و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۶

آب تشنه

يکي از اصول فيزيک نيوتن چنين مطلبي رو مي گه که براي هر نيرويي که به جسمي وارد مي شه نيرويي همسان ولي در جهت مخالف نيروي اول وجود داره که اعمال اثر مي کنه. شايد يک مثال خوب و ملموس در اين راستا اين باشه که زماني که شما با مشت به ديوار بکوبيد از طرف ديوار نيرويي به اندازه نيروي مشت شما به دست شما وارد خواهد شد. اين قانون فيزيکي ابزار خوبي براي درک بسياري از پديده هاي در حوزه ارتباطات انساني هم هست. شما با رفتارهاي خودتون در قبال اطرافيانتون واکنشي هم جنس و معادل رفتار اوليه خودتون در ايشان برمي انگيزيد که در جهت معکوس و از سوي اونها به طرف شما اعمال اثر مي کنه. البته گاهي اوقات مکانيسم پاسخ به اعمال يک نيرو قدري پيچيده تر مي شه و به عنوان مثال به جاي پاسخ فوري به يک رفتار، ممکنه واکنشي تأخيري در اطرافيانتون شکل بگيره. درست مثل فنري که در اثر اعمال نيرو فشرده مي شه و اين فشردگي در هر زماني بعد از اون ممکنه آزاد بشه و نيرويي به اندازه نيروي اوليه رو آزاد کنه. واکنش به يک نيرو ممکنه از اين هم پيچيده تر باشه. سيستمهاي مکانيکي زنجيره واري رو که با اعمال يک نيروي ساده ابتدايي به کار مي افتند و آبشاري از واکنشها و پديده هاي پي در پي رو بوجود مي آورند شايد در کارتونهاي بچگانه ديده باشيم و به خاطر داشته باشيم. مثلاً سيبي از درخت ميفته و داخل سطلي سقوط مي کنه. سطل در اثر وزن سيب از موقعيت اوليه خودش جابجا مي شه و طنابي رو که بهش وصله مي کشه. اين طناب به اهرمي وصله که با کشيده شدن طناب باعث آزاد شدن ضامن يک فنر فشرده شده مي شه. و اين سلسله انتقال نيرو همچنان ادامه پيدا مي کنه و در نهايت در پايان زنجيره در جايي شايد خيلي دورتر از محل ورود نيرو به سيستم، نيرويي با ماهيتي کاملاً متفاوت به خارج از سيستم و به محيط بيروني اعمال مي شه. اين اتفاق ممکنه در ارتباطات انساني ما هم رخ بده. به اين معني که به جاي اين که طرف مقابل ما در برابر رفتار ما واکنش مستقيم و فوري و هم جنس رفتار ما از خودش بروز بده، واکنش ذهني و انساني خودش رو با استفاده از مکانيسمهاي رواني و ذهني خودش قدري تغيير بده و اون رو در جاي ديگري نسبت به افراد ديگري اعمال کنه. اون افراد هم ممکنه با استفاده از مکانيسمهاي اجتماعي نيروي وارد شده رو باز هم تغيير بيشتري بدهند و به مقدار بيشتري اون رو جابجا کنند. ممکنه در نهايت ما نتيجه رفتار خودمونو به صورت غيرمستقيم و از جايي غير از محل اصلي و ابتدايي رفتار خودمون دريافت کنيم ولي در هر حال مي شه انتظار داشت اين واکنش از جنس همون رفتار اوليه ما و مساوي با اون خواهد بود

موضوع به همين جا ختم نمي شه. آيا ممکنه غير از محيط فيزيکي و محيط انساني که به نيروهاي فيزيکي و محرکهاي انساني اعمال شده از طرف ما پاسخ مي دهند، اين محيطي که درش زندگي مي کنيم براي هر رفتار و هر انديشه و هر احساس و به طور کلي هر محصول زندگي انساني ما حسگرهايي داشته باشه و محتوي مکانيسمهاي واکنشگري باشه که به همه اينها واکنش نشون بده؟ البته دور از ذهنه ولي به نظرم ناممکن نيست. بياييد دقايقي بهش فکر کنيم. اين محيط و اين هستي که درش به سر مي بريم هرچند خاموش و ساکت به نظر مي رسه و ما خيال مي کنيم با سردي و بي اعتنايي نسبت به ما داره طبق قوانين از پيش تعيين شده اي کار خودشو مي کنه اما ممکنه طبق اصول و مکانيسمهايي که هنوز چندان مورد توجه ما قرار نگرفته اند و براي ما ناشناخته اند، در هر لحظه، حضور ما رو و هر رفتار و انديشه و احساسي رو که از خودمون بروز مي دهيم يا به هر نحوي توليدش مي کنيم درک مي کرده باشه. تصور کنيد در تمامي اجزاي محيط اطراف ما چشمهايي قرار دارند که نکته به نکته هر لحظه از زندگي ما رو تماشا مي کنند و درک مي کنند. و تمامي اين اجزاي محيط بخشي از يک زنجيره و شبکه عظيم و سراسري هستند که تمامي هستي و زندگي ما رو در برگرفته اند. اينها با مکانيسمهايي متفاوت و پيچيده با يکديگر در ارتباط بوده و بر يکديگر تأثير مي گذارند. ما سميعيم و بصيريم و هشيم، با شما نامحرمان ما خامشيم. تصور کنيد يک ابرپردازشگر فراگير و جهانشمول وجود داره که با حسگرهاي تمامي اين اجزاي هستي در ارتباط قرار داره و هم در يک سطح جزئي و اختصاصي و هم در يک سطح کلي و عمومي به نسبت محرکهاي وارد شده، واکنشهايي متناسب نشون مي ده. هيچ اتفاقي در اين سيستم فراموش نمي شه و حافظه اي وجود داره که تمامي اين اتفاقات و تعاملات و پديده ها رو به خاطر مي سپره. ما واقعاً ممکنه با جهاني مواجه باشيم که برخلاف چيزي که در نگاه اول تصور مي کنيم که مرده و منفعل و ساکته، کاملاً هوشيار و فهيم و خردمنده. يک سيستم مطلقاً هوشيار و با يک خرد برتر و فراگير که لحظه به لحظه به رفتارها و انديشه ها و احساسات ما واکنش نشون مي ده. از دوستان شعر زيبايي شنيدم که به خوبي اين حس رو منتقل مي کنه که متأسفانه اونو به خاطر نسپرده ام. شاعر مي گه در اين جهان اين تنها شخص تشنه نيست که مشتاق رسيدن به آبه بلکه آب هم مشتاق و تشنه رسيدن به فرد تشنه است. مي بينيد که با همون قانون فيزيکي نيوتن مي شه اين وضعيت رو توضيح داد. وقتي فرد تشنه احساس نياز و اشتياق نسبت به آب داره، به طور واکنشي در آب هم احساس اشتياق نسبت به فرد تشنه پيدا مي شه که درست به اندازه احساس اشتياق اوليه است ولي سمت اين نيرو در جهت عکس نيروي اول و از سوي آب به طرف شخص تشنه است. در چنين شرايطي و با چنين توصيفاتي شايد دنيايي که درش به سر مي بريم بي شباهت به دنياي وهم انگيز و ناشناخته آليس در سرزمين عجايب نباشه

هیچ نظری موجود نیست: