دانيم که خدا هرآنچه را که براي سلامت روحاني لازم داريم در اختيارمان گذارده است. خداوند به ما کمک مي کند که حساب و کتاب خود را مرتب کنيم. به مرور تشخيص واقعيت برايمان آسانتر مي شود. ما به عقايد ديگران احترام مي گذاريم. ما شما را تشويق مي کنيم که مطابق اعتقادات خود جوياي راهنمايي و کسب نيرو شويد. بعضي وقتها ما براي رسيدن به خواسته هاي خود دعاهايي کرديم که پس از مستجاب شدن باعث گرفتاريمان شده اند. پس از آن که متوجه قدرت دعا و مسئوليتي که به همراه آن است شديم خواهيم توانست از قدم يازدهم به عنوان يک راهنما در برنامه روزانه مان استفاده کنيم. به اين ترتيب فقط چيزهايي را دريافت مي کنيم که ظرفيتش را داريم و مي توانيم با آنها روبرو شويم زيرا خداوند ما را براي انجام آن آماده مي کند. بعضي از ما به زبان ساده مراتب قدرداني خود را به پاس موهبتهاي خداوندي ابراز مي کنيم. در حالت تسليم و فروتني اين قدم را مرتباً تکرار مي کنيم تا هديه دانش و قدرت را از خدايي که خود درک کرده ايم دريافت کنيم.

قدم دوازدهم
با بيداري روحاني حاصل از برداشتن اين قدمها ما کوشيديم اين پيام را به معتادان برسانيم و اين اصول را در تمام امور زندگي خود به اجرا در آوريم.

طبق اصلي روحاني ما بايد براي نگه داشتن آنچه در معتادان گمنام به ما داده شده است آن را به ديگران بدهيم. وقتي که ما براي پاک ماندن ديگران به آنها کمک مي کنيم از فرآورده هاي ثروت روحاني خود بهره مند مي شويم. ما بايد به رايگان و با سپاس آنچه را که به رايگان و با سپاس به ما داده شده است به ديگران بدهيم. در سورتي که ما اصول پيام خود را در زندگي رعايت نکنيم پياممان بي معنا خواهد بود. پديده بيداري روحاني جنبه هاي مشترکي شامل از ميان رفتن احساس تنهايي و بوجود آمدن جهت و مسير در زندگي است. اگر بيداري روحاني با افزايش آرامش فکري و توجه به مسائل ديگران همراه نباشد هيچ مفهومي ندارد. براي حفظ و نگهداري آرامش فکري خود سعي مي کنيم که در زمان حال زندگي کنيم. از همان وقتي که خيالمان از بابت اعتياد راحت مي شود خطر در دست گرفتن اختيار زندگي دوباره ما را تهديد مي کند و درد و رنجي را که کشيده ايم فراموش مي کنيم. ما به سرعت فراموش مي کنيم که تمام کوششهاي گذشته ما براي کنترل زندگي با شکست مواجه شده بود. در اين مرحله اکثر ما متوجه مي شويم که تنها راه ممکن براي حفظ هديه اي که به ما داده شده اين است که آن را با معتاداني که هنوز در عذابند در ميان بگذاريم. اين کار بهترين راه براي جلوگيري از لغزش و شکنجه ايست که در صورت بازگشت به مصرف در انتظارمان است. اسم اين کار را رساندن پيام مي گذاريم. حتي عضو يک روزه انجمن ان اي هم مي تواند اين پيام را به معتاد ديگري برساند و نشان دهد که اين برنامه کارايي دارد. وقتي پيام خود را با تازه واردي در ميان مي گذاريم مي توانيم از نيروي برتر خود بخواهيم که از ما به عنوان يک وسيله روحاني استفاده کند اما پايمان را جاي پاي او نمي گذاريم. ما اکثراً در موقع رساندن پيام به تازه واردان از يک معتاد در حال بهبودي ديگر مدد مي گيريم. پاسخ به درخواست کمک براي ما يک افتخار است. ما که در سياهچال نوميدي گرفتار بوده ايم از اين که مي توانيم به بهبودي ديگران کمک کنيم در خود احساس خوشبختي مي کنيم. ما تجربه، نيرو و اميد خود را با آنها در ميان مي گذاريم و در هر فرصتي که امکان داشته باشد تازه واردان را به جلسات همراهي مي کنيم. قاعده کلي انجام قدم دوازدهم به طور دقيق خدمت خالي از هواي نفس است. ما بهبوديمان را مديون خدايي هستيم که خود درک مي کنيم. اکنون خود را در اختيار او مي گذاريم تا از ما به عنوان وسيله اي براي بهبودي طالبان آن استفاده کند. ممکن است يک معتاد در عذاب باشد اما تمايل به درخواست کمک نداشته باشد در اين گونه مواقع مي توانيم خود را در دسترس او قرار دهيم تا اگر درخواست کمک کرد يک نفر در دسترس باشد. گاه تنها چيزي که مي تواند يک معتاد دردمند را در قبول کمک تشويق کند شاهد زنده است. يادگيري کمک به ديگران يکي از فوائد برنامه معتادان گمنام است. به ماقابليتي داده مي شود که مي توانيم در جايي که از دست هيچ کس ديگر کاري ساخته نيست به همنوع معتاد خود کمک کنيم. اين تغييرات معجزه آسا نمايانگر بيداري روحاني است. تجربه شخصي خود را در مورد چگونگي گذشته مان با ديگران در ميان مي گذاريم و با آن که وسوسه پند و اندرز دادن در ما شديد است اما مي دانيم که در صورت انجام آن احترام خود را در ميان تازه واردان از دست مي دهيم. پند و اندرز پيام ما را تار و غبارآلود مي کند. پيامي که در ما تأثير مي گذارد يک پيام ساده و صادقانه بهبودي از اعتياد است. خدمتي که در معتادان گمنام از آن صحبت مي کنيم هدف اصلي تمام گروههاي ماست. ما هرچه مشتاقانه تر زحمت بکشيم و بيشتر خدمت کنيم بيداري روحاني پربارتري خواهيم داشت. اولين راه رساندن پيام که نياز به گفتگو و توضيح ندارد رفتار ماست. کساني که ما را به عنوان افرادي گمراه وحشت زده و منزوي مي شناخته اند وقتي ما را در خيابان مي بينند متوجه مي شوند که ترس از وجودمان گريخته است و ما به مرور در حال بازگشت به زندگي هستيم. به همان نسبتي که بهبودي ما پيش مي رود اصول روحاني تمامي قسمتهاي ديگر زندگي ما را نيز در برخواهد گرفت. ما سعي مي کنيم که هم اکنون و همينجا بر طبق اصول اين برنامه زندگي کنيم. ما احساس مي کنيم که زندگيمان ارزش پيدا کرده است. از لحاظ روحاني تروتازه شده ايم و بسيار خوشحاليم که زنده ايم. صداقت فروتني و روشن بيني به ما کمک مي کند که با ديگران منصف باشيم. تصميماتي که مي گيريم با گذشت توأم خواهد بود و ما مي آموزيم که براي خودمان احترام قائل شويم. درسهايي که در دوران بهبودي مي گيريم گاه تلخ و دردآور است. ما نمي توانيم از درد کشيدن معتادان جلوگيري کنيم اما مي توانيم پيام اميدي را که معتادان در حال بهبودي به ما داده اند به اين دردمندان برسانيم و اصول بهبودي را به همان صورتي که در زندگي خودمان به کار گرفته ايم با آنها به مشارکت بگذاريم. همانطور که ما به يکديگر کمک مي کنيم خداوند هم به ما کمک مي کند. قسمتي از بيداري روحاني ما درک تازه اي است که از نيروي برترمان پيدا مي کنيم و اين نتيجه مستقيم مشارکت در بهبودي معتادان ديگر است. ما بهبود پيدا مي کنيم تا پاک و خوشحال زندگي کنيم. در اينجا قدم ها به پايان نمي رسند. قدمها يک شروع تازه اند.

هیچ نظری موجود نیست: